Print this page

سیره ی امام صادق علیه السلام در تعامل با اهل سنت

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
سیره ی امام صادق علیه السلام در تعامل با اهل سنت

سیره اهل بیت(ع) با اهل سنت یکی از شاخص ترین الگو ها برای تحقق وحدت اسلامی است. در این میان، سیره امام صادق(ع)، رئیس مذهب جعفری و استاد بنیان گذاران مذاهب اهل سنت، به واسطه تعامل بیشتر با اهل سنت، اهمیت بیشتری دارد. آن حضرت را می توان بهترین شاخصه تقریب مذاهب اسلامی در شیعه محسوب کرد که به لحاظ ارتباط فکری و فرهنگی کامل و ممتاز خود با نحله های اهل سنت، بسیار مورد تایید و توجه آنان بوده اند.

 

امام صادق(ع) و اهل سنت

سیره و برخورد امام صادق(ع) با اهل سنت کاملاً برادرانه و صـمیمانه بـوده است. ایشان همۀ مسلمانان را فرزند اسلام و برادر یکدیگر می خواند (حر عاملی، 1414ق، ج15: 109). حضرت در برخورد با عامۀ مسلمان ها، شیعه را به عنوان فرقه ای که قرائتی خاص دارند، جدا نکرد و بحث تبیین اسلام را مـبنای کـار خود قرار داده بودند و همۀ مسلمانان از وجود ایشان استفاده می کردند؛ ازاین رو، امام صادق(ع) غیر از مقام امامت و هدایتی که برای شیعیان داشته، منشأ خیری برای تمام مسلمین بوده است. بسیاری از شـاگردان حـضرت و راویـانی که تعداد آن ها بیش از 4 هـزار تـن ذکـر شده است، جزو اهل سنت بوده اند. خانۀ امام محل رفت وآمد بزرگان اهل سنت بود و ایشان در آن زمان مرجعی برای حل مشکلات آنان به شمار مـی رفت. تـوصیه های فـراوانی از آن حضرت نسبت به برادران اهل سنت وجود دارد که به آنـ ها تـذکراتی داده و روش های نادرستشان را متذکر شده اند.

امام صادق(ع) نه تنها خود تعامل بسیار خوبی با اهل سنت داشتند، بلکه شیعیان را نیز به بـرخورد مـناسب و دوسـتانه با آنان سفارش می کردند؛ چنان که وقتی یکی از یاران امام صـادق(ع) از حضرت می پرسد: «ما شیعیان در معاشرت با اقوام و عشیرۀ خود یا سایر طبقات مردم که در سلک مذهب ما نیستند، چـه وظـیفه ای داریم؟» ایـشان پاسخ می دهند: «به رهبران خود بنگرید که مقتدای شما هستند، و بـا مـردم [منظور غیر شیعیان]، به همان گونه معاشرت کنید که رهبران شما معاشرت می کنند؛ به خدا سوگند که رهـبران شـما از بـیماران مردم عیادت می کنند، جنازه هایشان را تشییع می کنند، در محضر قضاتشان حاضر می شوند و به سـود و ضـرر آن ها [هرچه حق باشد] گواهی می دهند و امانت آنان را نگهداری می کنند و باز پس می دهند.» (همان، ج 12: 6). در روایـت دیـگری امـام می فرماید: «اقْرَأْ عَلی مَنْ تَری أَنَّهُ یُطِیعُنِی مِنْهُمْ وَ یَأْخُذُ بِقَوْلِیَ السَّلَام»؛ به هر کس مواجه شـدی و فـکر کردی از من اطاعت می کند، سلام مرا به او برسان. » سپس، توصیه هایی می کند که بـا اهـل سنت بـهترین رفتار را داشته باشید: «صَلُّوا عَشَائِرَکمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُم؛ در میان این ها نماز بـخوانید، در تـشییع جنازه هایشان شرکت کنید، مریض هایشان را عیادت کنید و حقوقشان را ادا کنید.» در انتها می فرماید: «به گونه ای رفتار کـنید کـه وقـتی این افراد شما را با این رفتار پسندیده می بینند، بگویند او شیعه و پیرو امام صادق(ع) است»(هـمان، ج 8: 430 ).

درمـجموع، رفتار امام صادق(ع) در برخورد با گروه های مخالف عقیدتی، از جمله اهل سنت، همراه با احـترام و بـه صورت نصیحت، ارشاد، احتجاج، شرکت در جـلسات مـناظره و ارائۀ پاسخ های مـحترمانه بـه پرسـش های آنان بود.

 

همنشینی با اهل سنت

امـام صـادق(ع) چنان رفتار پسندیده ای با علمای اهل سنت داشت که این افراد احساس نـمی کردند بـا شخصیتی روبه رو هستند که ریاست مـذهب مخالف آن ها را بر عهده دارد؛تـا جـایی که این افراد مرید و هـمنشین ایـشان می شدند؛ همواره با حضرت بودند و سفرهای بسیاری با حضرت رفتند و در منزل آن امام حـضور مـی یافتند.

