Print this page

خاطرات سفر به حج در سال 1331 شمسی

امتیاز بدهید
(1 امتیاز)
خاطرات سفر به حج در سال 1331 شمسی

مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین پور محمدی در سفر حج سال 1372 شمسی

سئوال : حضرتعالي  از كساني هستيد كه سفرهاي متعددي به حج مشرف شده ايد لطفا توضيح دهيد اولين سال سفر شما در چه سالي بوده در آن زمان چگونه مشرف شديد و تابحال چند سفر مشرف شده ايد ؟

با درود به بنيانگذار جمهوري اسلامي امام امت و سلام و درود به رهبر عظيم الشان جهان اسلام حضرت آيت الله خامنه اي ، اولين سفرم در سال1331 بود كه بدون گذرنامه از تهران عازم بغداد شديم و از آنجانهاآن با ماشين كرايه اي مشرف شديم به نجف و از نجف تا مكه ، يازده شبانه روز در بين راه بوديم  دو سه مرتبه با خطر روبرو شديم. كارواني بوديم با هشتاد ماشين . راهنمائي هم داشتيم كه براي 80  ماشين بود بعضي وقت ها به تلهاي ريز شن برخورد مي كرديم كه راه مسدود مي شد دو سه ساعت معطل مي شديم تا راهنماي ما راه را پيدا مي كرد. وقتي وارد مكه شديم شهر مكه برق نداشت . حرم يك موتور داشت كه شب ها آن را روشن مي كردند . صفا و مروه بيرون از مسجد و به صورت بازار بود و اين بازار ، بازار عمده مكه بود. در سال 1333 كه مشرف شديم براي راحتي حجاج نرده اي كشيده بودندكه  آمد و رفت زياد مشكل نباشد. زندگي در مكه بسيار مشكل بود مكه شهري بود بسيار كثيف وكم آب كه در هر اتاق چندين زائر در كنار هم پريموس داشتند و با هواي گرم غذا هم درست مي كردند آب هم نبود و خيلي چاه هاي آن موقع آب كثيفي داشت. حجاج مواظب بودند كه غذاي فاسد نخورند و مريض نشوند چون دكتر در خود مكه براي مردم و ساكنين وجود نداشت چه رسد به حجاج و زائرين.

سئوال : سکونت کاروان ها در کجا بود ؟

آن موقع کاروان بود . ما در سال 1331 ، 650 دینار عراقی دادیم که دینار 20 تومان بود که می شد 1300 تومان . دویست دیگر هم خرج دیگر چیزها می شد که جمعا 1500 تومان  خرج تمام سفر ما شد . خوراک و قربانی با خود ما بود . خمره آبی بود که صبح تا صبح پر آب می کردند که فردا صبح دوباره این 17 نفر که در یک اتاق زندگی می کردیم غذا و آب خوردن و چای و وضو و همه چیز همین یک خمره آب بود .

سئوال : وضعیت زمزم چگونه بود ؟

آن موقع مسجد خیلی کوچک بود و  آثار ساختمان قبلی مسجد هم موجود است و چهار مقام بود که چهار تا نماز جماعت می شد که هر یک از فرق حنفی ، مالکی ، شافعی و حنبلی در مقام خاص خود بطور همزمان نماز می خواندند (در پنج نوبت نماز). آب چاه زمزم هم رو بود و آن را با سطل می کشیدند و در یک ظرفی می ریختند و مردم از این استفاده می کردند . مامور داشت و دلو و ریسمانی بود که این آب را در یک حوضچه آخور مانندی می ریختند و مردم استفاده می کردند که میکروب زا و غیر بهداشتی هم بود . آب ها بو می دادند و رنگ تیره ای داشتند .

