Print this page

جامعه‌سازی دینی در سیره‌ نبوی

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

چكیده:

بر اساس آیات و فرامین الهی، پیامبرِ اعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و اعظمِ پیامبران علیهم‌السلام به عنوان آخرین فرستاده آسمانی رسالت داشت جامعه و امتی یگانه، فراگیر، معتدل و متعادل، حق‌مدار، عدالت گستر و نمونه و شاهد بر همگان و به بیان دیگر، بهترین جامعه و اُمت از آغاز خلقت تا كنون را ایجاد نماید.در این نوشتار ضمن اشاره به آموزه‌های جامعه‌ساز در آیات قرآن و روایات، هفت اصل از آن آموزه‌ها به تفصیل بررسی شده است:

1. اصل اقامه عدالت توسط همه مردم در زندگی فردی و اجتماعی؛

2. اصل وحدت، حل و فصل اختلافات و مهرورزی؛

3. اصل تعاون و همكاری در كارهای خیر و عدم تعاون در گناه و تجاوز؛

4. اصل احسان و نیكوكاری و انفاق و مبارزه با فقر و بسط درست كاری و صداقت در داد و ستدها؛

5. اصل مسئولیت نظارت همگانی یا امر به معروف و نهی از منكر؛

6. اصل مبارزه با هر گونه فساد اخلاقی، مالی، اداری و سیاسی؛

7. اصل سامان‌دهی و بسامان نمودن امور.

با توجه به این كه بر اساس وعده خداوند در قرآن كریم، جامعه بشری، به سوی بسط و گسترش روزافزون اسلام و تحقق اراده الهی مبنی بر حاكمیت مطلق ارزش‌های الهی در حال حركت است و در آینده، جامعه جهانی واحد و تكامل یافته‌ای به رهبری مهدی موعود از اهل‌بیت مطهر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تشكیل خواهد شد كه در آن همه ارزش‌های امكانی انسانیت به فعلیت می‌رسد و انسان به كمال حقیقی و سعادت واقعی خود خواهد رسید، رسالت همه مذاهب اسلامی، برنامه‌ریزی و گام برداشتن در جهت تحقق اهداف جامعه‌سازی نبی مكرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و بر مبنای قرآن و سیره گران‌سنگ نبوی دانسته شده است.

كلمات كلیدی:

جامعه‌سازی دینی، سیره نبوی، عدالت، وحدت، احسان، نظارت همگانی.

بدون تردید همه افراد بشر دارای فطرت پاك الهی (روم/31) و از زندگی اجتماعی برخوردار و به تعبیر قرآن كریم، امتی واحد بوده‌اند؛ «كانَ النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً» (بقره/213). به فرموده علامه طباطبایی: «محصل معنای «...النّاسُ أُمَّةً واحِدَةً» این است كه انسان موجود اجتماعی است، به گونه‌ای كه هیچ عامل دیگری، آنها را از این نیاز مستغنی نمی‌كند». (طباطبایی، 1997، ج2، ص 126). عوامل مختلفی، از یك سو، فطرت توحیدی مردمان را پوشانده و از سوی دیگر، آنان را از یك‌دیگر جدا و متفاوت ساخته است؛ قرآن كریم، با تأكید بر یكسانی نژاد و همسانی سرشت انسان‌ها، انواع اختلاف را مطرح و برخی از اقسام آن هم‌چون تفاوت نژاد، رنگ، زبان و گویش، استعداد و طبع را دارای منشأ طبیعی و فطری و بر اساس اراده حكیمانه خداوند و نه نشانه برتری افراد بر یك‌دیگر دانسته است:«یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ؛ ای مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت، ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا از یك‌دیگر شناخت متقابل حاصل نمایید. همانا ارجمندترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست».(حجرات/13).«وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الأْرْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ؛ و از نشانه‌های خداوند، آفرینش آسمان و زمین و گوناگونی زبان و رنگ‌های شماست.» (روم/22) «وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْواراً؛ شما را گوناگون آفریده است.»(نوح/14). «أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ؛ آیا آنها رحمت پروردگار تو را قسمت می‌كنند؟» (زخرف/32). ولی قرآن از اختلافات مذموم و غیرطبیعی دیگری نیز سخن به میان آورده است كه منشأ آن، خودخواهی و شقاوت(بقره/176)، ظلم و طغیان(بقره/23، آل‌عمران/19 و جاثیه/17) تردیدهای واهی(نساء/197) یا نادیده گرفتن حق پس از روشن شدن آن(یونس/93) می‌باشد و به همین جهت پاره‌ای از مردم و حاملان تورات و انجیل را به خاطر این گونه اختلافات، سرزنش نموده است.

یكی از مسئولیت‌های مهم انبیای الهی به اذن و فرمان خداوند بزرگ(انبیاء/73، سجده/24، ابراهیم/11و1، مائده/16 و احزاب/46)، دعوت مردم به پاسخ‌گویی به ندای درونی توحیدی فطرت خویش از یك سو (بقره/21، مائده/72، اعراف/59، 65، 73 و 85 و نحل/36) و حل اختلافات غیرطبیعی آنها(1) از طریق اقامه عدل(2) و اجرای حدود الهی(3) و آزادسازی انسان‌ها(4) از غل و زنجیرهای خرافات، عادات و رسوم غلط، جهل و نادانی، قوانین نادرست، اسارت و استبداد در چنگال طاغوتیان و زندگی ناهنجار طبقاتی (مكارم شیرازی، 1377، ج7، ص 27ـ26) و در یك كلمه، «جامعه‌سازی دینی» و به تعبیر دقیق‌تر از نظر نگارنده، «اُمّت سازی اسلامی» بوده است. خداوند دعای حضرت‌ابراهیم علیه‌السلام ، پرچمدار بزرگ توحید و پدر انبیای بزرگ الهی را چنین‌نقل‌می‌كند: «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ» (بقره/128). بر اساس این، بعثت پیامبرِ اعظم علیه‌السلام و اعظمِ پیامبران علیهم‌السلام نیز به عنوان آخرین فرستاده آسمانی(احزاب/40)، آن بوده است كه با انجام رسالت توحیدی خود و اقامه عدالت، امتی یگانه،(5) فراگیر،(6) معتدل و متعادل و جامعه‌ای نمونه و شاهد بر همگان(7) و به دیگر سخن، بهترین اُمت از آغاز خلقت تاكنون(8) را ایجاد نماید. تحقق این اراده الهی و انجام این رسالت آسمانی،(9) به ایمانی كامل،(10) شرح صدری خداداد،(11) اراده‌ای پولادین،(12) رحمتی فراگیر،(13) تلاشی طاقت‌فرسا(14) صبری جمیل(15) و استقامتی والا و همه ‌جانبه و در شأن فرمان الهی(16) می‌طلبید كه خداوند متعال، آنها را به پیامبر رحمت خویش صلی‌الله‌علیه‌و‌آله عطا فرمود و به این جهت او را نمونه و شاهد قرار داد.(17) و نه تنها همه مؤمنان امیدوار و در جست‌وجوی یاد خدا را به اسوه و الگوگیری از او فراخوانده،(14) بلكه پیروی از رسول خدا را حیات‌بخش،(18) و ایمان و یاری او را عامل رستگاری،(19) معرفی نموده است و از سوی دیگر، سرباز زدن از فرمان(20) و سنت و سیره آن حضرت (21) را موجب فرو افتادن در جهنم دانسته است.(22) بر اساس این، هركس كه عملش، برابر فرمان و هم‌چون عمل رسول الله نباشد، نباید خود را شیعه یا از اهل سنت بنامد. آری، خداوند با مقرون ساختنِ اطاعت خود به اطاعت رسول (23) این نكته را به ما گوشزد نموده است كه نه تنها اطاعت و پیروی از سنت و سیره رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ، اطاعت از خداوند بزرگ(23) و نشانه محبت حضرت حق و راز محبوبیت نزد او و عامل برخورداری از مغفرت كریمانه الهی است،(24) بلكه تنها با اطاعت از آن حضرت می‌توان به صراط مستقیم راه یافت(زخرف/43) و با هدایت شدگان و نعمت یافتگان الهی همراه شد.(25)