عالی ترین شخصیت های محبوب اهل سنت بـخش زیـادی از عـلوم و دانش خود را از مـکتب امـام باقر(ع) و امام صادق(ع) فـرا گـرفته اند و افتخار می کردند که شاگرد پیشوایان معصوم(ع) بوده اند. این بزرگان دین، اهل بیت(ع)، به ویژه امام صادق(ع) را بـه خوبی مـی شناختند و به فضل و علم و منزلت آنان پی بـرده بـودند. ابو زهره، عـالم سـنی، مـی نویسد: «هیچ کدام از علمای اسلام در هـیچ امری اجماع ندارند، این گونه که بر فضل و علم امام صادق(ع) اجماع دارند» (شاکری، 1417ق، ج 9: 125؛ جعفریان: 1391، 399). ابـوحنیفه کـه دو سال در مجالس درس امام صادق(ع) حضور یـافته اسـت، دربـارۀ آن سـال ها مـی گوید: «لَولا السَّنتان لَهَلَکَ النـُعمانُ؛ اگـر آن دو سال نبود، نعمان [ابوحنیفه] هلاک می شد»(الجندی، 1397ق: 252). مالک بن انس نیز که از محضر علمی آن حضرت بهره برده اسـت، دربـارۀ عـظمت و شخصیت علمی و اخلاقی ایشان می گوید: «هیچ چـشمی نـدیده اسـت و هـیچ گـوشی نـشنیده است و بر دل هیچ بشری خطور نکرده است کسی ازجهت فضل و علم و عبادت و ورع برتر از جعفر صادق(ع) بوده باشد » (ابن حجر عسقلانی، 1968م، ج 2: 104). همچنین می گوید:

مدتی به حضور جعفر بن محمد می رسیدم، آن حضرت اهـل مزاح بود. همواره تبسم ملایمی بر لب هایش نمایان بود. در طول مدتی که به خانۀ آن حضرت آمدوشد داشتم، او را ندیدم، جز اینکه در یکی از این سه خصلت و سه حالت به سر می برد: یـا او را در حـال نماز خواندن می دیدم یا در حالت روزه داری یا در حالت قرائت قرآن. من ندیدم که جعفربن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا حدیثی نقل کند. من ندیدم که آن حضرت سخنی بی فایده و گـزاف بـگوید. او از عالمان زاهدی بود که از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود. هرگز نشد که به محضرش شرفیاب شوم، جز اینکه زیـراندازی کـه زیر پای آن حضرت گسترده شده بـود، آن را از زیـر پایش برمی داشت و زیر پای من می گستراند ( قاضی عیاض یحصبی، بی تا، ج 1: 55).

 

حضور در مراسم عبادی مسلمانان

توصیه های فراوانی از ائمۀ شیعه(ع) دربارۀ حضور پررنگ شیعیان در اجتماعات عبادی مـسلمانان بـه دست ما رسیده که یـکی از جـلوه های بارزِ آن را می توان در تأکید فراوان ائمۀ اطهار(ع) بر حضور شیعیان در نماز جماعت اهل سنت و نماز گزاردن با آن ها دید (مسائلی، 1393: 28 ). روایات این بحث، که شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه آن ها را در یک بـاب مـستقل گردآورده است، تأکیدات شگفتی دارد، به گونه ای که در حدیثی از امام صادق(ع)، ثواب نماز با اهل سنت، معادل ثواب نماز با رسول خدا یا ثواب جهاد در راه خدا است (حر عاملی، 1414ق، ج 8: 299ـ300). اسحاق بن عمار می گوید: «امام صـادق(ع) بـه من فـرمود: ای اسحاق، آیا با مخالفان در مسجد نماز می گزاری؟» گفتم:«آری». امام فرمود: «با آنان نماز بگزار که نمازگزارنده بـا آنان در صف اول مانند شمشیرکشیده در راه خداست» (همان، 301).

آیت اللّه خوئی نیز پس از ذکر تـعدادی ازایـن روایات، بـا بیان اینکه چنین دستورهایی برای رعایت تقیه و خوف از ضرر نبوده است، زیرا اصحاب امام در آن زمان شناخته شـده و مـعروف بودند، می نویسد:

از این روایات استفاده می شود که حکمت مدارا با اهل سنت در نماز جماعت و مـانند آن مـبتنی بر ترس از ضرر نیست، بلکه رعایت مصلحت و اتحاد کلمۀ مسلمین است؛ زیرا در آن روزگار یـاران امام به تشیع معروف بودند، بنابراین، دستور امام به شرکت در نماز آنان، بـه جهت شناخته نشدن اصحاب نـبوده، بـلکه برای مؤدب کردنشان به اخلاق نیکو بوده تا با این رفتار، شیعه با اوصاف زیبا و دور از تعصب و عناد و لجاجت ممتاز شود و متخلق شوند به آنچه شایستۀ شیعه بودن است تا اینکه گـفته شود خدا رحمت کند جعفر را که اصحاب خوبی تربیت کرده است (خوئی، بی تا، ج 4: 316).