شهر در آن زمان بسیار کوچک بود . بطوری که قبرستان ابوطالب بیرون شهر بود و در این حول و حوش که ما می رفتیم مسجد رایه ، جن و بلال و در بازار ابوسفیان نیز مسجدی وجود داشت . شهر بسیار کم جمعیتی بود که در کوچه ها احشام و گوسفندان در حرکت بودند و چو پان ها و گله دارها بدنبال گوسفندان به نزدیک کاروان ها می رفتند و شیر را در جا می دوشیدند و تحویل می دادند . حاجی هم خیلی کم بود . در بازار هم خرید و فروش انجام می شد و مزاحمتی برای حجاج نبود که سعی صفا و مروه می کردند .

سئوال : آیا شما حادثه مربوط به ابوطالب یزدی را بخاطر می آورید ، بهرحال اگر خود حاضر نبوده اید ، شرحی از آنچه شنیده اید و انعکاس آن را در ایران بفرمائید.

در آن سال من خودم مشرف نبودم . در ایران بودم وقتی این خبر آمد مردم بسیار متاثر شدند و مجالس عزاداری در سراسر ایران تشکیل شد . آنطوری که نقل می کردند این حاجی از یزد بوده و فرد متدینی بوده و در طواف حالش بهم می خورد . مواظب بوده که اطراف خودش را در حرم کثیف نکند . در احرامی خودش استفراغ کرده بود و می خواست بیرون بریزد . شرطه ها دنبال بهانه ای می گشتند و او را می گیرند که : می خواستی خانه را ملوس کنی و به این جرم او را می گیرند ، حاکم حکم می دهد و او را اعدام می کنند . در همه شهرها مردم عزادار بودند و فاتحه گرفته بودند برایش شعر و نوحه ساختند که در سینه زنی ها می خواندند و به عنوان یک شهید بر قاتلین او لعن می کردند .

در آن وقت عصر آیت الله بروجردی بود و من طلبه نبودم  . خاطرم نیست که اعلامیه ای هم دادند یا خیر .

سئوال : بطور کلی تغییراتی که در اطراف حرم صورت گرفته را بیان فرمائید ؟

در سال 1336 شروع کردند به خراب کردن اطراف حرم . اغلب توسعه حرم در آن وقت بود . اخیرا هم توسعه داده اند ولی بیشتر آن در همان وقت بود . کم کم شهر مکه توسعه پیدا کرد ، تمیز شد. در آن وقت هر موقع ما وارد حرم می شدیم حتما از میان مزبله ها که رد می شدیم نجس می شدیم . در خانه ها هم مستراح و دستشوئی نبود و همه در خیابان کارهایشان را می کردند ، هم مسجد دستشوئی و مستراح نداشت و هم خانه ها نداشتند .

به قدرت خدا هر سال دو یا سه باران تند می آمد که این حرم را شستشو می داد وگرنه نمی شد  تحمل کرد .

سئوال : مطاف را توضیح بدهید که به چه صورت بوده است ؟

مطاف تقریبا تغییری نداشته است . مطاف بین مقام و بیت است . آنوقت ها مسجد خیابان های باریکی داشت که آن خیابان ها سنگفرش بود ولی کف مسجد به شکل امروزین سنگفرش خوب نبود فقط مسطح بود . چون جمعیت کم بود هر دفعه ما حجرالاسود را استلام می کردیم و حجرالاسود را می بوسیدیم .

سئوال : مقایسه ای بین حج ایرانیان پیش و پس از انقلاب و نمونه هائی از آن را بیان کنید ؟

قابل مقایسه نیست چون آن موقع ایرانی ها متفرق می آمدند و در این اواخر قبل از انقلاب به صورت کاروانی شده بود که کاروان ها نظم و حساب نداشتند . شخصی می شد مسئول کاروان ، پولی از حاجی ها می گرفت و خودش هم هر غذائی می خواست درست می کرد و عنایت هم داشتند که بد بسازند که کمتر تمام شود .

