«پيامبر اكرم(ص) در زندگي خود، دنيا را، كوچك مي شمرد تا، در چشم ديگران هم كوچك، جلوه كند و خوار مي شمرد تا، در نزد ديگران خوار و بي مقدار معرفي نمايد و مي دانست كه خداوند، براي احترام او و منزلت رفيع او دنيا را، از او دور ساخته و آن را، براي ناچيز بودنش، به ديگران بخشيده پيامبر(ص) با جان و دل از دنيا، چشم پوشي مي نمود و يا در دنيا و دنيا خواهي و گرايش به تمايلات دنيوي و مادي دلش را، ميرانده و آنرا، سركوب نموده بود و خداوند دوست ميداشت زينتهاي دنيا را، از پيامبر خود دور بدارد تا لباس فاخر را، آرزو ننمايد و يا اقامت سرمدي در آن را، آرزو نكند، لذا براي تبليغ احكامي كه قطع كننده ي عذرهاست تلاش كرد و امت اسلام را، با هشدارهاي لازم نصيحت كرد و انذار و تبشير و تحذير را، كه از وظايف مهم رسالت است به درستي، انجام داد و به بهشت فرا، خواند از آتش جهنم ترسانيد و پرهيز داد.»
امیر مومنان (ع) در نهج البلاغه درباره سیره رسول الله (ص) به تفصیل سخن گفته واز نحوه اصلاح امور وتغییر فرهنگ جامعه در طول دوره رسالت وروش های امر به معروف کردن حضرت را تبیین فرموده است که برای ما درس آموز است ؛ به یقین می توان گفت که آن حضرت در طول 23 سال در حجاز امر به معروف ونهی از منکر می نمود امیر مومنان دراین باره گزارشهای زیبا داده است که به شمه ای از آنها اشاره می شود ؛
امیر مومنان در برخی از خطبه ها منزلت رفيع پيامبر(ص) را نیز تبیین کرده است که با این منزلت اجتماعی و که در اوج شایستگی بود که از طرف خدا مامور شد به امر به معروف مردم حجاز که در شرایط جاهلی سخت گرفتار بودند آن حضرت از روش های حضرت وحضورش دربين مردم را باتشبيه زيبا ومحسوسي بيان فرموده ووجود آن حضرت را دربين انسانها به پزشكي دوره گرد كه هماره در جامعه حضور دارد كه هدف بزرگ او پيشگيري وصيانت انسانها ازابتلاءبه به انواع بيماريها وگمراهی ونجات مبتلايان به بيماريها ي مهلك است.
« ...طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَي مَوَاسِمَهُ يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوب عُمْي وَ آذَان صُمّ وَ أَلْسِنَة بُكْم مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَة».
براساس بیان امیر مومنان (ع)، حضور مستمر و ارتباط نزدیک پیامبر(ص) با مردم وحضور در میان مردم یکی از روشهای اصلاح پیامبر (ص) بوده است . پس یکی از روشهای امر به معروف ونهی از منکر پیامبر(ص) درمیان مردم بودن و همزبانی وهمدلی با آنان و ارتباط نزدیک با مردم است.
امام می فرماید او طبيبي است (در دسترس همه) كه تمام بيماران از او شفا يابند، مرهمهاي شفا بخش او تمام زخمها را، ترميم و قلبهاي بيمار را، بهبودي و چشمهاي كور را، بينا و گوشهاي كر را، شنوا و زبانهاي لال را گويا نمود، او در پي علاج دردمندان، بي درمان و فراموش شده است. تا آنها را از هلاكت نجات دهد.
خدا او را پس از يك دوران طولاني، كه ديگر پيامبران نبودند فرستاد. در دوراني كه بين پيروان مذاهب گوناگون، اختلاف و نزاع عميق حاكم بود، خداوند او را خاتم پيامبران قرار داد، وحي خود را با او پايان برد، پيامبر(ص) با تمام مخالفان توحيد به مبارزه بر خاست و بر آنها غالب شد.
