Print this page

اگر خداوند عادل است چرا برخی از بنده‌هایش را ناقص‌الخلقه آفریده است؟

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
اگر خداوند عادل است چرا برخی از بنده‌هایش را ناقص‌الخلقه آفریده است؟

* مگر نه اینکه خداوند عادل است و اگر چیزی یا کاری به صلاحمان نباشد به ما نمی‌دهد، پس چرا برخی از بندگانش را ناقص الخقه آفریده؟ برای عذاب کشیدن؟ می‌خواهم فلسفه اش را بدانم.

در پاسخ به این پرسش ابتدا تذکر این امرلازم است که عدالت در مشهورترین معنای کلامی خود عطا کردن حق هر صاحب حقی به اوست (۱) بر این اساس گفته می شود که صدق واژه عدالت فرع وجود "حق" است ، یعنی اگر چیزی مستحق قرار گرفتن در مکان و جایگاهی باشد ، لازم است که در همان جایگاه قرار بگیرد و گرنه اگر حقی در میان نباشد ، عنوان عدالت و ظلم معنا ندارد .

فرض کنید شما تصمیم گرفتید به چند نیازمند کمک کنید و اتفاقا به یک فقیر ۲۰۰۰ تومان و به دیگری ۱۰۰۰ تومان دادید ؛ آیا فقیر دومی می تواند اعتراض کند که چرا به او ۲۰۰۰ تومان دادی و به من هزار تومان ؟ مسلما خیر، زیرا او و فرد اول هیچ حقی به گردن شما نداشتند و شما از روی میل درونی و به اختیار خود خواستید کمکی به آن ها بکنید، حال با دلیل یا بی دلیل در کمک تفاوتی قایل شدید ، این امر هیچ ربطی به عدالت و یا ظلم بر نمی گردد . نه تنها در حق فرد دوم بلکه در حق کسی هم که هیچ به او ندادید، ظلمی نکردید ، چون حقی در میان نبود .
رابطه ما و همه موجودات با خداوند از همین قبیل است. هیچ حقی بر خداوند نداریم تا حق مطالبه آن را داشته باشیم و در نحوه اعطای نعمت ها به خداوند گله کرده ، از او ناراضی باشیم و عدالت او را زیر سوال ببریم .
البته نحوه توزیع نعمت ها در بین بندگان هرچند با عدالت ارتباطی ندارد ، اما با حکمت خداوند در ارتباط است، همان طور که کمک شما به فقیر از همین قبیل است؛ در واقع اگر دلیل معقولی برای تفاوتی که بین دو فقیر قایل شدید نحوه رفتار شما حکیمانه خواهد بود.

اگر بی هیچ دلیلی چنین تفاوتی را مرتکب شدید ، کار نیک شما دچار صفت منفی بی تدبیری و بی حکمتی خواهد بود.می شود گفت که در نحوه انجام کار نیک تان حکیمانه برخورد نکردید .

در مورد خداوند هرچند عدالت و ظلم در مورد اعطای نعمت ها به بندگان بی معناست ، اما تفاوت ها که به شکل های گوناگون مانند نعمت سلامت جسم یا رنج بیماری و معلولیت وجود دارد، تنها در صورتی قابل قبول و منطقی و منطبق بر حکمت الهی هستند که دلیل قانع کننده ای داشته باشند و گرنه می توان گفت خداوند در نعمت دادن به بندگان حکیمانه برخورد ننموده و نوعی تبعیض بی دلیل را در عالم محقق کرده است؛ اما در حالت کلی ابتدا باید دید که اختلافات ناشی از چیست و اختلاف بین مردم از نظر نعمت‏های ظاهری به چه تناسب و معیاری است؟

البته بخش مهم این تفاوت ها معلول علل خاص دنیایی خود است ؛ مثلا در مورد کودکان معلول این امر نتیجه اموری همچون اشتباه یا کوتاهی یا ناآگاهی والدین است که منجر به نقص عضو و معلولیت فرزند می شود و لزوما خداوند بیماری یا نقص عضو کودک را اراده نکرده بود بلکه ساختار علّی و معلولی عالم به این نتیجه منتهی شد.

اما آیا همین ساختار قابل قبول حکیمانه یا به تعبیری عادلانه تلقی می شود که یک فرد بر اثر اشتباه دیگران به رنج و سختی بیفتد ؟

در پاسخ باید گفت اراده‏ حکیمانه‏ خداوند بر آن است که تحقق هر پدیده‏ای را معلول علت خاصی قرار داده که این امر موجب قوام زندگی موجودات و از جمله انسان است. زیرا اگر اصل علّیت بر جهان هستی حکمفرما نبود، هیچ کاری نمی‏توانستیم انجام دهیم.

هیچ تصمیمی برای انجام کاری نمی‏ توانستیم بگیریم. در آن صورت، پدید آمدن هر چیزی از هر امر نامربوطی ممکن و محتمل بود.