بعد از سال 1340 به صورت کاروانی شد . از نزدیک سال 1350 همراه هر کاروانی یک دکتری هم روانه می کردند . ایرانی ها مثل بقیه حاجی ها با ذلت زندگی می کردند و اسمی از ایران و عنوانی از آن نبود . حالا حاجی های ایران بیمارستان 150 تختخوابه چند تا اتاق عمل ، 750 پرسنل مجرب پزشکی ، آن همه تشکیلات بعثه و ستاد و این  حرفها . آن موقع نه بعثه بود و نه ستاد.

حالا حج خیلی آبرومند است و حج ایران در دنیا چشمگیر است . در آن موقع در خود ایران هم اگر اسم اسرائیل را می بردید جرم بود و اسمی از انقلاب و این مطالب نبودکه مردم اغلب حج خشک و خالی داشتند . بی روح و خیلی ساده .

سئوال : آیا ایرانی ها و شیعیان در آن موقع در نمازهای اهل سنت شرکت می کردند ؟

خیلی کم شرکت می کردند ، مخصوصا از وقتی که – قبل از انقلاب – کاروانی شده بود مسئولین حج آن موقع بخشنامه کرده بودند که حاجی ها را در جماعت هائی که در محل کاروان تشکیل می دهید مجتمع کنید و بعد از جماعت ظهر و عصر ناهار بدهید و سفره پهن کنید تا حجاج ایرانی حتما در این جماعت ها شرکت کنند ، فلذا چهره بسیار زشتی در بین حجاج سایر کشورها داشت ، چون همان موقع که همه به سمت مسجد و حرم برای نماز می رفتند ، ایرانی ها بر می گشتند و این کار از آن زمان شروع شد .

حالا الحمدلله موقع نماز در کاروان ها جماعت برقرار نمی شود و موقع نماز مردم هجوم می آورند به سمت مساجد و حرم و این خیلی آبرومند است بحمدالله .

سئوال : مقداری هم از وضع مدینه برایمان بگوئید؟

مدینه سال های اول و دوم که ما رفتیم آخرین نقطه مسجد ، باب النسا بود که دیوار مسجد بود . ستون های قبلی ، الان به رنگ آجری مشخص شده که نشان می دهند مسجد قبلا تا کجا بوده است . خیلی خیلی محدود بود . این نزدیکش هم محله بنی هاشم بود که اخیرا خراب کردند و توی کوچه ای قبر پدر رسول الله حضرت عبدالله بود جلوی قبر یک ضریح بود به شکل پنجره فولادی که مردم می رفتند نماز و فاتحه می خواندند ، که خراب کردند و از بین بردند .

سئوال : قدری از محله بنی هاشم برایمان بگوئید.

از مسجد که بیرون می آمدیم تا قبرستان بقیع محله بنی هاشم بود . من یک عکسی در خود مدینه از بقیع که این عکس رنگی است و نشان می دهد که بر سر مزار ائمه یک ضریح بسیار مفصلی بوده و خیلی آبرومند است . من این عکس را از یک مغازه خریده ام ، نه اینکه خودم بگیرم. صاحب مغازه شیعه بود و مخفیانه این عکس ها را می فروخت که وهابی ها خبر نشوند . حدودا سال 1339 و 1340بود و من این عکس را هنوز دارم . در محله بنی هاشم کوچه ای بود که منزل امام جعفر صادق در کنار آن قرار داشت . سر در آن منزل سنگی بود ، بزرگ نوشته بود که منزل ما اهل بیت و امام صادق بوده است . منزل دیگری بنام امام سجاد بود . در همین کوچه و اصلا این محله متعلق به بنی هاشم بود یا خانه های اهل بیت و فامیل آنها که مسکونی هم بود .

قبر عبدالله پدر پیامبر اسلام هم در مقابل باب السلام و در کوچه ای بود که خراب کردند آن موقع بود ولی حالا دیگر نیست . در بالای خانه ای روی کتیبه جمله نوشته بود که زیاد خوانا نبود ، اما همه می گفتند اینجا قبر عبدالله پدر پیامبر بوده است .