«أَرْسَلَهُ عَلَي حِينِ فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ وَ تَنَازُع مِنَ الْأَلْسُنِ فَقَفَّي بِهِ الرُّسُلَ وَ خَتَمَ بِهِ الْوَحْيَ فَجَاهَدَ فِي اللَّهِ الْمُدْبِرِينَ عَنْهُ وَ الْعَادِلِينَ بِهِ»
موقعيت زماني بعثت، و اوضاع اجتماعي و فرهنگي دوران آغاز رسالت پيامبر اكرم(ص) يكي از مباحثي است كه اميرالمؤمنين به مردم گوشزد مي نمايد و به تحليل و تبيين اوضاع زمان بعثت، مي پردازد و فاصله طولاني بعثت او را با پيامبران ديگر، يكي از عوامل مهم غرق جوامع انساني در جهالت مي داند، كه از اينجا مي توان به نقش و عملكرد نبوت و دين در زندگي انسان پي برد، كه اگر دين از جامعه و زندگي انسان گرفته شود، چه وضعي به جوامع حاکم مي شود، چنانكه در قرن حاضر هر چه چهره ي دين از جوامع اروپايي، تاريك و رنگ ديني، خود را مي بازد و جوامع سكولار شده؛ جوامع غربي به توحش و بدويت نزديك، و قتل و غارت كه از علائم بدويت و جهالت است، در اين جوامع جاي انسانيت و عقلانيت و مدنيت را مي گيرد.
بنابراين امام(ع) دوري از ارزشهاي الهي اسلام را خطري جدي، براي اعاده دوباره ي آن اوضاع، مي شمارد و استمراراً به مردم گوشزد مي نمايد، كه در چه وضعي بوديد! و الآن در چه وضعي هستيد، قدر فرصت بدست آمده توسط پيامبر اكرم(ص) را بدانيد و بر آيندگان هم، تذكر مي دهد كه در طول تاريخ انسانيت، انبياء نقش عمده ي فرهنگ سازي و نيل به غايت انسانيت را، عهده دار بودند؛ و براي انسانهاي، آگاه، نقش وحي و دين و معنويت را در ساختارهاي اجتماعي و نظم و امنيت كه عناصر مهم تمدن هستند، گوشزد مي نمايد،
بنابراین رسول خدا مردم را رها نکرد بلکه مدام با آنان بود ومی دانست که جامعه را نباید رها کرد بلکه باید پایید و تربیت نمود وبا آنان همراهی کرد همانند چوپان مراغب دائمی و هشیار است ومی دانست اگر رها شوند ممکن است در کمین گرگهای جاهلیت هستند ؛ فرهنگ بانان جامعه ما نیز به تاسی از رسول خدا (ص) باید جوانان ومردم را رها ننمایند با توجه به اوضاع وشرایط امروز باید پیوسته کنار مردم باشند .
امام (ع) در چندين خطبه به بيان اوضاع اجتماعي معاصر پيامبر(ص) را تبيين مي نمايد شايد اين اهتمام به اين خاطر باشد كه مردم به جايگاه نبوت و خاستگاه آن متوجه و دقت نمايند؛ تا باشد كه در درك مقام امامت و فهم خاستگاه و جايگاه آن، به اشتباه و گمراهي نيفتند!! لذا با بيانهاي متفاوت اقدام به تصريح و روشن كردن اين حقيقت مي نمايد:
أَرْسَلَهُ عَلَي حِينِ فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَة مِنَ الْأُمَمِ وَ انْتِقَاض مِنَ الْمُبْرَمِ فَجَاءَهُمْ بِتَصْدِيقِ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ النُّورِ الْمُقْتَدَي بِهِ ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ»
خداوند پيامبر(ص) را در دوران فترت و تاريكي هاي وحشتزا، فرستاد كه پيامبران نبودند و مدت طولاني، از بعثت آنها مي گذشت به همين سبب غفلت عمومي در جوامع انساني، دشمني حكمفرما بود و پيوندهاي دوستي و الفت كاملا گسسته بود، پس پيامبر(ص) مبعوث شد، كتابهاي انبياي پيشين را تصديق نمود (در حاليكه پيروان اديان همديگر را تكذيب مي كردند و باهم در منازعه و جنگ بودند).
خداوند سبحان، پيامبر(ص) را هنگامي مبعوث كرد، كه دنيا از شدت بحرانهاي جهالت به آخر خط رسيده بود؛ و از تاريكي و ظلمت اشباع شده، و در شرف انفجار از فساد و تباهي بود و نشانه هاي آخرت به مردم آشكار شده، و شادي و نشاط نورانيت به جهل و ناداني، گراييده بود و اهل دنيا در ناگواري بسر مي بردند و به سوي نابودي و هلاكت پيش مي رفتند؛ كه نشانه هاي آن، روشن و نمايان شده بود؛ موجودات زنده در شرف مرگ و نابودي قرار گرفته بودند حلقه حيات از هم گسسته و در معرض نابودي، قرار گرفته بود؛ و اسباب آن رو به نابودي و ويراني نهاده بود، پرچمهاي دنيا پوسيده و پرده هايش دريده و كهنه شده و عمرها كوتاه گشته بود (در روايت هست كه اگر حجت و الهي لحظه اي در دنيا، نباشد تمام نظام هستي؛ به هم خورده، و تعادل خود را از دست ميدهد. (لولا الحجة لساخت الارض علي اهلها) در اين اوضاع نابسامان حيات بشري بود، كه پيامبر اكرم رسالت الهي را از جانب خداوند، دريافت و به بشريت ابلاغ نمود و از انحطاط حتمي، نجات داد و چونان بارش زلال باران بر هستي، حيات دوباره، داد و عاشقان حقيقت را چونان شمعي در گرداگرد خود، جمع نمود.