لازمه‏ نظام علت و معلولی حاکم بر جهان هستی، تحقق پدیده‏ها به دنبال علت آن هاست، یعنی همان گونه که بر اساس نظام علت و معلولی، استفاده‏ بیمار عفونی از آنتی‏بیوتیک موجب سلامت یافتن و بهبود بیمار است، استفاده از این دارو در هنگام بارداری روی جنین اثر می‏گذارد.

موجب اخلال در آن و ناقص ‏الخلقه شدن نوزاد خواهد شد. همان گونه که قانون جاذبه زمین موجب آسایش انسان ها و ساختن بناهای بلند و زندگی و حرکت روی کره زمین است، قانون جاذبه باعث می‏شود که اگر کسی از ارتفاع بپرد، با زمین برخورد کند و بمیرد .

اما انتظار اینکه خداوند نتیجه علت هایی را که به تولد یک نوزاد معلول منجر می شود، به تولد نوزادی سالم دگرگون کند، انتظاری نامعقول است. زیرا این کار و تغییر در عمومیت قانون علیت به معنی مانع شدن از امکان رشد و بالندگی در یک انسان، همچنین مانع شدن از تلاش برای رسیدن به نتایج علل مطلوب و مورد نیاز بشر است .

به یقین این کودک معلول به خاطر ناآگاهی یا سهل انگاری والدین خود گرفتار مشکلی سخت شده و بدون گناه به رنج و مشقتی افتاده است ، اما این امر نیز نتیجه ناگزیر ساختار عالم ماده و تاثیر و تاثر انسان ها و بلکه همه موجودات از یکدیگر است.

چه ما بخواهیم و چه نخواهیم در عالم ماده موجودات مختلف از یکدیگر تاثیر و تاثر می پذیرند و بخصوص انسان ها که موجودات مختاری هستند از تصمیمات و رفتارهای یکدیگر منتفع یا متضرر می شوند.

مثلا همان گونه که بسیاری ازفرزندان از تمکن و توانایی مالی والدین خود یا موقعیت اجتماعی آنان یا کمالات جسمی و روحی ژنتیکی که از آنان به ارث می برند بهره مند می شوند بدون آنکه خود هیچ نقشی در این مساله داشته باشند، برخی کودکان نیز از نقائص و صدمات ژنتیکی والدین خود متاثر می شوند و معلول به دنیا می آیند و این امر ذوی دیگر سکه سلامت جسم و روح اکثریت نوزادان است و منطقی نیست که نتایج مثبت این فرایند را ببنیم و بپذیریم اما از نتایج منفی آن را نپذیرفته نادرست تلقی کنیم .

اما نکته مهم در این میان آن است که در هر حال این اختلاف وضعیت افراد در نعمت ها و توانایی ها و بهره مندی های دنیایی، از منظر خداوند مورد دقت و محاسبه بوده و اختلاف افراد در مسئولیت ها و تکالیف الهی از ایشان را هم رقم می زند و خداوند وضعیت این افراد معلول را متفاوت از دیگر افراد سالم در نظر می گیرد تا این تفاوت ها به نوعی تبعیض منتهی نگردد .

در برخی روایات نقل شده: کسانی که به حکم عوامل گوناگون اختیاری یا غیر اختیاری، رنج و بلای بیش تری را در دنیا متحمل می شوند، فارغ از تاثیرات مستقیم بلایا و مصیبت ها در دوری از غفلت و دنیا طلبی و انحرافاتی از این دست و زمینه های تربیتی که مشکلات به دنبال دارد، در برابر سختی ها اجر و پاداشی بی حساب را دریافت می کنند که در قیامت مورد حسرت دیگران خواهد بود .

در روایات متعددی آمده :« در روز قیامت کسانی که در دنیا با صحّت و عافیت به سر بردند، دوست دارند که گوشت بدن آن ها را با قیچی در دنیا چیده بودند برای ثواب هایی که می‏بینند به اهل بلا می‏دهند. » (۲)

پس افراد معلول اگر از افراد معلول جسمی باشند بسته به میزان توانایی هایشان تکالیف ومسئولیت های خود را دارند که معین است و خداوند بر همان اساس آن ها را مورد محاسبه قرار می دهد و در این امر هیچ بی عدالتی در حق آنان روا داشته نمی شود بلکه این تفاوت در نعمت ها و بهره مندی ها به طوری کاملا دقیق در زندگی ابدی و حیات اصلی جاودانه آخرتی افراد مورد محاسبه قرار خواهد گرفت.

پی‌نوشت‌ها:

۱. سید محسن خرازی‏، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، مؤسسة النشر الإسلامی ، قم ‏۱۴۱۷ ق‏، ج ۱، ص ۹۷.
۲. شیخ حسن دیلمی‏، إرشاد القلوب إلی الصواب‏، شریف رضی‏ ، قم‏، ۱۴۱۲ ق‏، ج ۱، ص ۴۲.

خوانده شده 2 مرتبه