به این جهت، بر اساس آیه كریمه: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ»(حشر/7) باید اولاً: از رها كردن و كم توجهی علمی و عملی به بزرگ‌ترین ره‌آورد سفارت آسمانی آن حضرت، یعنی قرآن، كه موجب شكایت به درگاه خداوند متعال می‌شود،(26) دوری گزید. و ثانیا: از سبقت گرفتن بر رسول الله(27) و بالا بردن صدای خود بر سخن آن حضرت و ترجیح و برابری سنت و سیره دیگران بر آن وجود شریف یا متروك ساختن روش او دوری نمود كه ما را از سعادت محروم نموده و عذاب الیم را در پی خواهد داشت.(28) گفتنی است سنت قولی و سیره عملی آن حضرت، از آن رو كه بر اساس توحید ناب و برابر تربیت ویژه الهی تنظیم شده، همانند و همتایی ندارد.(جوادی آملی، 1381، ج8، ص 135). از این رو همه امامان اهل‌بیت علیهم‌السلام بر اساس آن سیره مبارك حركت نموده و ما را به پیروی از آن مسیر فراخوانده‌اند(نهج‌البلاغه، خطبه 110 و 182). و امام حسین علیه‌السلام نیز نهضت مقدس خود را با همین شعار آغاز نمود و به پایان برد؛ «اسیر بسیرة جدی و ابی» (مجلسی، 1404، ج44، ص329). نكته قابل تأمل این كه شناخت دقیق و عمیق سیره گران‌سنگ پیامبر كه تجلی صراط مستقیم‌است، كار ساده‌ای نیست؛ زیرا بازشناسی دقیق آن از سنت‌هایی كه بعدا به واسطه اصحاب و یاران یا تحت تأثیر بسط و نشر فرهنگ جوامعِ تازه مسلمان شده، جای‌گزین سنت و سیره اصیل رسول خدا شده‌است، نیازمند ذهنی صاف، انگیزه‌ای ناب، دانشی گسترده و پرهیز از تعصب و فرقه‌گرایی‌های مذهبی است. آن‌چه در پی می‌آید، نگرش كوتاهی است به برخی از تلاش‌های اساسی، سنت و سیره جامعه‌سازی دینی پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله كه برابر آیات كریمه قرآن و روایات تدوین شده و سعی گردیده مواردی مطرح گردد كه هم اكنون نیز راهبرد اساسی جامعه‌سازی اسلامی به صورت جهانی باشد؛ زیرا این همان مسئولیت بزرگ و وظیفه مهمی است كه بر عهده ماست، چون اگر خداوند متعال می‌خواست، خود امت اسلامی جهانی را به اراده تخلف ناپذیر خود بنیان می‌كرد، ولی این مسئولیت را بر دوش امت گذاشت تا روشن شود كدام یك از ما نیكوتر به انجام وظیفه می‌پردازد: «وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِیَبْلُوَكُمْ فِی ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ إِلَی اللّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» (مائده/48).

آموزه‌های اساسی اجتماعی دین

از محتوای آیات قرآن و روایات می‌توان آموزه‌های جامعه‌ساز دین را استخراج و در قالب اصول اساسی ذیل ارایه نمود:

1. اصل اقامه عدالت توسط همه مردم در زندگی فردی و اجتماعی(مائده/5)؛

2.اصل وحدت، حل و فصل اختلافات و مهرورزی(انفال/16)؛

3. اصل تعاون و همكاری در كارهای خیر و عدم تعاون در گناه و تجاوز(مائده/2)؛

4. اصل احسان و نیكوكاری(بقره/195) و انفاق و مبارزه با فقر(انفال/41) و بسط درست كاری و صداقت در داد و ستدها (شعرا/181)؛

5. اصل مسئولیت نظارت همگانی یا امر به معروف و نهی از منكر (اعراف/199)؛

6. اصل مبارزه با هر گونه فساد اخلاقی، مالی، اداری و سیاسی (قصص /77)؛

7. اصل سامان‌دهی و بسامان نمودن امور.

اینك تفصیل مطالب بالا به اختصار تقدیم می‌گردد.

1. اصل اقامه عدالت

اقامه عدل، فرمان خداوند(30) و یكی از اهداف اصلی بعثت همه انبیا بوده است: «ما پیامبران خود را با دلایل روشن همراه با كتاب و میزان فرستادیم تا مردم قسط را برپا دارند».(حدید/25). بر همین اساس، آخرین رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نیز مسئولیت یافت تا هم خود عدالت را محقق سازد: «من مأمور شدم تا در میان شما به عدل رفتار كنم». (شوری/15) و هم اُمت اسلامی را به عدالت فرابخواند: «عدالت پیشه كنید كه آن به تقوا نزدیك‌تر است». (مائده/8). اساسا قرآن كریم مؤمن و جامعه ایمانی را با این ویژگی معرفی می‌كند كه نه زیر بار ظلم می‌رود و نه ظلم می‌كند: «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ» (بقره/279). آری، قرآن كریم در پی ساختن جامعه‌ای است كه همت تمامی افراد آن، اقامه عدالت باشد هر چند به زیان شخص یا خویشاوندان و نزدیكان آنان باشد. خداوند می‌فرماید:«ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، برپا دارنده عدالت باشید هر چند به زیان خود یا پدر یا مادر یا خویشاوندان شما چه توانگر یا فقیر بوده باشد» (نساء/135). بدین سان مورد اجرای عدالت مطلوب قرآن، به مؤمنان اختصاص ندارد؛ بلكه چنان فراگیر و گسترده است كه دشمنان را نیز شامل می‌شود و نسبت بدانان نیز باید عدالت ورزید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُونُوا قَوّامِینَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَ‌آنُ قَوْمٍ عَلی أَلاّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ؛ ای كسانی كه ایمان آورده‌اید برای خدا قیام كرده، شاهدان عدالت باشید و دشمنی با گروهی وادارتان نكند كه عدالت نورزید، عدالت ورزید كه به تقوی نزدیكتر است و تقوی پیشه كنید كه او به هر كاری كه می‌كنید آگاه است.» (مائده/8).

در تفسیر نمونه آمده است كه: «در این آیه یك اصل اساسی و یك قانون كلی درباره اجرای عدالت در همه موارد بدون استثنا ذكر می‌كند و به تمام افراد با ایمان فرمان می‌دهد كه قیام به عدالت كنند... باید در هر حال و در هر كار و در هر عصر و زمان قیام به عدالت كنید كه این عمل خلق و خوی شما شود، و انحراف از آن برخلاف طبع و روح شما گردد.» (مكارم شیرازی، 1380، ج4، ص 161). آری، عدالت كه قراردادن هر چیز و هر شخص در جایگاه شایسته خویش است (نهج‌البلاغه، حكمت 437) دایره‌ای بسیار گسترده دارد كه هم حكم و قضاوت(31)، هم سخن و گفتار(32) و هم مسایل اقتصادی(33) و اجتماعی(34) را در بر می‌گیرد. در سیره نبوی و علوی، عدالت در اجرای قوانین مالی و سیستم توزیع اقتصادی و مساوات در تقسیم و برخورداری از بیت المال، چنان با دقت و شدت اجرا می‌شد كه امكانات زندگی معمولی یا رفاه نسبی برای همه قابل دست‌یابی باشد(قرائتی، ص 119) و ثروت در دست یك گروه خاص انباشته نشود و آموزه قرآنیِ «كَیْ لا یَكُونَ دُولَةً بَیْنَ الأَْغْنِیاءِ مِنْكُمْ؛ تا میان توانگران شما دست به دست نگردد.» (حشر/7) تحقق یابد. به همین جهت برخی از اقدامات عدالت گسترانه آنها، موجب رنجش خاطر شد و دردسرهایی پدید آورد ولی به بهانه مصلت سنجی ترك نشد. به این ترتیب اجرای عدالت كار آسانی نیست و هزینه‌های خاص خود را دارد؛ هشدار خداوند متعال سختی اجرای عدالت را نشان می‌دهد: «فَاحْكُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّكَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ؛ در میان مردم به حق داوری كن و پیرو هوی مباش كه تو را از راه خدا گمراه می‌كند.» (ص/26). آری، در جامعه‌سازی آرمانی نبوی، اقامه عدالت توسط همه انسان‌ها، یك شعار زیبا و تعارف دلكش نیست؛ بلكه یك برنامه عملی درازآهنگی است كه با چهار راهبرد اساسی «بینات»، «كتاب»، «میزان» و «حدید» به صورت جدی پی‌گیری می‌شود. (حدید/25). در سیره نبوی، كسی نباید به بهانه‌های واهی هم‌چون كوچكی حوزه عمل، از اجرای عدالت دست بردارد؛ «انس بن مالك می‌گوید: از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله شنیدم كه می‌فرمود:من ولی عشره فلم یعدل فیهم جاء یوم القیامه و یداه و رجلاه و رأسه فی ثقب فاس؛ كسی كه سرپرستی ده نفر را به عهده دارد ولی عدالت را رعایت نكند، روز قیامت در حالی می‌آید كه دست‌ها، پاها و سرش در سوراخ آهنی باشد كه در زیر لگام قرار دارد». (شیخ صدوق، 1366، ص 260). شایان ذكر است عدالت مطلوب اسلام یك حكم تعبدی نیست، بلكه آثار عمیق و بی‌بدیلی در استواری، صلابت، پیشرفت و امنیت جامعه دارد. تعبیر رسای «الملك یبقی مع الكفر و لایبقی مع الظلم» نشان‌گر آن است كه مهم‌ترین عامل محوری تهدید و ناامنی همگانی، بی‌عدالتی و ظلم است. به فرموده علامه طباطبایی رحمهم‌الله: «اگر در جامعه حق پیروی شود و قسط به پا داشته شود، آن مجتمع سرپای خود خواهد ایستاد و از پا در نخواهد آمد و در نتیجه، هم غنی و توانگر باقی می‌ماند و از پای در نمی‌آید و هم حال فقیر اصلاح می‌گردد.» (طباطبایی، 1997، ج5، ص 109).

