Print this page

مسابقه‌ی تماشایی هابیلیان و قابیلیان

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

قال الله تبارك و تعالی: «وَ لَمّا رَأی المُؤمِنُونَ الأحزابَ قالُوا هَذَا ما وَعَدَنا اللهُ وَ رسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُهُ وَ ما زادَهُم الاّ ايماناً وَ تَسليماً»(1)

رهبر معظم انقلاب تفاوت جنگ احزاب را با دیگر جنگ‌ها بیان كردند. در ادامه‌ی مطلب ایشان، تفاوت احزاب امروز و احزاب صدر اسلام، اهمیت مطلب ایشان را بیشتر روشن می‌كند.

از انسان‌شناسی آغاز می‌كنم كه خشت اول مباحث انسانی است. انسانِ فردی داریم و انسانِ نوعی داریم. آیه‌ی كریمه‌ی «اللهُ وَلیُّ الّذینَ آمَنوا یُخْرِجُهُم مِن الظُّلُمات إلَی النّورِ و الّذینَ كَفَرُوا أولِیاؤُهُم الطّاغوت یُخْرِجُونَهُم مِن النّورِ الی الظُّلُماتِ اُولَئِكَ أصحابُ النّارِ هُم فیها خالِدوُنَ»(2) طبیعتاً دو پیام دارد: یكی درباره‌ی فرد فرد انسان‌ها و یكی درباره‌ی مجموعه‌ی انسانیت، همه با هم.

به امید بهشت، ماشه‌ی كمربند انفجاری را می‌فشارد

در قسمت اول، حركت مترقیانه‌ی مؤمن و حركت ارتجاعی غیر مؤمن (اعمّ از منافق و كافر): هر مؤمنی در سایه‌ی ولایت الهی از پراكندگی به هماهنگی، از پریشانی به سامان، از بیچارگی به آسایش و از دلهره به آرامش و از سیاه دیدن عالَم به روشنایی می‌رسد.

همان‌گونه كه سال از زمستان به بهار می‌رسد. غیر مؤمن آن‌چه می‌بیند، زمستان است و عالَم در نظر او تیره و تار است. علت این بیچارگی ولایت طاغوت‌‌ ها است.

آن‌چه گفته شد، بخشی از معنی آیه است. بخش مهم‌تر آیه مسئله‌ی انسانِ نوعی است:

از آیه استفاده می‌شود كه از لحظه‌ی حضور انسان در كُره‌ی خاكی، مؤمن و غیر مؤمن دو سیر مستمر داشته‌اند؛ عیناً مثل سرگذشت علم و دانش بشری. رشد علمی نتیجه‌ی پیوستگی تمام مراتب دانش است. به طوری كه امروز به اوج شكوفایی رسیده است. بشر غیر مؤمن در حركت از نور به ظلمت، سیر مستمر داشته است. همان‌گونه كه بشر مؤمن حركت مستمری از ظلمت به نور داشته است. به همین دلیل حسین بن علی علیه‌السلام در شب عاشورا به اصحابش فرمود: جدم و پدرم و مادرم و برادرم اصحابی چون شما نداشتند و به همین دلیل اشرار كربلا به‌مراتب از كفار و منافقین صدر اسلام و حتی از مردم عهد جاهلیت خطرناك‌تر بودند. در آخرین لحظات حسین بن علی علیه‌السلام به آنها گفت: «یا مَعشَرَ آلِ أبی سُفْیان إنْ لَمْ یَكُنْ لَكُم دینٌ وَ كُنْتُم لا تَخافُونَ الْمَعادَ فَكُونُوا أحْراراً فی دُنیاكُم فَارجِعُوا إلی أحْسابِكُم فِی الْجاهِلیَّةِ» (3)

غیر مؤمن به ولایت طاغوت و مؤمن به ولایت الله متصل است. جنگ حق و باطل امروز محصول حركت بشریت از ابتدای تاریخ تا اكنون است. باطل به مرتبه‌ای رسیده است كه می‌تواند عالم را پر از ظلم و جور كند. در مقابل، مؤمنین به جایی رسیده‌اند كه در خدمت امام زمانشان می‌توانند عالَم را پر از عدل و داد كنند.