«جَعَلَهُ اللَّهُ بَلَاغاً لِرِسَالَتِهِ وَ كَرَامَةً لِأُمَّتِهِ وَ رَبِيعاً لِأَهْلِ زَمَانِهِ وَ رِفْعَةً لِأَعْوَانِهِ وَ شَرَفاً لِأَنْصَارِهِ»
امام(ع) موقعيت زماني و شرايط اجتماعي عصر بعثت را، با زيباترين و رساترين تعابير و فصيح ترين كلمات، توصيف مي نمايد؛ و يك حقيقت اساسي و اعتقادي را كه وجود ولي اللّه و خليفه الهي در روي زمين، ضامن سلامت و امنيت تمام موجودات است را مطرح مي نمايد.
خاندان پيامبر اكرم(ص) و شجره نسب آن حضرت(ص) از پاك ترين و اصيلترين نسلهاي بشري است؛ و اين حقيقت را، امام(ع) به تکرار در ضمن خطبه هاي متعدد، متذكر و نسل و خاندان پيامبر را، از هر فسق و فجوري بري مي داند. چنانكه، در زيارت ائمه آمده است كه شما خاندان، از پدران و مادران پاك و مطهر بوجود آمده ايد! (که هرگز مشرک نبودهاند) .
«كُلَّمَا نَسَخَ اللَّهُ الْخَلْقَ فِرْقَتَيْنِ جَعَلَهُ فِي خَيْرِهِمَا لَمْ يُسْهِمْ فِيهِ عَاهِرٌ وَ لاضَرَبَ فِيهِ فَاجِرٌ...»
از آن زمان كه خداوند، مخلوقات را در دو گروه آفريد و دو طريق براي انسانها قرار داد، خاندان پيامبرش را، در بهترين آنها قرار داد كه هيچ گونه فسق و فجوري از آنها، صادر نشود و مقام عصمت را، براي آنها قرار داد كه از هرگونه لغزش و خطا بدور بوده اند.
پس وجود گروهي يا افرادي به عنوان رهبر در جوامع انساني از لحاظ تکوين امري مسلم بوده و، از ضروريات است و رهبري بايد از ميان پاك ترين انسان ها، انتخاب شود.
فلذا حكومت، شايسته ي گمراهان و ظالمان نيست، در استمرار همين انديشه است؛ كه در عصر غيبت، بايد فقيه وارسته از ظلم و نفس اماره، حاكم جامعه باشد كه در صورت فقدان فقهاء، جوامع انساني به سوي فساد و انحطاط كشيده مي شود چون نقش فقيه در عصر كنوني همان نقش امامت و نبوت در گذشته است.
در اينجاست كه معناي كلام رسول خدا(ص) براي ما روشن مي شود كه فرموده است: علما وارث انبياء هستند و علماي امت من مثل انبياي بني اسرائيل هستند.
زدودن منکرات :
تأثير بعثت در محو ناهنجاريها و اصلاح فرهنگهاي بشري و همبستگي، فرهنگ سازي در بين مردم و ساختار تمدن انساني و شئون اجتماعي امري بسيار، روشن است. تأثير اسلام و اديان الهي ديگر، در تمام فرهنگ ها و ايجاد تمدن هاي بشري و اصلاح انديشه هاي آنها و نظم دادن به تمام افكار و انديشه ها، بحثي بسيار جدي و انكارناپذير است.
طبق فرمايش امام علي سالهاي بسيار طولاني بر بشريت، مي گذشت كه ديگر معنويت از بين آنها، دامن كشيده و رگهاي آن خشكيده و جز معدود كساني از انسانها در پي حقايق معنوي نبودند. جامعه هاي انساني واقعاً تبديل به، منجلاب و آلودگي هاي هوا پرستي شده، و انسانيت به بحران عميقي فرو رفته و توحش، بر جوامع حاكميت داشت، مدعيان الوهيت خدائي بيرق برافراشته بودند و انسانهاي زيادي در يوغ بردگي و اسارت و ذلت و استثمار و استعمار غرقِ، رنج و عذاب بودند؛ و از آنها به عنوان موجودات پست بهره مي گرفتند، و هيچ اختيار و اراده اي به آنها، قائل نبودند؛ و در حقيقت قانون جنگل كه قوي بر ضعيف چيره و مسلط و او را طعمه خويش مي نمايد، در جهان بشريت حاكم بود.