2. وحدت، كنار نهادن اختلافات و مهرورزی

ایجاد وحدت، حل و فصل اختلافات، به ویژه در امور دینی، ایجاد فضای اخوت و برادری، از بین بردن زمینه‌های كینه و مهرورزی، از اقدامات اساسی جامعه سازی دینی است. خداوند در قرآن كریم همه مؤمنان را برادر (حجرات/10) و عضو اُمت یگانه و بزرگ اسلامی و بنده خود خوانده است: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ؛ همانا این امت شما، امتی یگانه است و من پروردگار شمایم پس مرا پرستش كنید». (انبیا/92 و مؤمنون /52). و با شناساندن «وحدت» به عنوان نعمت ویژه الهی، همه را به وحدت فراخوانده است:«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراكنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد كنید، آن گاه كه دشمن (یك‌دیگر) بودید پس خداوند میان دل‌های شما الفت و یگانگی قرار داد.» (آل‌عمران/103). قرآن كریم از تك تك افراد می‌خواهد با پیشه‌ساختن تقوا، اختلافات خود را كنار نهند:«فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِكُمْ؛ پس تقوا پیشه كنید و اختلافات میان خویش را اصلاح نمایید.» (انفال/1).

و با مشاركت در حل اختلافات خانوادگی، نظام خانواده را به آرامش رهنمون شوند(بقره/224 و نساء /35و114) و در عرصه اجتماع نیز، میان دو گروه متخاصم، صلح و دوستی پدید آورند: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُوءْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما؛ و اگر دو گروه از مؤمنان به جنگ برخاستند، بین آنان اصلاح نمایید.» (حجرات/9) خداوند، این گونه اقدامات صلح جویانه را اصلاح میان برادران نامیده است: «إِنَّمَا الْمُوءْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْكُمْ؛ همانا مؤمنین برادرند پس بین برادرانتان را اصلاح نمایید.» (حجرات/10). خداوند در قرآن، به طور خاص، تفرقه در دین را مذموم و موجب عذاب معرفی نموده(35) و امت اسلامی را از آن بر حذر داشته است.(36) و به صورت آشكار، تفرقه‌افكنان مذهبی را به طور كلی از سنت و سیره پیامبر دور و پیامبر را از آنان، جدا دانسته است:«كسانی كه آیین خود را پراكنده ساخته‌اند و به دسته‌های گوناگون تقسیم شدند تو هیچ‌گونه رابطه‌ای با آنها نداری و سركار آنها با خدا است سپس خدا آنها را از آن‌چه انجام می‌دهند، آگاه خواهد ساخت».(37) و بر اقامه ‌دین خدا و صراط مستقیم ‌الهی و پرهیز از هرگز تفرقه و گروه ‌گروه ‌شدن در دین ‌تأكید می‌كند:«أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ» (شوری/13).خداوند، تنازع و درگیری بین مسلمانان را برنمی‌تابد؛ زیرا موجب سستی، از بین رفتن شخصیت و عزت(38) و شكست در برابر دشمن می‌شود(39). بر اساس این، وحدت و یك‌پارچگی، از دیدگاه قرآن، نوعی اقتدار است كه باید آن را فراهم آورد و دشمن را به وسیله آن، چنان ترساند كه خیال تعرض به مسلمانان را از سر به در كند.(40) قرآن كریم، تمسك به «حبل اللّه‌»،(41) اطاعت از خدا و رسول (42) و اولی الامر (43) را محور وحدت بین مسلمانان معرفی نموده، و هر گونه تحاكم به طاغوت (نساء/60)، پذیرفتن حكم جاهلیت و روی گردانی از مراجعه به پیامبر و سنت و سیره حسنه آن حضرت و نپذیرفتن مرجعیت نهایی رسول اعظم در اختلافات را (44) نشانه بی‌ایمانی، (45) نفاق (46) و پیروی از راه‌های گوناگون را عامل اساسی تفرقه و تشتت مذهبی دانسته است.(47).

تاریخ صدر اسلام نشان‌گر آن است كه در سایه عنایت و اراده الهی و در پرتو اقدامات و سیره و سنت قولی و عملی نبوی، اختلافات و كینه‌های دیرپای قبایل در هم شكست و فضای دشمنی دیرینه و جنگ و خون‌ریزی میان قبایل چنان به فضای دوستی بدل شد كه میان آنان پیمان اخوت منعقد گردید و رابطه دو قبیله بزرگ اوس و خزرج كه رقیب سرسخت یك‌دیگر بودند به دوستی گرایید. در سنت مبارك نبوی، از یك سو مهرورزی و دوستی با یكدیگر (48) در پرتو جلال الهی، صفت مؤمنین مقرّب نزد خداوند معرفی شده است: «ان رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله كان یقول: ان للّه‌ خلقا عن یمین العرش بین یدی اللّه‌ و عن یمین اللّه‌ وجوههم ابیض من الثلج و اضوأ من الشمس الضاحیة! یسال السائل: ما هولاء؟ فیقال: هولاء الذین تحابوا فی جلال اللّه‌؛ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله همواره می‌فرمود: خداوند آفریدگانی دارد كه در جانب راست عرش الهی و در محضر حضرت حق هستند؛ صورت‌هایشان از برف سفیدتر و از خورشید درخشان‌تر است. شخصی پرسید كه اینان چه كسانی هستند؟ فرمود: كسانی هستند كه به خاطر عظمت خدا، هم‌دیگر را دوست دارند». (كلینی، 1365، ج2، ص 172). و از سوی دیگر، نه تنها افراد از دست یازیدن به قتل كسی كه شهادتین را در ظاهر جاری می‌كند،(49) گرفتار آمدن به عجب و غلو در دین مورد قبول خود (50) و تكفیر هر مسلمان دیگر به دلیل انگیزه‌های دنیایی و جاه‌طلبی‌های فردی یا گروهی نهی شده‌اند،(51) بلكه همه آدمیان از توهین به یك‌دیگر بر حذر داشته شده‌اند: «مر رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله برجل من الانصار و هو یضرب وجه غلام له و یقول: قبح اللّه‌ وجهك! و وجه من تشبهه! فقال النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله : بئس ما قلت! فان اللّه‌ خلق آدم علی صورته؛ پیامبر از كنار مردی از انصار گذشت كه به صورت نوجوان خود سیلی می‌زد و می‌گفت: خدا صورتت را زشت گرداند و صورت كسی كه تو شبیه او هستی! حضرت فرمود: سخن بدی گفته‌ای؛ زیرا خداوند، آدم را به شكل او آفریده است». (سید مرتضی، 1409، ص 127). و از سوی سوم، تنظیم نمودن دوستی‌ها و دشمنی‌ها بر اساس رضای خدا، محكم‌ترین دستگیره ایمان معرفی شده است كه مؤمنان با تمسك به آن می‌توانند و باید به تحكیم ایمان خود بپردازند:«براءبن عازب می‌گوید: یك روز من همراه پیامبر بودم. فرمود: آیا می‌دانید كه كدام یك از دستگیره‌های ایمان قوی‌ترند؟ گفتیم: نماز. فرمود: نماز خوب است ولی آن نیست. گفتیم: زكات. فرمود: زكات خوب است ولی آن نیست. تمام شرایع اسلام را ذكر كردیم. حضرت فرمود: محكم‌ترین دستگیره ایمان آن است كه انسان در راه خدا دوست بدارد و در راه خدا دشمن بدارد».(52) و از نور الهی در آخرت برخوردار شوند.(53)