امروز جریان مؤمن و غیر مؤمن بیش از هزار و چند صد سال از تاریخ جنگ احزاب فاصله دارد. غیر مؤمنین در جنگ احزاب جز لهو و لعب و میگساری و عشرتكده چیزی نداشتند. امروز غیر مؤمن حتی از جان‌بر‌كفِ مسلمان برای ضربه زدن به مؤمنین بمب می‌سازد. این جان‌بر‌كف گریه دارد، نماز طولانی دارد، روزه‌ی مستحبی دارد. به امید بهشت، ماشه‌ی كمربند انفجاری خود را در بین مؤمین می‌فشارد تا كشته شود و گروهی را كشته و مجروح كرده باشد.

سلسله‌ی ولایت مؤمن و غیر مؤمن


امروز مؤمن به مقام حسین فهمیده می‌رسد كه خطر حتمی را از مؤمنین دور می‌كند. حسین فهمیده مصداق بارز «وَ مَنْ أحیاها فَكَأنَّما أحْیَی النّاسَ جَمیعاً»(4) است و آن كه مؤمنین را به شهادت رسانید، مصداق «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أوْ فَسادٍ فِی الْأرْضِ فَكَأنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعاً»(5) است. شهید فهمیده امام زمانش را شناخته بود؛ «فَإنَّكَ إنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حَجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی»(6).

آن جان‌بر‌كف كه نیّتش خدمت به اسلام بود، ولی آلت دست مغضوبین خداوند واقع شده بود، از ضالّین است و حسین فهمیده كه امام زمانش را شناخته بود، از «الَّذینَ أنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ»(7) است.

تفاوت طرفین در سلسله‌ی ولایت است. غیر مؤمن به ولایت طاغوت و مؤمن به ولایت الله متصل است. جنگ حق و باطل امروز محصول حركت بشریت از ابتدای تاریخ تا اكنون است. باطل در تجربه‌ی كاری و كشف ابزار و راه‌های شناخت روش‌های بدبخت كردن انسان به مرتبه‌ای رسیده است كه می‌تواند عالم را پر از ظلم و جور كند. این كار، كار ساده‌ای نیست.

در مقابل، مؤمنین به جایی رسیده‌اند كه در خدمت امام زمانشان می‌توانند عالَم را پر از عدل و داد كنند. اگر غیر مؤمن‌ها از پول و امكانات و آموزش و تحریك و تفرقه انداختن به حد اعلی رسیده‌اند، مؤمنین نیز در تحت ولایت الله راه‌های باطل كردن سحر ساحران را از همیشه بیشتر آموخته‌اند. موسی علیه‌السلام به ساحران فرمود: «ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرَ إنَّ اللهَ سَیُبْطِلُهُ»(8) و فرمود: «وَ لا یفلح السّاحِرُ حَیْثُ أتی»(9). حیله و تزویر استكبار جهانی شیطانی است و «إنَّ كَیْدَ الشَّیْطانِ كانَ ضَعیفاً»(10)

سحر با معجزه پهلو نزند     دل خوش دار سامری كیست كه دست از ید بیضا ببرد (11)

ماجرای تحریم‌ها و جمهوری اسلامی

مرحوم حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین ابوترابی برایم نقل كرد كه در یكی از كمپ‌ها و اردوگاه‌های اسرای ایرانی در عراق، مسئول اردوگاه تغییر كرد و سرهنگ بعثی سختگیری آمد. وقتی دید اسرا به یكی اقتدا كردند و نماز جماعت می‌خوانند، اعلام كرد نماز جماعت ممنوع و پیشنماز را كه یك بسیجی كرمانی بود، به دفتر برد.

كف پایی مفصلی به او ‌زد، ولی او یك كلمه می‌گفت: یا صاحب الزمان. به اندازه‌ای زدند كه فرمانده خسته شد و از این كه بتواند با كف پایی او را به زانو درآورد، مأیوس شد. گفت اتو بیاورید. اتو را به برق وصل كردند تا حسابی گداخته شد. اتو را به كف پای پیشنماز گذاشتند. پیشنماز فقط می‌گفت:یا صاحب الزمان. سرهنگ بعثی منقلب شد. دستور داد پیشنماز را آوردند در كمپ و به اسرا اعلام كرد تا من هستم، می‌توانید نماز جماعت بخوانید. من به امام زمان شما معتقد شدم. این پیشنماز از یك مقام مؤثر استمداد می‌كرد.

