Print this page

مناظره امام سجاد (ع) با پيرمرد شامي

امتیاز بدهید
(1 امتیاز)

حقّانیّت اهل بیت (علیهم السّلام)

هنگامی كه در ماجرای كربلا، امام سجّاد (عليه السلام) را با همراهانش به صورت اسیر، وارد دمشق كردند، پیرمردی از اهالی شام نزدیك امام سجّاد (عليه السلام) و همراهانش آمد و گفت: «حمد و سپاس خدای را كه شما را كشت و شهرهای شما را از مردان شما آسوده كرد، و امیرمؤمنان (یزید) را بر شما مسلّط نمود».

امام سجّاد (عليه السلام) با آن پیرمرد كه از مسلمانان ناآگاه بود، چنین مناظره كرد:

امام (ع): ای پیرمرد آیا قرآن خوانده‌ای؟

پیرمرد: آری.

امام(ع): آیا معنی این آیه‌ را به خوبی فهمیده‌ای كه خداوند می‌فرماید: «قُل لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ اَجراً اِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُربی»: «بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم در خواست نمی‌كنم، جز دوست داشتن خویشانم» (سوره شوری، آیه 23).

پیرمرد: آری این آیه‌ی را خوانده‌ام.

امام(ع): خویشاوندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در این آیه، ما هستیم. ای پیرمرد!

آیا این آیه را خوانده‌ای كه در سوره اسراء (آیه‌ی 26) آمده است: وَآتِ ذَالْقُربی حَقَّهُ: «و حق نزدیكان را بپردازد»

پیرمرد: آری خوانده‌ام.

امام(ع): خویشان و نزدیكان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در این آیه‌، ما هستیم.

ای پیرمرد! آیا این آیه‌ (41، سوره انفال) را خوانده‌ای: وَاعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیء فَاِنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُربی ... «و بدانید هرگونه غنیمتی به شما رسد، خمس آن برای خدا و برای پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و برای خویشاوندان نزدیك و ... است»

پیرمرد: آری خوانده‌ام.

امام(ع): خویشان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در این آیه، ما هستیم.

ای پیر مرد! آیا این آیه را خوانده‌ای:

اِنَّما یُریُد اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیطَهِّركُمْ تَطْهیِراً : «خداوند فقط می‌خواهد، هرگونه پلیدی را از شما خاندان دور كند، و كاملاً شما را پاك سازد» (احزاب ـ 33)

پیرمرد: آری خوانده‌ام.

امام(ع): ما هستیم آن خاندانی كه خداوند این آیه (آیه تطهیر) را در خصوص ما نازل كرد.

در این هنگام پیرمرد، ساكت شد و حقیقت را دریافت و آثار پشیمانی از آن‌چه گفته بود در چهر‌ه‌اش آشكار شد، و پس از لحظه‌ای به امام سجّاد (عليه السلام) گفت: «تو را به خدا آیا شما همانید كه گفتی؟»

امام(ع): «سوگند به خدا، و به حقّ جدّم رسول‌ خدا (صلّی الله علیه و آله) ما همان خاندان هستیم».

پیرمرد، با شنیدن این جمله، منقلب شد و گریه كرد و دست به آسمان بلند نموده و گفت: «خدایا ما از دشمنان جنّی و انسی آل محمّد بیزار هستیم» آن‌گاه در محضر امام سجّاد (عليه السلام) توبه كرد.

ماجرای توبه این پیرمرد، به گوش یزید رسید.

یزید دستور اعدام او را داد و آن پیر راه یافته را به شهادت رساندند.


 

- لهوف سیّد بن طاووس، 177 و 178.

خوانده شده 3298 مرتبه