به همین جهت، آن حضرت، هرگونه افتخارگرایی و برتری طلبی را مردود اعلام نمود: «خرج رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فحدثه سلمان و شكا الیه ما لقی من القوم و ما قال لهم؛ فقال النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله : یا معشر قریش! ان حسب الرجل دینه و مروته خلقه و أصله عقله، قال اللّه‌ تعالی: إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ(54)؛ روزی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از خانه خارج شد، سلمان نزد حضرت آمد و از آنچه كه از مردم به او رسیده بود (سرزنش‌های نژادی و پیشینه آباء و اجدادی) شكایت كرد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: ای گروه قریش! شخصیت انسان به دینش، مروت او به اخلاقش و ریشه و اصل یك انسان به عقلش است. خداوند متعال می‌فرماید: ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را گروه گروه و قبیله قبیله ساختیم تا یك‌دیگر را بشناسید، همانا گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست». (نیشابوری، 1386، ج2، ص 283). خداوند نه تنها پیامبر رحمت را به ایجاد وحدت بین مؤمنان و مسلمانان مأمور ساخت، بلكه به او فرمان داد همه جوامع دینی اهل‌كتاب را نیز در سایه اعتقاد به خداوند، به وحدت بامسلمانان فرابخواند.(55) به راستی چگونه می‌توان خود را پیرو سنت و سیره یا شیعه پیامبر و اهل‌بیت دانست و با متهم ساختن و تكفیر یك‌دیگر، به تفرقه‌افكنی در میان امت اسلامی پرداخت؟

مگر نه آن است كه افزون بر تلاش‌های رسول اعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ، بزرگ‌ترین صحابی آن حضرت، امام علی علیه‌السلام ، نیز بیشتر از دوران مبارزه در كنار رسول خدا، یعنی بیست و پنج سال از عمر گران‌قدر خود، را برای وحدت میان امت اسلامی صرف نمود و از حق مسلم ولایت خود نیز چشم پوشید؟ پس چگونه در شرایط حساس كنونی كه امت اسلامی به وحدت نیاز مبرم و بیشتری دارد، بر خلاف روش آن اولیای الهی، تعصب‌های نژادی، تقلیدهای كوركورانه، پیروی نابجا از روش‌های غلط نیاكان و پیشینیان،(56) و اصرار بر اشتباهات برخی از بزرگان(57) توانسته است از طرح و نشر اندیشه‌های وحدت‌آفرین، بر اساس حق و منطبق بر سنت نبوی و علوی سر برتافته و برای برنامه‌ریزی، رویكرد و ره‌یافت عملی تحقق آن مانع‌تراشی كند؟ آیا به راستی این همه بدبینی، سوءبرداشت، یك‌سویه‌نگری، اتهام و تهمت به یك‌دیگر برای اثبات درستی مذهب خود و ابطال مذهب دیگری كه در میان فرق و مذاهب اسلامی به وجود آمده و توسط برخی از بیگانگان دامن زده می‌شود، با سنت و شیوه رسول خدا و اهل بیت مطهرش سازگار است؟ مگر نه آن است كه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به امت خود فرمود: «الا اخبركم باشراركم قالوا: بلی یا رسول اللّه‌! قال: المشاءون بالنمیمة المفرقون بین الاحبة الباغون للبراء العیب؛ آیا بدترین افراد را به شما معرفی كنم؟ عرض كردند: آری یا رسول الله! فرمود: كسانی كه سخن‌چینی كرده و بین دوستان جدایی می‌اندازند و برای بی‌گناهان عیب درست می‌كنند». (شیخ صدوق، 1361، ج4، ص 375). ابن عباس می‌گوید:«ان النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله سئل عن الشهادة؟ فقال: تری الشمس علی مثلها فاشهد او دع؛ از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله راجع به شهادت و گواهی دادن سؤال كردند؟ فرمود: باید مورد شهادت را همانند خورشید به عیان دیده باشی تا بتوانی شهادت بدهی و گر نه آن شهادت دادن را واگذار». (محدث نوری، 1408، ج 17، ص 422) مگر خداوند حكیم، روش خردمندانه استماع و گفت‌وگو همراه با گزینش و پیروی از نیكوترین سخن را به ما نیاموخته و آن را نشانه هدایت‌یافتگی و خردورزی معرفی نكرده است(58) و مگر غیبت، عیب‌جویی، دروغ، تهمت، اهانت، لعن و... در این دین مقدس حرام نیست و مگر رسول خدا به ما نیاموخته كه چشم از عیب‌جویی دیگران بپوشید و عیوب دیگران را ظاهر نكنید تا خدا عیوبتان را مخفی كند(59). كه حجم فراوانی از گفتار و نوشتارهای بدبینانه بدون مدرك و سند و به صورت خصمانه و همراه با تكفیر، علیه مذاهب دیگر اسلامی منتشر می‌شود؟ آری، دور ساختن همه افراد امت از بدبینی، كینه و دشمنی كه موجب كاهش تخاصم و درگیری‌ها می‌شود و در نتیجه، در تحقق سلامت، پیشرفت و اصلاح جامعه اسلامی نقش به سزایی دارد، مسئولیت تك تك مسلمانان است. مگر نه آن است كه دشمنان جوامع اسلامی، همواره با توطئه‌های گوناگون در صدد ایجاد اختلاف و نزاع میان مسلمانان می‌باشند تا در اثر این اختلاف و منازعات، زمینه‌های تشكیل، تشكل، اصلاح، قدرت و عزت جامعه بزرگ و امت اسلامی از بین برود؟آیا هر یك از ما برای از بین بردن زمینه‌های حسد و كینه در جامعه بزرگ و فراگیر امت اسلامی مسئولیت نداریم و آیا این مسئولیت را ایفا كرده‌ایم تا آن گونه بشویم كه قرآن كریم در توصیف بهشتیان می‌فرماید: «وَ نَزَعْنا ما فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلِینَ؛ هر گونه حسد و كینه و دشمنی را از سینه آنها بركندیم در حالی كه همه با هم برادرند بر روی تخت‌ها روبه‌روی یك‌دیگر قرار دارند.» (حجر/47) نه آن گونه باشیم كه در وصف دوزخیان مطرح می‌سازد: «إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ» (ص/64). «كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» (اعراف/38).

3. اصل تعاون و همكاری

یكی از سنت‌های نبوی در جامعه‌سازی اسلامی، بسط و گسترش اصل تعاون و همكاری اعضای آن با یك‌دیگر است. از دیدگاه اسلام افراد جامعه اسلامی عضو یك پیكرند (كلینی، پیشین، ج2، ص165) كه در شادی و غم یك‌دیگر شریك می‌باشند؛ آنان باید دست به دست هم بدهند تا با همكاری و تعاون، مشكلات را حل كنند. البته باید این همكاری‌ها بر محور «بِرّ = نیكوكاری و تقوا» باشد نه بر محور «اثم = گناه و تجاوز»؛ یعنی در تعاون و همكاری‌ها باید تنها مصلحت جامعه اسلامی و رضایت خداوند را در نظر گرفت. خداوند از یك سو همگان را به تعاون و مشاركت در كارهای خیر و تقوا و عدم همكاری در گناه و تجاوز فراخوانده است: «وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الإْثْمِ وَ الْعُدْوانِ...» (مائده/2). و از سوی دیگر، از سستی برخی مسلمانان در باز گرفتن حقوق محرومان و رانده شدگان از دیار خود انتقاد نموده و آنان را مورد عتاب قرار داده است كه: «شما را چه شده است كه در راه خدا و (گرفتن حقوق) مردان و زنان و كودكان مستضعف كار زار نمی‌كنید؟»(60) خداوند فقط به فراخوان و دعوت مؤمنان به تعاون و عتاب آنان در كندی هم‌یاری مستضعفان بسنده ننموده، بلكه موضوع، شیوه و راه‌های تعاون را نیز پیش رو نهاده است تا هیچ كس نتواند با بهانه‌جویی از این مسئولیت بزرگ اجتماعی بگریزد: سلام كردن به هر مؤمن به هنگام ملاقات(61) و سلام دیگران را به نیكی جواب دادن حتی در حال نماز،(62) حضور فعال در اجتماعات مذهبی هم‌چون نماز جماعت و جمعه، پرداخت زكات،(63) متعهد بودن نسبت به خویشاوندان و همسایگان از هر ملت و مذهب،(64) خیرخواهی و ابراز خالصانه‌ترین آرزوهای نیك قلبی و درخواست مغفرت و آمرزش از خداوند متعال برای برادران مؤمن(65) نمونه و مصادیقی از هم‌دلی، تعاون و هم‌یاری در میان امت اسلامی است. به عنوان نمونه، به یك سنت نبوی در مورد حق همسایه اشاره می‌گردد: «پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: آیا می‌دانید كه حق همسایه چیست؟ عرض كردند: خیر! فرمود: اگر از تو كمك خواست به كمك او بشتابی، اگر قرض خواست به او بدهی، اگر فقیر شد به او كمك برسانی و اگر به مصیبتی دچار شد به او تسلیت بدهی، اگر خیری نصیب او شد به او تبریك بگویی، اگر مریض شد به عیادت او بروی و اگر مُرد به تشییع جنازه‌اش حاضر شوی، ساختمانت را در مقابل خانه او چنان بلند نسازی كه جلو هوا را بگیرد مگر به اجازه او! وقتی كه میوه خریدی برای او نیز هدیه ببری و اگر نمی‌توانی، میوه را مخفیانه به منزل ببر و فرزندت را با میوه بیرون میاور كه فرزند او را به خشم در آورد و همسایه را با بوی غذای دیگ خود آزار مرسان مگر آن كه برای او نیز سهمیه‌ای بفرستی».(66)