امروز تحریم‌ها كف پایی است و زبان حال جمهوری اسلامی یا صاحب الزمان است. مقاومت در اثر اتصال است. اتحاد در نتیجه‌ی اتصال است. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»(12) فرمان صریح پروردگار است. قرآن به‌تنهایی حبل‌الله نیست. قرآن به‌تنهایی اگر زمینه‌ی تفرق نباشد، زمینه‌ساز وحدت نیست. اختلاف اهل قرآن بر سر اختلاف در برداشت‌ها است و اگر حبل‌الله، عالِم به قرآن هم باشد، باز چاره‌ساز نیست، چون هر جماعتی به گرد عالِمی می‌گردند و همین تفرقه‌ها شاهد آن است.

تنها راه نجات

تنها راه، بازگشت به عالِم قرآنی است كه خدا انتخاب كرده باشد و امت ما از این بركت بهره‌مند است. شهید فهمیده و آن بسیجی كرمانی به عالِم قرآنی معتصم هستند. امام راحل با اعتصام به حبل الهی بود كه امت را از تمام مراحل به‌سلامت عبور داد. ما به چشم خود می‌بینیم كه آهنی كه به آهن‌ربا متصل است، كار آهن‌ربا می‌كند. هر كس به آن حبل الهی چنگ بزند، دل‌های پاك باارتباط با او از تفرقه‌ها عبور می‌كنند و در سختی‌ها استقامت می‌نمایند.

ناپاك‌های مغضوبٌ علیهم و فریب‌خوردگان ضالّین هم بالاخره به مجموعه‌ی صهیونیستی آمریكا می‌پیوندند. چه مبارزینی كه مسئله‌ی ارتزاق بالاخره كار دستشان داد و حقوق‌بگیر مجموعه‌ی صهیونیستم و آمریكا شدند و چه فریب‌خوردگانی كه بالاخره بیدار شدند و به جمع صالحین پیوستند. صبر و بصیرت معتصمین بحبل الله بی‌غرض‌ها را به راه می‌آورد و از مغرضان آزاد می‌كند. اگر سختی‌ها نباشد، پاكان صیقل نمی‌خورند و شفاف نمی‌شوند تا بی‌غرض با نبود آنها راه خود را بشناسد:

لله درّ النّائبات فإنّها صدا اللئام و صیقل الأحرار (13)

در صنعت با لرزش قطعات بسیار كوچك، سالم را از ناسالم جدا می‌كنند. لرزش یك اثر واحد است، در هر چیزی عكس‌العملی دارد. استخفاف طاغوت بزرگ لرزش و زلزله است كه فاسقین را به اطاعت و صالحین را به مقابله و مقاومت وامی‌دارد: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأطاعُوهُ إنَّهُم كانُوا قَوماً فاسِقینَ»(14)

آن كه سلامت فطرت را از دست داده و به بیماری خودپسندی و تكبر مبتلا شده، با سنخیتی كه با متكبران دارد، به آنها می‌پیوندد و آن كه شرافت فطری خود را حفظ كرده، از استخفاف متنفر می‌شود و به اهل كرامت انسانی می‌پیوندد.

مسابقه‌ی تماشایی هابیلیان و قابیلیان

جریان قابیلی از ابتدای ورود انسان به این كره‌ی خاكی تاكنون رشد پیوسته داشته است. امروز جریان قابیلی به مرموزترین نقشه‌ها دست یافته است و به رساترین رسانه‌ها مجهز است و تمام سرچشمه‌های قدرت و ثروت را در چنگ دارد. در مقابل آن جریان هابیلی هم از بدو خلقت تاكنون لحظه‌ای درجا نزده است و از تمام تجربیات بهره‌مند است.