بردهداري و انسان فروشي يك قانون رسمي شده بود؛ و در تمام جهان، عموميت داشت؛ از طرفي زنان از هيچ حقي بهره مند نبودند علاوه بر اينكه آنها موجود پست و خوار محسوب مي شدند زنده به گور هم، مي شدند و عربها از داشتن دختر بسيار دلگير، مي شدند؛ و تولد دختر را ننگ و عار غير قابل اغماض مي دانستند، كه اين حقيقت را قرآن بيان مي كند.
در اين وضعيت اجتماعي و فرهنگي بود؛ كه نور اسلام، درخشيد و تمام جهالتها را، تحت الشعاع خود قرار داد؛ و نور حق تمام رذايل را، محو و نابود كرد و تمام ناهنجاريهاي فرهنگي را، چونان آبِ زلالِ سرشار از حيات، شستشو داد؛ و حيات نو و تازه بخشيد و اميدها را در دلها زنده و ياس ها را، تبديل به اميد نمود.
بر اين اساس بود كه اكثر مستضعفان، بلافاصله بعد از شنيدن نداي الهي بعثت، به آن روي آور شدند و به دين اسلام گرويدند.
اين كمبودهاي بشري و اين نقصانها، فقط با وحي الهي، قابل جبران بود و غير از آن هيچ انديشه و فكر و قدرتي، قادر به حل اين بحران فراگير نبود، بشريت در بحراني وحشتناك قرار گرفته بود كه تمام اميدها، به يأس مبدل و فرهنگ ها نابود گشته و اديان مسخ و باطل و به انحراف كشيده شده بود، در تمام سرزمينها اين اوضاع بغرنج و فلاكت بار حاكم بود.
در امپراطوري روم در اروپا در ايران و تمام سرزمينهاي خاور دور و نزديك، جوامع انساني، غرق شهوات و ضلالت بودند و از فرط و شدت جهالت، جهان هستي، در پرتگاه انهدام و سقوط كامل قرار گرفته بود كه فضل الهي دوباره متوجه زمينيان، شد و با نور حق و رسالت پيامبر اكرم(ص)، حيات دوباره در رگهاي هستي دميده شد و جهانيان، نجات يافتند و مژده نجات از بدبختي ها، به گوش آنها رسيده، و در جهان انقلاب عظيم فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي و مذهبي و... بوجود آمد و تمام موجودات يك، تكان حيات بخش، به خود ديده و جنبيدند و به سوي حيات دوباره روي آور و چونان تشنه گان در لب مرگ، سرازير به سوي آن حيات وحي الهي شدند.
جنبش عظيم معنوي به صدا درآمد و صداي عدالت و مساوات و يكتاپرستي، تمام اركان هاي شرك و جهالت را به شدت، تكان داده و با لرزه ي ويرانگر، به وحشت انداخت و اعوان و لشكرهاي آنها را، از محيط و حلقه آنها، پراكنده نمود. چنانكه، امام علي(ع) آثار آنرا، چنين توصيف، مي فرمايد:
«فَصَدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ وَ بَلَّغَ رِسَالاتِ رَبِّهِ فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ وَ رَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ وَ أَلَّفَ بِهِ الشَّمْلَ بَيْنَ ذَوِي الْأَرْحَامِ بَعْدَ الْعَدَاوَةِ الْوَاغِرَةِ فِي الصُّدُورِ وَ الضَّغَائِنِ الْقَادِحَةِ فِي الْقُلُوبِ»
پيامبر اكرم(ص) آنچه را كه به او امر شده بود، آشكار كرد (ابلاغ وحي) و پيام هاي پروردگارش را، به مردم رساند، كه نتيجه آن شكاف هاي اجتماعي را، اصطلاح و فاصله ها را، از بين برد و گسستگي را، به همپيوستگي تبديل كرد. خويشاوندان به هم نزديك و متحد شدند و آتش كينه و دشمني و جنگ ها، كه دشمن تمدن بشري است، خاموش شد و محبت، جاي كينه ها را، پر كرد و...
دست آورده هاي بعثت پيامبر اسلام(ص) بي شمار است، كه بخشهايي از آنرا امام علي(ع) به جامعه و نسلهاي بعدي تبيين مي نمايد: تا اهميت و جايگاه بعثت و مقام نبوت، بر مردمان شناخته شود و مجهول نماند.[1]