در سیره نبوی آمده است كه: «روزی برای پیامبر هدیه‌ای آوردند و نزد ایشان چند نفر نشسته بودند. فرمود: شما نیز در این هدیه، شریك من هستید!». (شهید ثانی، 1407، ص 114). اكنون پرسش قابل تأمل این است كه سخن نبوی پیش‌گفته ویژه همسایگان یك محله، یك شهر و یك كشور اسلامی است، یا در جامعه‌سازی اسلامی، كشورهای اسلامی نیز نسبت به كشورهای همسایه مسلمان خود چنین وظایفی بر عهده دارند؟ چرا ما همواره به احكام اسلام با چشم فردگرایانه می‌نگریم و آنها را در سطح كلان در نظر نمی‌گیریم؟ مگر امت اسلامی، امتی واحد و یگانه نیست؟ آیا تعهد در برابر تك تك افراد این امت در هر كشور و از هر نژاد و زبان و رنگ، و هم‌بستگی، یاری و دفاع از یك‌دیگر، از وظایف همه كشورهای مسلمان نیست؟ به نظر می‌رسد كنفرانس اسلامی، سران، دولت‌ها و مجالس كشورهای اسلامی، در موارد بالا، مسئولیت‌های اساسی دارند و عالمان و اندیشمندان دلسوز امت در بازكردن باب گفت‌وگو و مباحثات علمی مستقیم و رو در روی مذاهب اسلامی، وظیفه‌ای خطیر بر دوش دارند؛ زیرا اجازه برگزاری مراسم دینی پیروان ادیان دیگر در مسجد نبوی و بحث و مناظره برای روشن شدن حق با آنان، از سیره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بود.(67)

4. اصل توسعه و بهسازی اقتصادی با احسان و نیكوكاری و مبارزه با فقر

بهسازی وضعیت عمومی افراد جامعه، محرومیت‌زدایی، مبارزه با فقر و رسیدگی به ضعفا و ایتام و زیردستان از طریق برنامه‌ریزی‌های كلان، تدوین و اجرای قوانینِ توزیع عادلانه ثروت،(68) همراه با توجه به نیازمندی‌ها و برآوردن آنها با انفاق در راه خدا (69) از آن‌چه خداوند روزی كرده،(70) اعطای وام(71) و مهلت دادن برای ادای آن،(72) احسان و نیكوكاری (73) و پرداختن صدقه به محرومین نه از سر ترحم و همراه با منّت و اذیت و فخرفروشی،(74) بلكه از سر ذی حق و شریك دانستن فقیران در ثروت خود،(75) یكی از تلاش‌ها و اقدامات اساسی نبی مكرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در جامعه‌سازی دینی بود كه باید هم اكنون نیز در درون كشورهای اسلامی و جامعه‌سازی بزرگ امت اسلامی مد نظر قرار گیرد.

5. اصل مسئولیت نظارت همگانی یا امر به معروف و نهی‌ازمنكر (اعراف/199)

پی‌افكندن نظارت همگانی، توصیه متقابل مسلمانان به حق و صبر و امر به معروف و نهی از منكر و كنار نهادن رخوت، سستی و بی‌تفاوتی نسبت به امور اجتماعی كه آثار نیك و بد آن همه را در بر خواهد گرفت(انفال/25)، یكی از اصول سنت نبوی در جامعه‌سازی دینی است. از دیدگاه قرآن كریم، جامعه اسلامی آن‌گاه بهترین جامعه و مردم آن برترینِ امت‌ها است كه امر به معروف و نهی از منكر در آن اجرا شود (طباطبایی، پیشین، ج3، ص 415): «كُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ...؛ شما گروه مسلمانان بهترین امت هستید...» (آل‌عمران/110). آری، دست‌یابی به جایگاه «امت برتر و ممتاز» زمانی ممكن است كه دعوت به سوی نیكی‌ها و مبارزه با كژی‌ها فراموش نشود، وگرنه در آن زمان كه این دو وظیفه فراموش شد، نه مسلمانان بهترین امت هستند و نه برای جامعه بشریت سودمند خواهند بود. (مكارم شیرازی، پیشین، ج3، ص 47). به این ترتیب، از اقدامات جامعه‌ساز رسول اعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ، پرس و جو برای اطلاع یافتن از وضع مردم به منظور پیش‌گیری از گمراهی آنان(76)، تلاش دلسوزانه برای دور ساختن مردم از گناه(77)، تشویق مداوم مردم به محاسن اخلاقی(78)، معرفی نیك و بد و مصادیق آن(بقره/129 و آل‌عمران/164) و در یك كلام، برافراشتن بنیان امر به معروف و نهی از منكر بود. نكته مهم و شایان ذكر این است كه هم اكنون در انجام این اصل اجتماعی و جامعه‌ساز، به ویژه در داخل امت، باید از خودمحوری، یك‌سویه‌نگری، تنها خود را بر حق دانستن و بر دیگران به صورت كلی خط بطلان كشیدن‌های موهوم و تندی در گفتار و عمل پرهیز كرد؛ زیرا قران كریم بیشتر گمان‌ها را، گناه(79) و مسخره كردن، عیب‌جویی، لقب و نام بد بر یك‌دیگر نهادن را ستم‌كاری معرفی نموده و مسلمانان را از آن بازداشته است.(80)

در سیره نبوی نیز، در امر به معروف و تذكر به افراد، حفظ احترام و ادب، پرهیز از سخنان تنفربرانگیز(81) بردباری، حیا، صداقت، تواضع، تعادل، نرمی سخن و كوتاهی صدا، احترام بزرگ‌تران و ترحم نسبت به كوچك‌تران رعایت می‌شد و از هتك حریم و بازگفتن و تكرار لغزش‌های افراد، اجتناب می‌گردید. ما نیز باید هم‌چون رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله باشیم كه: «همواره تبسم بر لب داشت، اخلاقش نرم و هم‌نشینی‌اش آرام بود، نه خشن بود و نه سخت‌گیر و نه فحاش و نه عیب‌جو و نه متملق و از آنچه كه نمی‌پسندید، تغافل می‌كرد و هیچ كس از او ناامید نبود.»(82) بر اساس این، ما پیروان راه آن حضرت، نباید به بهانه امر به معروف و مبارزه با منكر، به جان هم بیفتیم و موجبات دلگیری، اختلاف، آزار و زد و خورد با یك‌دیگر را فراهم كنیم؛ زیرا برابر فرموده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله : شبیه‌ترین مردم از حیث صفات اخلاقی به آن حضرت كسی است كه دارای اخلاقی زیباتر، نرمی و ملایمت افزون‌تر، نسبت به خویشاوندانش نیكوكارتر، نسبت به برادران دینی‌اش مهربان‌تر، نسبت به حق صبورتر و دارای كنترل خشم و بخشش و انصاف بیشتری باشد.(83) بنابراین باید غیرت دینی برگرفته از غیرت الهی جامعه بزرگ اسلامی را به این سو هدایت كرد كه هیچ مسلمانی به هنجار شدن منكرات را برنتابد و در مقابل عادی‌سازی گناه در كشورهای اسلامی لب فرو نبسته و تساهل و تسامح را روا ندارد. اگر نیك تأمل كنیم اكنون غیرت دینی امت اسلامی و رسالت همه افراد آن، در بعد داخلی، در اصلاحات درونی و برگزاری گفت‌وگوهای سازنده برای ایجاد وحدت در میان امت ظاهر می‌شود و در بعد خارجی، در ایستادگی و مبارزه علمی و عملی با بزرگ‌ترین هجوم و قتل عام فرهنگی غرب تجلی می‌یابد؛ مگر نه آن است كه فسادِ انبوه اعتقاد و عمل آن، مغرب زمین، مكتب و مقدسات اسلامی را مورد تهاجم همه‌جانبه قرار داده است و حتی به اشغال كشورهای اسلامی دست یازیده و از اشغال‌گران قدس نیز حمایت می‌كند؟