امام راحل وقتی می‌فرماید من بااطمینان می‌گویم كه اسلام ابرقدرت‌ها را به خاك مذلت می‌كشاند،(15) خبر از پیروزی جریان هابیلی بر جریان قابیلی می‌دهد. وقتی امام راحل می‌گوید من بااطمینان می‌گویم كه اسلام سنگرهای كلیدی جهان را یكی پس از دیگری فتح می‌كند. (16) خبر از فتوحات جریان هابیلی می‌دهد. این دو تیم اكنون در حال مسابقه‌ی تماشایی خود هستند. تاكنون جریان هابیلی گل‌های سر‌نوشت‌سازی به جریان قابیلی زده است. پیدایش جمهوری اسلامی نقطه‌ی عطفی در تاریخ مسابقات این دو تیم است. شادابی و نشاط بازیكنان تیم هابیلی با گل طلایی براندازی نظام شاهنشاهی بعد از جشن‌های دو‌هزار‌و‌پانصد ساله و جشن تاجگذاری و تلاش برای انقلاب شاه و میهن تا بتوانند توپ را وارد دروازه‌ی هابیلیان كنند و موفق نشدند. بالاخره این تیم هابیلیان بودند كه توپ را تصرف كردند و در دروازه‌ی قابیلیان نشاندند و جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته شد.

پس از این پیروزی تیم قابیلیان بیكار ننشست. جنگ هشت‌ساله نیتی جز زدن گل و وارد كردن توپ در دروازه‌ی هابیلیان نداشت. ولی موفق نشدند، چون هدف به سازش كشیدن نظام جمهوری اسلامی بود. بعد از جریان دفاع مقدس، سیاست مدیران برنامه‌ی تیم قابیلیان از جنگ گرم به جنگ نرم انتقال یافت. ممكن است در ابتدای كار به دلیل غافلگیری، توپ مدتی در دست قابیلیان باشد و حتی وارد زمین هابیلیان شوند، اما دیدیم فتنه‌ی ۸۸ را كه چگونه توپ تا لب دروازه‌ی هابیلیان آمد، اما وارد دروازه نشد. واقعاً صحنه‌ای تماشایی بود. به قول زهیر بن أبی سلمی: «وَ فِيهِنَّ مَلْهَىً لِلَّطِيـفِ وَمَنْظَرٌ أَنِـيـقٌ لِعَـيْنِ الـنَّاظِرِ الـمُتَوَسِّمِ» (17)

مصالحه برای رفع خستگی؟!

اكنون جریانات اقتصادی شیوه‌ای جدید در بازی دو تیم است. ممكن است توپ مدتی در دست قابیلیان باشد و حتی وارد زمین هابیلیان شوند و تا نزدیكی دروازه هم برسند، اما غصه‌ی جانكاه آنها وقتی است كه دروازه‌بان توپ را مهار كند. فشار اقتصادی هدفی جز به سازش كشیدن نظام ندارد اما مردم نه از اخم ابر قدرت‌ها دلشك و نه از لبخند آنها دلگرم و نه از تهدید آنها مرعوب و نه به تطمیع آنها فریفته‌اند.

تمام ترفندها مواضع ضعف را آشكار می‌كند و نظام به رفع مشكل می‌پردازد و سوراخ‌ها را مسدود می‌كند. ما مثل كشتی‌شكستگانی هستیم كه دشمنان با هزاران تحقیق و بررسی، روزنه‌هایی در بدنه كشف می‌كنند و تمام توجهشان را به آن نقطه معطوف می‌كنند. اهل كشتی متوجه نقطه‌ی ضعف خود می‌شوند و آن را برطرف می‌كنند. این همان نكته‌ای است كه قرآن كریم می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» (18)

امروزه در بحبوحه‌ی جنگ نرم، بصیرتی افزون بر گذشته مورد نیاز است، چون دشمن روی یك نقطه متمركز شده است و آن عزم و اراده‌ی ما است تا عزم ما را بر استقلال و اراده‌ی ما را بر حفظ آزادی به اتصال و معامله بكشاند... یك سر سوزن خوشبینی همان و رشته‌ی كار از دست رفتن همان.