هر روز زوار می آمدند آنجا و فاتحه می خواندند و دعا می کردند . مساجدی بود که همه از آثار باستانی بود ، همه را خراب و نابود کردند .

سئوال : در مورد بقیع بفرمائید ؟

بقیع از آن موقع که من می آمدم همینطور بود اما در آن همیشه باز بود و زمانبندی برای بازدید نداشت . جد مادری ما وقتی می آمده ، بقیع حرم داشته است . آنجا حرم و تشکیلات داشته است – دو باغ صفا و مرجانه هم بود که الان جزو محوطه حرم شده است . حاجی ها در باغ ها ساکن بودند و هر کس پول بیشتری داشت بساط خود را روی تخت ها پهن می کرد و هر که پول کمتری داشت روی زمین می نشست و وقتی باغ را آب می دادند اسباب و اثاثیه اش خیس می شد .

سئوال : از احد برای ما یک مقدار صحبت کنید؟

احد یک فرسخ فاصله بود . وقتی ما مشرف شده بودیم هم بقیع و هم احد را خراب کرده بودند . مسجد قبا هم پنج ، شش کیلومتر با شهر فاصله داشت و در قسمت بیابان ها و در بین زراعت ها واقع شده بود .

سئوال :مسجد قبا را چه سالی تعمیر کردند؟

دو مرتبه در آن تغییر حاصل شد تا به شکل امروزین در آمد .

سئوال : مساجد سبعه چطور ؟

مساجد سبعه در بیابان بود . تغییری نکرده الا اینکه قبلا در بین خاک و سنگ بود و الان در حالت باغ و پارک است . از ده سال قبل به این طرف به شکل فعلی در آمده است . مسجد ذوقبلتین هم در آن زمان دو قبله داشت یعنی دو محراب داشت ، یکی به سوی بیت المقدس و دیگری به سوی مکه . از بزرگترین ظم های این ها این است که محراب قدیمی را که یکی از بزرگترین آثار باستانی بوده برداشتند .

سئوال : خاطره ای اگر از سفرهای حج دارید بفرمائید ؟

وقتی در سفر اول از مدینه برمی گشتیم ، حائل چهار فرسخی مدینه بود . نزدیک های ظهر ما حائل بودیم . چاه عمیقی ساخته اند که حاجی ها آب بردارند و دلو بسیار تمیزی داشت . ما در کاروان خودمان هشتاد ماشین داشتیم که نزدیک دو هزار نفر می شد که صدا زدیم بیائید غذا و آب بخوردید . اما مردم بخاطر اینکه اغلب از این غذاها نمی توانستند مصرف کنند امتناع کردند . از مهمان نوازی های عرب ها در آن روز این بود که هشتاد گوسفند به عدد ماشین ها دادند که در راه مصرف کنید و هر طور خودتان می خواهید بخورید . اینقدر این ها مهمان نواز بودند.

سئوال : دوست داریم از منی و عرفات و مشعر از شما سئوال کنیم آنجا وضعیتش به چه ترتیب بود؟ حاجی ها در گذشته چطور به آنجا می رفتند ؟

به سختی به آنجا می رفتند بیماری و حیوانات موزی مثل عقرب زیاد بود و در ریگ روان و شن بیابان حاجی ها بسیار به سختی به آنجا می رفتند . آن سالها ، مارگزیدگی یا عقرب گزیدگی داشتیم که اسباب دردسر زیادی بود و حتی راه هم درست نبود وقتی باد می آمد و شن ها جابجا می شد این راه ها هم محو می شد . اما خوب حدود عرفات ، منی و مشعر کاملا مشخص بود و سنگچین کرده بودند . البته آن روزها چون مقدار حجاج و قربانی کم بود مشکل چندانی نداشتیم.

-------------

منبع مصاحبه : کتاب با کاروان عشق – گزارشات فعالیت های بعثه مقام معظم رهبری در حج 1372

 

خوانده شده 2844 مرتبه