6. اصل مبارزه با هر گونه فساد اخلاقی، مالی، اداری و سیاسی

خداوند، به هیچ وجه فساد را برنمی‌تابد و جامعه اسلامی را بدون فساد می‌خواهد؛ به همین جهت، در آیات بسیاری از كتاب آسمانی خود، آدمیان را از ارتكاب هر گونه فساد نهی می‌كند. مرحوم شیخ طبرسی در ذیل آیه «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الأَرْضِ» (اعراف/56) می‌فرماید: «منظور از فساد در زمین، اضرار و زیان رساندن به مردم است و برخی به معنای كشتار و قتل مؤمنان و ظلم و گناه نیز تفسیر كرده‌اند.» (شیخ طبرسی، 1406، ج4، ص 56). مرحوم شیخ طوسی در تبیان می‌فرماید: «فساد عبارت است از هر چیزی كه از اعتدال و استقامت خارج شده باشد.» (شیخ طوسی، ج1، ص 75). فخر رازی فساد را «خروج شی‌ء از قابلیت انتفاع» و نقیض آن را «صلاح» دانسته است و از ابن عباس نقل می‌كند كه یكی از معانی فساد در زمین: «آشكار كردن گناهان و تظاهر بر گناه و معصیت علنی » است. (رازی، 1967، ج6، ص 49). به این ترتیب، منظور از فساد در زمین، هر گونه خروج از اعتدال، غیر قابل انتفاع ساختن و زیان رساندن به دیگران، و به اختصار، هر كاری است كه خدا از آن نهی كرده باشد؛ بنابر این مطلق گناه و معصیت، فساد و افساد در زمین محسوب می‌شود. به همین جهت، مبارزه و جلوگیری از قتل و آدم‌كشی،(84) فتنه،(85) دزدی،(86) رباخواری،(87) قطع رحم،(88) نابود ساختن زراعت و نسل (89) و از میان برداشتن انواع تباهی و نادرستی در محیط اجتماعی(90) لازم و واجب دانسته شده و ترویج خوبی و نیكی اجتماعی از همگان درخواست شده است. در سیره حسنه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در امور مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، نكاتی وجود دارد كه در راستای تحقق این اصل مهم جامعه‌سازی قرآنی، معنای خود را می‌یابد: تعهد نسبت به اموال بیت‌المال و دغدغه نسبت به صرف آن در مورد مقرر خود،(91) طرد فاسدان و كافران و نهی از هم‌نشینی با آنها(92) تحریم و منع همراهی و همكاری با ظالم(93)، عدم دریافت هدیه از كفار،(94) ممنوع ساختن ترور و كشتار جمعی(95)، قاطعیت در برابر ویژه‌خواهی و خواسته‌های ناصحیح نزدیكان و یاران نزدیك همانند درخواست آنان در مورد بازبودن درب خانه‌هایشان به مساجد (اربلی، 1405، ج1، ص 320).

7. اصل سامان‌دهی و به سامان نمودن امور

در سنت و سیره نبوی در امر جامعه‌سازی، هرگز امور مختلف مردم به حال خود رها نمی‌شد و آن حضرت تحت عنوان تكیه بر مشیت و اراده الهی یا به اسم توكل و برخورداری از رحمت خداوند، شانه از مسئولیت حل مسایل و مشكلات مردم خالی نمی‌كرد، بلكه با چاره‌اندیشی، طرح و برنامه اجرایی و سامان‌دهی امكانات، در جهت به سامان كردن مسایل، اقدام می‌نمود. بازسازی و توسعه مسجد نبوی در زمان پیامبر در پی افزایش مسلمانان، و فرمان آن حضرت برای اختصاص یافتن یك درب به زنان به منظور جلوگیری از اختلاط زن و مرد و نهی از تشبّه زن و مرد به یك‌دیگر(96)، نمونه‌های بسیار روشن اقدامات عملی آن حضرت است.(97) هم‌چنین تأكید بر مشورت نمودن قبل از تصمیم‌گیری(98) برای حل امور،(99) عاقبت‌نگری به هنگام تصمیم‌گیری،(100) ترویج فرهنگ مدارا با هم‌دیگر،(101) اصلاح رفتار افراد با مردم بر اساس این معیار كه «هرگونه دوست دارید دیگران با شما رفتار كنند، شما با آنان رفتار كنید»،(102) قدرت نمایی و ظاهرآرایی در برابر دشمن(103) و عدم انفعال در برابر تهدیدات و خشونت دشمن(104)، نمونه‌های دیگری است كه باید دلسوزان امت اسلامی را به چاره‌جویی برای حل مشكلات جامعه بزرگ اسلامی رهنمون شود و عزّت پیشین این امت بزرگ را زنده گرداند؛ ان شاء الله.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

بدون تردید، بر اساس وعده خداوند در قرآن كریم(105) جامعه بشری، به سوی بسط و گسترش روزافزون اسلام و تحقق اراده الهی مبنی بر حاكمیت مطلق ارزش‌های الهی در حركت است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: «كاوش عمیق در احوال كائنات نشان می‌دهد كه انسان به عنوان جزیی از كائنات در آینده به غایات و كمال خود خواهد رسید و این همان ظهور و استقرار اسلام در دنیا و به دست گرفتن مدیریت كامل مجتمع انسانی و استقرار اسلام در جهان است، كه خداوند وعده تحقق آن را در قرآن‌كریم داده‌است.» (طباطبایی، 1997، ج4، ص100). شهید مطهری نیز می‌فرماید: «جامعه‌ها و تمدن‌ها و فرهنگ‌ها به سوی یگانه شدن، متحد الشكل شدن و در نهایت امر در یك‌دیگر ادغام شدن سیر می‌كنند و آینده جوامع انسانی جامعه جهانی واحد تكامل یافته‌ای است كه در آن همه ارزش‌های امكانی انسانیت به فعلیت می‌رسد و انسان به كمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالاخره به انسانیت اصیل خود خواهد رسید.» (مطهری، 1374، ص 359). بر اساس مطالب پیش‌گفته، برای محقق ساختن وعده الهی مبنی بر حاكمیت ارزش‌های اسلامی بر جهان و تشكیل امت یگانه اسلامی، باید همه مذاهب اسلامی در پرتو نور قرآن و بر اساس سنت و سیره نبوی اصیل و با مدنظر قرار دادن اصول جامعه‌سازی نبوی، برنامه‌ریزی كرده و گام بردارند تا زمینه جامعه نمونه جهانی به رهبری مهدی موعود از اهل‌بیت مطهر آن حضرت فراهم آید؛ ان شاء اللّه‌.

منبع: www.farsi.khamenei.ir


پی نوشت‌ها:

1ـ «وَ ما أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْكِتابَ إِلاّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ» (نحل/64 و نیز بقره/213).

2ـ «لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/25).

3ـ نساء/13و14.

4ـ «وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأْغْلالَ الَّتِی كانَتْ عَلَیْهِمْ» (اعراف/157).

5ـ «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» (انبیاء/92 و نیز مؤمنون/52).

6- «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ كَافَّةً لِلنّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً» (سبأ/28).

7- «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ» (بقره/143).

8- «كُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ» (آل‌عمران/110).

9- «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ» (قصص/5).

10- «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ» (بقره/285).

11- «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» (شرح/1).

12- «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» (احقاف/35).

13- «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» (انبیاء/107).

14- «إِنَّ لَكَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً» (مزمل/7).

15- «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِیلاً» (معارج/5).

16- «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ» (هود/112).

17- «وَ یَكُونَ الرَّسُولُ عَلَیْكُمْ شَهِیداً» (بقره/143).

18- «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ الآْخِرَ وَ ذَكَرَ اللّهَ كَثِیراً» (احزاب/23).

19- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یُحْیِیكُمْ» (انفال/24).

20- «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُْمِّیَّ ... فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (اعراف/

57).

21- «وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً» (جن/23).

22- «یَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِی النّارِ یَقُولُونَ یا لَیْتَنا أَطَعْنَا اللّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولاَ» (احزاب/66).

23- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» (نساء/59).

24- «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّهَ» (نساء/80).

25- «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَ یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (آل عمران/31).

26- «وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِیقاً» (نساء/69).

27- «وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/30).

28- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (حجرات/1).

29- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمالُكُمْ وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ» (حجرات/2).

30- «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» (نحل/90).

31- «وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ؛ و چون بین مردم به حكم و داوری برخاستید، به عدل حكم كنید» (نساء/58).

32- «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا؛ به هنگام سخن گفتن، عدالت پیشه كنید» (انعام/152).

33- «وَ أَوْفُوا الْكَیْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ؛ چون چیزی را پیمانه كنید پیمانه را كامل گردانید و با ترازوی درست وزن كنید» (اسراء/35).

34- «كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّهُ یَوْمَ حَصادِهِ؛ همین كه درختان میوه آورد هم از آن استفاده كنید و هم سهم محرومان را در همان روز چیدن میوه بپردازید» (انعام/141).

35- «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» (آل عمران/105).

36- «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصّی بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْكَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ» (شوری/13).

37- «إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَ كانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَی اللّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا یَفْعَلُونَ» (انعام/159).

38- «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ رِیحُكُمْ ...» (انفال/46).

39- «وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتّی إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِی الأَْمْرِ ...»(آل‌عمران/152).

40- «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ... تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ» (انفال/60).

41- «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آل‌عمران/20).

42- «أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا» (انفال/46).

43- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَْمْرِ مِنْكُمْ» (نساء/59).