ما هر چه داریم، از بركت فشار دشمنان است. جنگ هشت‌ساله شاهد روشن این قضیه است. امام راحل در منشور جنگ دستاوردهای آن را بسیار دقیق و عمیق بیان كرده است. بركات مقاومت در جنگ نرم بسیار بیشتر از بركات مقاومت در جنگ گرم است، چون در جنگ گرم صبر ما را نشانه‌روی می‌كنند تا به سازش برسیم: «وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء» (19) می‌گویند همه را راضی كرده‌ایم تا به آن‌چه بر ملت فلسطین می‌گذرد، بی‌تفاوت باشند، شما چرا آرام نمی‌گیرید؟

در جنگ نرم باز هم مقصد به سازش كشیدن است و بی‌تفاوتی به سر‌نوشت فلسطین و هر مظلومی در جهان، اما با این تفاوت كه در جنگ نرم بصیرت ما را نشانه رفته‌اند. می‌خواهند ما را به خود خوشبین كنند. در جنگ نرم دشمن از راه دوستی وارد می‌شود. فشارها برای خسته كردن از مقاومت و القای نوعی مصالحه برای رفع خستگی است؛ كمی عدول از اصول، اندكی زاویه‌گرفتن از صراط مستقیم.

تمام دستاوردها از دست می‌رود اگر ...

به امام راحل می‌گفتند شرایط خود را به شاه بگویید. هركس را بخواهید معرفی كنید. امام به مردم گفت خدایا تو شاهد باش به مردم گفتم اگر در ادامه‌ی راه لحظه‌ای تردید كنید، همه‌ی دستاورد‌ها را از دست خواهید داد و دیدیم مردم پذیرفتند و به راه ادامه دادند و نتیجه گرفتند.

امروزه در بحبوحه‌ی جنگ نرم، بصیرتی افزون بر گذشته مورد نیاز است، چون دشمن روی یك نقطه متمركز شده است و آن عزم و اراده‌ی ما است تا عزم ما را بر استقلال و اراده‌ی ما را بر حفظ آزادی به اتصال و معامله بكشاند.

ابلیس به مادر و پدر نخستین ما گفت: «هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَّا يَبْلَى»(20) و گفت: «و َقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ* وَ قَاسَمَهُمَا إِنِّی لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ* فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا» (21)

یك سر سوزن خوشبینی همان و رشته‌ی كار از دست رفتن همان. در كدام عصر و زمان چنین رویارویی پیش آمده كه مؤمنین از همه‌ی راه‌ها مورد تهاجم باشند؟ ماهواره، اینترنت و ... به شیوه‌های هنرمندانه در تلاشند تا در عزم مردم رخنه كنند كه امروز وجود دارد. به همین دلیل امام در وصیت‌نامه‌شان نوشتند من شهادت می‌دهم مردم ما از مردم مدینه در عصر رسول اكرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله و از مردم عراق در زمان علی علیه‌السلام بهترند. دلیل این امر واضح است. خداوند فرمود: «كُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء وَ هَـؤُلاء مِن عَطاءِ رَبّكَ»(22)

هابیلیان و قابیلیان هر دو در حال حركتند و هر دو هر آنچه لازم داشته باشند، در اختیار دارند. چون در نتیجه‌ی اصطكاك دو دسته شكوفایی مطلوب حاصل می‌شود. هابیلیان در اصطكاك با قابیلیان چون الماس تراش‌خورده قیمتی‌تر می‌شوند. چه قیمتی بالاتر از این برای هابیلیان عصر ما كه می‌گوییم همه‌ی انبیاء از معارف الهی تنها پنج حرف را به مردم آموختند، اما امام زمان ما بیست‌وپنج حرف را تعلیم می‌دهد. چون مردم هابیلی عصاره‌ی همه‌ی فضیلت‌ها هستند، همان‌گونه كه قابیلیان ما عصاره‌ی همه‌ی رذایل از بدو تاریخ تا كنون هستند.

|یادداشت آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی|


پی‌نوشت‌ها:

۱. سوره‌ی مباركه أحزاب، آیه‌ی ۲۲: و چون مؤمنان دسته‌هاى دشمن را ديدند، گفتند: «اين همان است كه خدا و فرستاده‌اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده‌اش راست گفتند» و جز بر ايمان و فرمانبردارى آنان نيفزود.

۲. سوره‌ی مباركه بقره، آیه‌ی ۲۵۷: خداوند سرور (سرپرست) كسانى است كه ايمان آورده‌اند. آنان را از تاريكی‌ها به سوى روشنايى به در مى‌برد. و [لى]‌ كسانى كه كفر ورزيده‌اند، سرورانشان [همان عصيانگران‌] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكی‌ها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند كه خود، در آن جاودانند.