 

منطق علمی به دور از توهین به مقدسات مذهبی

منطق ائمه(ع) منطقی علمی و استدلالی بوده است و چنین منطقی هیچ گاه با توهین و دشـنام مـیانه ندارد. مجموع روایات و سیرۀ عملی امام صادق(ع) نشان می دهد که آن بزرگوار به باورهای اهل سنت حساس بود و به تحریک احساسات آن ها نمی پرداخت. آن حضرت جدال و دشمنی در بیان حق را برای غلبه و پیروزی بـر افـراد نادرست می دانست. بار ها در روایت آمده است که «إِیاکمْ وَ الْخُصُومَةَ فِی الدِّین؛ دشمنی در دین را ر ها کنید!» چون که این روش ها ضرر و زیانشان بیش از منفعتشان است. اگر ما دلسوزانه در این راه گام بـرمی داریم، نـباید فضا را به فضای دشمنی بکشانیم که طرف مقابل احساس کند با او دشمنی داریم. این دید کلی امام صادق(ع) است که بار ها متذکر شده اند. گزارش معروفی است که امام صـادق(ع) بـاخبر شـدند در مسجد، شخصی آشکارا به مـخالفان آن حـضرت دشـنام می دهد. آن حضرت می فرمایند: «مَا لَهُ لَعَنَهُ اللَّهُ یعْرِضُ بِنَا؛ (شیخ صدوق، 1414ق، 107). او را چه شده است، خدا لعنتش کند، با این کار مـتعرض مـا مـی شود.» او با این کار باعث می شود مردم با دیـد مـنفی به امام و مکتب تشیع بنگرند.

همنشینی رؤسای مذاهب اهل سنت با امام صادق(ع) و شاگردی آنان از مسلمات تاریخی است. اگر امـام صـادق(ع) نـیز همچون بعضی افراد جاهل و لجوج، که در آن زمان نیز کم نـبودند، به خلفای اهل سنت توهین و لعن می کردند، نه تنها نباید هیچ یک از بزرگان اهل سنت در محضر ایشان حضور می یافتند، بلکه آنان نـیز در مـقابل بـه نکوهش آن بزرگوار می پرداختند؛ این درحالی است که فقهای اهل سنت هـمیشه ایـشان را منبع حقیقی علم و فضیلت و تقوا می دانستند، با آنکه خود از محورهای اختلافیِ عقیدتی با ایشان آگاه بـودند. بـی گمان، امـامت مذهب خاصی مثل مذهب شیعۀ امامیه و درعین حال، محبوب و مراد پیشوایان مذاهب دیـگر بـودن، مـدارای عمیق و وسیعی را در رفتار می طلبد تا باعث جذب و جلب نظر مخالفان شود؛ زیرا کوچک ترین برخورد تـند و بـدرفتاری بـاعث تنفر و دوری آنان می شود. ملاقات گسترده و طولانی بزرگان معتزله، مثل عَمْرو بن عُبَید و واصل بن عطاء و حفْص بن سالم با امـام صادق(ع) ازسـویی و نیز بزرگانی چون سفیان ثوری، مالک بن انس، ابوحنیفه، یحیی بن سعید انصاری، ابن جَرِیح، محمد بن اسحاق، شُعْبَة بن حَجّاج، ایـوب سـِجِستانی و... ازسـوی دیگر، همگی بیان کنندۀ رفتار میانه رو و مؤدبانه آن امام همام(ع) است (ر.ک. حسینی، 1383: 506).

 

نتیجه

امام صـادق(ع) را مـی توان بـهترین شـاخصۀ تـقریب مذاهب اسلامی در شـیعه بـه شمار آورد که به لحاظ ارتباط فکری و فرهنگی کامل و ممتاز خود با نحله های اهل سنت، بسیار مورد تأیید و توجه آنـان بـوده اند. بـسیاری از شاگردان امام صادق(ع) در مدینه از اهل سنت بودند و مـجلس درس ایـشان نـمونۀ بـارزی از جـلوۀ تـقریب مذاهب و رعایت الگوی آزاداندیشی در فضای علمی تمدن اسلامی بود.

درمجموع، رفتار امام صادق(ع) در برخورد با گروه های مخالف عقیدتی، از جمله اهل سنت، همراه با احترام و به صورت نصیحت، ارشاد، احـتجاج، شرکت در جلسات مناظره و ارائه پاسخ های محترمانه به پرسش های آنان بود.

امام صادق(ع) در آن عصر به وحدت مسلمین بیش از همه چیز توجه می کرد و تعامل بسیار مناسبی با برادران اهل سنت داشت. در نتیجه، با این بـرخورد خـوب و با احترام، بزرگان دینی و فقهی اهل سنت نیز همواره توجه ویژه ای به امام(ع) داشته اند و مقام علمی و اخلاقی ایشان را ستوده اند.

خوانده شده 1706 مرتبه