44- «ما كانَ لِمُوءْمِنٍ وَ لا مُوءْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ» (احزاب/36).

45- «فَلا وَ رَبِّكَ لا یُوءْمِنُونَ حَتّی یُحَكِّمُوكَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ» (نساء/65).

46- «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَی الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً» (نساء/61).

47- «وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ» (انعام/153).

48- «وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْكُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» (فتح/29).

49. «لما رجع رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله من غزوه خیبر و بعث أسامه بن زید فی خیل الی بعض قری الیهود فی ناحیه فدك لیدعوهم الی الاسلام و كان رجل من الیهود یقال له مرداس بن نهیك الفدكی فی بعض القری فلما أحس بخیل رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله جمع أهله و ماله و صار فی ناحیه الجبل فأقبل یقول: أشهد أن لا اله الا اللّه‌ و أن محمدا رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ، فمر بأسامه بن زید فطعنه فقتله، فلما رجع الی رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله أخبر بذلك فقال له رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قتلت رجلا شهد أن لا اله الا اللّه‌ و أنی رسول اللّه‌ فقال: یا رسول اللّه‌ انما قال: تعوذا من القتل! فقال رسول اللّه‌: صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فلا شققت الغطاء عن قلبه و لا ما قال بلسانه قبلت و لا ما كان فی نفسه علمت فحلف بعد ذلك أنه لا یقتل أحدا شهد أن لااله‌الااللّه‌ و أن‌محمدا رسول‌اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله » (قمی، ج1،ص149).

50. «لا تَغْلُوا فِی دِینِكُمْ» (نساء/171 و نیز مائده/77).

51. «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُوءْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» (نساء/94). نیز: «فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِی الدِّینِ ...» (توبه/11).

52. «عن ابن عازب قال: كنت مع رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ذات یوم فقال: أتدرون أی عری الایمان أوثق؟ قلنا: الصلاة! قال: ان الصلاة لحسنة و ما هی بها قلنا: الزكاة فقال: لحسنة و ما هی بها، فذكرنا شرائع الاسلام فقال: أوثق عری الایمان أن تحب الرجل فی اللّه‌ و تبغض فی اللّه‌» (شیخ مفید، 1413، ص 365).

53. «عن‌النبی قال: ان حول العرش منابر من نور علیها قوم لباسهم من نور و وجوهم نور لیسوا بانبیاء یغبطهم الأنبیاء و الشهداء قالوا: یا رسول‌اللّه‌! هل لنا؟ قال: هم المتحابون فی‌اللّه‌ و المتجالسون فی‌اللّه‌ و المتزاورون فی‌اللّه‌؛ پیامبر فرمود: اطراف عرش منبرهایی از نور است و گروهی بر آنها نشسته‌اند كه لباس‌هایشان از نور و صورت‌هایشان نیز از نور است. اینان انبیا نیستند، ولی پیامبران و شهدا به مقام آنها رشك می‌برند. گفتند: اینها چه كسانی هستند؟ فرمود: آنان كسانی هستند كه در راه خدا محبت می‌ورزند و در راه خدا می‌نشینند و در راه خدا به دیدن هم‌دیگر می‌روند» (محدث‌نوری، 1408، ج12، ص225).

54- آیه، از سوره حجرات و مدنی است، پس جریان در مدینه و حتی پس از سال پنجم هجرت بوده است، اما مخاطبان از مهاجران قریش بودند كه بر سلمان فخرفروشی كرده بودند.

55- «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلی كَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ» (آل عمران/64).

56- «إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» (زخرف/23)؛ «أَ وَ لَوْ كانَ آباوءُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ» (ص/139).

57- «وَ قالُوا رَبَّنا إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَ» (احزاب/67).

58- «فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الأَْلْبابِ» (زمر/17).

59- «قال رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله : كان بالمدینة اقوام لهم عیوب فسكتوا عن عیوب الناس فاسكت اللّه‌ عن عیوبهم الناس فماتوا و لاعیوب لهم عند الناس و كان بالمدینة اقوام لاعیوب لهم فتكلموا فی عیوب الناس فاظهر اللّه‌ لهم عیوبا لم یزالوا یعرفون بها الی ان ماتوا» (شیخ حر عاملی، 1367، ج 15، ص 292).

60- «ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ ...» (نساء/75).

61- «وَ إِذا جاءَكَ الَّذِینَ یُوءْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْكُمْ» (انعام/54).

62- «فان رسول‌اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله كان قائما یصلی فمر به عمار بن یاسر فسلم علیه فرد علیه النبی هكذا» (كلینی، پیشین، ج3، ص366).

63- «وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرّاكِعِینَ» (بقره/43).

64- «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساكِینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ» (نساء/36).

65- «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لإِِخْوانِنَا» (حشر/10)؛ «رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُوءْمِنِینَ ...» (ابراهیم/41).

66- «ان رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قال: أتدرون ما حق الجار؟ قالو:ا لا قال: ان استغاثك أغثته و ان استقرضك أقرضته و ان افتقر عدت علیه و ان أصابته مصیبة عزیته و ان أصابه خیر هنأته و ان مرض عدته و ان مات تبعت جنازته و لا تستطیل علیه بالبناء فتحجب الریح عنه الا باذنه و اذا اشتریت فاكهة فأهد له فان لن تفعل فادخلها سرا و لا تخرج بها ولدك تغیظ بها ولده و لا تؤذه بریح قدرك الا أن تغرف له منها» (شهید ثانی، 1407، ص114).

67- «و كان رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله .....فحضرت صلاتهم فقاموا فصلوا فی مسجد رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله تلقاء المشرق فهمّ بهم رجال من اصحاب رسول اللّه‌ بمنعهم، فاقبل رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فقال: دعوهم فلما قضوا صلاتهم جلسوا الیه و ناظروه فقالوا یا ابا القاسم حاجّنا فی عیسی....» (شیخ مفید، 1413، ص 114).

68- «كَیْ لا یَكُونَ دُولَةً بَیْنَ الأَْغْنِیاءِ مِنْكُمْ؛ تا ثروت تنها در میان توانگران شما دست به دست نگردد» (حجرات/13).

69- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الأَْرْضِ» (بقره/267).

70- «وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ» (منافقون/10).

71- «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِیمٌ» (حدید/11).

72- «وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ» (بقره/280).

73- «أَحْسِنُوا إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (بقره/195).

74- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الأَْذی» (بقره/264) نیز (بقره/262).

75- «وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (معارج/25ـ24).

76- «و یتفقد اصحابه و یسأل الناس عما فی الناس..... الا یغفل مخافة ان یغفلوا و یمیلوا» (شیخ صدوق، معانی الاخبار، 1361، ص79).

77- «كان رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله بهم رحیما و علیهم عطوفا و فی ازالة الاثام عنهم مجتهدا» (مجلسی، 1404، ج 9، ص 331).

78- «كان رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله اذا خطب قال فی اخر خطبته: طوبی لمن طاب خلقه و طهرت سجیته و صلحت سریرته و حسنت علانیته و انفق الفضل من ماله و امسك الفضل من كلامه و انصف الناس من نفسه» (كلینی، پیشین، ج2، ص144).

79- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ» (حجرات/12).

80- «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ یَكُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ یَكُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالأَْلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الإِْیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ» (حجرات/18).

81- «و كان لا یتكلم احدا بشیء یكرهه» (طبرسی، 1412، ج 1، ص 22).

82- «مجلسه مجلس حلم و حیاء و صدق و امانة لا ترفع فیه الاصوات و لاتؤبن فیه الحرم و لاتنثی فلتاته متعادلین متواصلین فیه بالتقوی متواضعین یوقرون الكبیر و یرحمون الصغیر و یؤثرون ذا الحاجة و یحفظون الغریب فقلت: فكیف كانت سیرته فی جلسائه؟ فقال: كان دائم البشر سهل الخلق لین الجانب لیس بفظ و لا صخاب و لافحاش و لا عیاب و لا مداح یتغافل عما لا یشتهی فلا یؤیس منه....» (مجلسی، پیشین، ج 16، ص 152).

83- «قال: النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ألا أخبركم باشبهكم بی؟ قالوا: بلی یا رسول اللّه‌! قال: أحسنكم خلقا و ألینكم كنفا و أبركم بقرابته و أشدكم حبا لاخوانه فی دینه و أصبركم علی الحق و أكظمكم للغیظ و أحسنكم عفوا و أشدكم من نفسه انصافا فی الرضا و الغضب» (شیخ حر عاملی، پیشین، ج 15، ص 193).

84- «وَ مَنْ یَقْتُلْ مُوءْمِناً مُتَعَمِّداً ...» (نساء/93).

85- «وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» (بقره/217).

86- «ما جِئْنا لِنُفْسِدَ فِی الأَْرْضِ وَ ما كُنّا سارِقِینَ» (یوسف/73).