۳. بحارالأنوار، ج‌۴۵، ص ۵۱: «فَصَاحَ بِهِمْ وَيْحَكُم وَيْحَكُمْ يَا شِيعَةَ آلِ أَبِی سُفْيَانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْيَاكُمْ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْرَاباً» واى بر شما، اى شيعيان آل ابى سفيان! اگر دين نداريد و از روز محشر نمی‌ترسید، پس در دنياى خود آزاده باشيد و به حسب و نسب خود مراجعه كنيد چرا كه شما عرب هستيد.

۴. سوره‌ی مباركه مائده، بخشی از آیه‌ی ۳۲: و هر كس كسى را زنده بدارد، چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است.

۵. همان: هر كس كسى را- جز به قصاص قتل، يا [به كيفر] فسادى در زمين- بكشد، چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد.

۶. اصول كافی، ج۱، ص ۳۳۷: پروردگارا حجّت خودت را به من بشناسان كه اگر حجّت خودت را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد.

۷. سوره‌ی مباركه فاتحةالكتاب، بخشی از آیه‌ی 7: كسانی كه ایشان را نعمت داده‌ای.

۸. سوره‌ی مباركه یونس، آیه‌ی ۸۱: موسى گفت: آن‌چه را شما به ميان آورديد، سحر است. به‌زودى خدا آن را باطل خواهد كرد.

۹. سوره‌ی مباركه طه، بخشی از آیه‌ی ۶۹: و افسونگر هر جا برود رستگار نمى‌شود.

۱۰. سوره‌ی مباركه نساء، بخشی از آیه‌ی ۷۶: همانا نيرنگ شيطان همواره سست است.

۱۱. از غزلیات خواجه شمس‌الدین محمد، حافظ شیرازی.

۱۲. سوره‌ی مباركه آل عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۰۳: و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد.

۱۳. كلیله و دمنه: نكويی دهاد خداوند حوادث و بلاها را كه همانا زنگ ناكسان و فرومايگان است و زداينده‌ی زنگ آزادگان.

۱۴. سوره‌ی مباركه زخرف، آیه‌ی ۵۴: پس قوم خود را [به نيرنگ‌] به نابخردى گرفت و آنان هم از او فرمان بردند، زيرا مردمى بدكار و بيرون از فرمان خدا بودند.

۱۵ و ۱۶. صحيفه‌ی امام، جلد ۲۰: پيام امام خمینی به مسلمانان ايران و جهان و زائران بيت‌الله الحرام،۱۳۶۶-۵-۶

۱۷. از معلقه‌ی زهیر بن أبی سلمی المزنی

۱۸. سوره‌ی مباركه أعراف، آیه‌ی ۲۰۱: همانا كسانى كه پرهيزگاری از خدا می‌كنند، چون از شيطان وسوسه‌ای به آنها برسد، خدا را ياد می‌كنند، زيرا مردمی صاحب بصيرتند.

۱۹. سوره‌ی مباركه نساء، بخشی از آیه‌ی 89: دوست دارند همان‌گونه كه خودشان كافر شده‌اند، [شما نيز] كافر شويد تا با هم یكسان باشيد.

۲۰. سوره‌ی مباركه طه، بخشی از آیه‌ی ۱۲۰: «اى آدم، آيا تو را راه بنمايم به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمى‌شود؟»

۲۱. سوره‌ی مباركه اعراف، آیات ۲۰ و ۲۱ و ۲۲: «و گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت منع كرد تا مبادا از فرشتگان يا جاويدانان شويد.* و براى آن دو سوگند ياد كرد كه من قطعاً از خيرخواهان شما هستم.* پس آن دو را بافريب به سقوط كشانيد، پس چون آن دو از آن درخت چشيدند، برهنگى‌هايشان بر آنان آشكار شد.

۲۲. سوره‌ی مباركه أسراء، بخشی از آیه‌ی ۲۰: همه را (هر دو دسته را) چه آن گروه را و چه اين گروه را از عطای پروردگارت پی در پی عطا خواهيم نمود.

خوانده شده 2933 مرتبه