87- «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ» (بقره/279).

88- «أَنْ تُفْسِدُوا فِی الأْرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَكُمْ» (محمد/22).

89- «وَ إِذا تَوَلّی سَعی فِی الأَْرْضِ لِیُفْسِدَ فِیها وَ یُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» (بقره/205).

90- «إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِْصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ» (هود/88).

91- «قد دخلنا علی رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله عشیا فرایناه كئیبا حزینا ..... فلما اصبحنا اتیناه فرایناه ضاحكا مستبشرا فقلنا له: بآبائنا و امهاتنا دخلنا الیك البارحة فرایناك كئیبا حزینا ثم عدنا الیك الیوم فرایناك فرحا مستبشرا فقال: نعم كان قد بقی عندی من فی المسلمین اربعة دنانیر لم اكن قسمتها و خفت ان یدركنی الموت و هی عندی و قد قسمتها الیوم و استرحت منها» (قمی، ج 1، ص 51).

92- «ان رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله كان یقول: من كان یؤمن باللّه‌ و الیوم الاخر فلا یؤاخین كافرا و لایخالطن فاجرا و من اخی كافرا او خالط فاجرا كان فاجرا كافرا» (شیخ حر عاملی، پیشین، ج 16، ص 265).

93- «ان رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله قال: من مضی مع ظالم یعینه علی ظلمه فقد خرج من ربقة الاسلام و من حالت شفاعته دون حد من حدود اللّه‌ فقد حاد اللّه‌ و رسوله و من أعان ظالما لیبطل حقا لمسلم فقد بری من ذمة الاسلام و ذمة اللّه‌ و ذمة رسوله و من دعا لظالم بالبقاء فقد أحب أن یعصی اللّه‌ و من ظلم بحضرته مؤمن أو اغتیب و كان قادرا علی نصره و لم ینصره فقد باء بغضب من اللّه‌ و من رسوله و من نصره فقد استوجب الجنة من اللّه‌ تعالی» (دیلمی، 1412، ج 1، ص 76).

94- «انّ رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نهی عن زبد المشركین» (محدث نوری، پیشین، ج11، ص128).

95- «عن علی علیه‌السلام ان رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نهی ان یلقی السم فی بلاد المشركین» (پیشین، ج15، ص136).

96- «ان رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله لعن المتشبهین من الرجال بالنساء و لعن المتشبهات من النساء بالرجال» (مجلسی، پیشین، ج 73، ص 341).

97- «پیامبر آن‌گاه كه مسجد ساخت آن را با یك خشت می‌ساخت، چون مسلمین زیاد شدند، گفتند: كاش دستور می‌دادی كه مسجد افزایش یابد. فرمود: خوب است و مسجد را با یك خشت و نیم ساخت. باز جمعیت زیاد شد و گفتند: كاش مسجد را افزایش می‌دادی. دستور داد كه دیوار مسجد را دو خشت به صورت طاق و جفت بسازند و چون هوا گرم شد، گفتند: كاش مسجد سایبان داشت. پیامبر دستور داد ستون‌هایی از تنه درخت خرما برپا كنند و برگ‌های درختان خرما و خاشاك‌ها را بر سقف و اطراف آن قرار دهند و...» (پیشین، ج 96، ص 380، به نقل از معانی الاخبار، ص159).

98- «ان رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله كان یستشیر اصحابه ثم یعزم علی مایرید» (شیخ حر عاملی، پیشین، ج 12، ص44).

99- «قال أمیر المؤمنین علیه‌السلام : یا رسول اللّه‌! ارأیت اذا نزل بنا أمر لیس فیه كتاب و لا سنة منك ما نعمل فیه؟ قال النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله : اجعلوه شوری بین المؤمنین» (كوفی، 1410، ص614).

100- «قال رسول الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله : اذا هممت بامر تدبر عاقبته فان یك رشدا فامضه و ان یك غیا فانته عنه» (برقی، بی‌تا، ج1، ص16).

101- «امرنی ربی بمداراة الناس كما امرنی باداء الفرائض» (كلینی، پیشین، ج 2، ص 117).

102- «جاء اعرابی الی النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فقال یا رسول اللّه‌! علمنی عملاً ادخل به الجنة، فقال: ما احببت ان یاتیه الناس الیك فاته الیهم و ما كرهت ان یاتیه الناس الیك فلا تأته الیهم» (شیخ حر عاملی، پیشین، ج 15، ص287).

103- «علی بن حسین بن علی علیه‌السلام قال: امر رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فی غزاة غزاها ان یختضبوا بالسواد لیقووا به علی المشركین» (كلینی، پیشین، ج 6، ص 481).

104«بعث رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله الحارث بن عمیر الازدی فی سنة ثمان الی ملك بصری بكتاب فلما نزل مؤته عرض له شرحبیل بن عمرو الغسانی فقال این ترید قال: الشام قال: لعلك من رسل محمد قال: نعم فامر به فاوثق رباطا ثم قدمه فضرب عنقه و لم یقتل لرسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله رسول غیره و بلغ ذلك رسول اللّه‌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فاشتدّ علیه و ندب الناس و اخبرهم بمقتل الحارث فاسرعوا و خرجوا فعسكروا بالجرف» (ابن ابی الحدید، ج15، ص61).

105-«وعد اللّه‌ الذین آمنوا منكم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الارض كما استخلف الذین من قبلهم و لیمكننّ لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنّهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشركون بی شیئا و من كفر بعد ذلك فأولئك هم الفاسقون» (نور/55).


منابع و مآخذ

1ـ قرآن كریم.

2ـ نهج‌البلاغه، ترجمه و شرح فیض الاسلام، 1392.

3ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، نشر دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم.

4ـ اربلی، بهاءالدین علی‌بن عیسی بن ابی‌الفتح، كشف‌الغمة، دارالاضواء، بیروت، چاپ دوّم، 1405.

5ـ امام فخر رازی، تفسیر كبیر، انتشارات بیروت، چاپ سوم، بی‌تا.

6ـ برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، دار الكتب الاسلامیه، تهران، بی‌تا.

7ـ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، نشر اسراء، قم، چاپ اول، 1381.

8ـ دیلمی، ارشاد القلوب، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ اول، 1412.

9ـ رازی، فخر الدین محمد، التفسیر الكبیر، المكتبة التوفیقیة، قاهره، 1967.

10ـ سید مرتضی، تنزیة الانبیاء، دار الاضواء، بیروت، چاپ دوم، 1409.

11ـ شهید ثانی، شیخ زیدالدین علی بن احمد جبل عاملی، مسكن الفؤاد، انتشارات آل‌البیت، قم، چاپ اول، 1407.

12ـ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، مؤسّسة آل البیت، قم، 1409 و نیز كتابفروشی اسلامی، 1367.

13ـ شیخ صدوق، ابن بابویه، ثواب الاعمال، ترجمه: علی اكبر غفاری، نشر صدوق، بی‌جا، 1366.

14ـ شیخ صدوق، معانی الاخبار، انتشارات اسلامی، قم، 1361.

15ـ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، دار الكتب الاسلامیه، تهران، چاپ پنجم، 1361.

16ـ شیخ طبرسی، ابی علی فضل بن حسن، مجمع البیان، انتشارات دارالمعرفه، بیروت، چاپ اول، 1406.

17ـ شیخ طبرسی، مكارم الاخلاق، انتشارات شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412.

18ـ شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلامیه، تهران، 1997.

19ـ شیخ مفید، الاختصاص، كنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413.

20ـ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی التفسیر القرآن، اسلامیه، تهران، 1997.

21ـ قرائتی، محسن، نبوت، نشر والعصر، قم، چاپ اول، بی‌تا.

22ـ قمی، علی بن ابراهیم بن هاشم، تفسیر القمی، مؤسسه دارالطباعة و النشر، قم، چاپ سوم.

23ـ كلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافی، دارالكتب الاسلامیة، تهران، 1365.

24ـ كوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات كوفی، چاپ و نشر وزارت ارشاد، تهران، چاپ اول، 1410.

25ـ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، مؤسسه الوفا، بیروت، 1404.

26ـ محدث نوری، میرزا حسین، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البیت، 1408.

27ـ مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش: محمدحسین اسكندری، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، چاپ اول.

28ـ مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1368.

اندیشه تقریب » شماره 10 (صفحه 40)

29ـ مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن ـ 7 ـ ، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، چاپ اول، 1376.

30ـ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، چاپ پنجم، 1374.

31ـ مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر پیام قرآن، دارالكتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1377.

32ـ مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالكتب الاسلامیه، تهران، چاپ بیست و دوم، 1380.

33ـ نیشابوری، محمد بن فتّال، روضة الواعظین، انتشارات شریف رضی، قم، 1386.

خوانده شده 3240 مرتبه