آیا اعتقاد به "ولایت فقیه" واجب است، یا ولایت فقیه یک سلیقه است در اداره‌ی مملکت است؟

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
آیا اعتقاد به "ولایت فقیه" واجب است، یا ولایت فقیه یک سلیقه است در اداره‌ی مملکت است؟

اسلام، عقاید و احکامش، مبتنی بر عقلانیت، علم و حکمت و نیز منطبق با فطرت و نظام آفرینش و هدایت الهی می‌باشد، نه سلیقه!

الف - ولایت

آن چه ابتدا واجب و واجب‌تر است، دانستن معنی واژه‌ی "ولایت" می‌باشد، تا بفهمیم که وقتی گفته می‌شود  "ولایت فقیه"، یعنی چه؟

"ولایت"، در اصل کلمه، به آن میزان از نزدیک بودن گفته می‌شود که هیچ فاصله‌ای در میان نباشد. بنابراین، این واژه، نه تنها اختصاصی به معارف اسلامی ندارد، بلکه گاه به امور معنوی گفته می‌شود و گاه به امور مادی. مثل نشستن دو نفر در کناز هم، یا قرار گرفتن دو چیز در کنار هم، به گونه‌ای که هیچ فاصله‌ای بین آنها نباشد.

ب – نوع ارتباط

گاه، این نزدیکی و اتصال [به ویژه در انسان]، ایجاد نوعی محبت می‌نماید و گاه طرفین را نسبت به یک دیگر، متعهد و مسئول می‌نماید و تکلیف‌آور می‌شود. مانند "ولایت پدر و مادر" نسبت به فرزندان، یا ولایت یک معلم، یک مربی، نسبت به دانش‌آموزان و پیروان، یا ولایت یک رسول و امام، نسبت به امّت.

به همین جهت، به فرماندار، شهردار و حاکم بر یک منطقه نیز "والی" می‌گویند؛ به اداره کنندگان یک مدرسه، "اولیاء" می‌گویند؛ به مسئولان امور، "اولیای امر" می‌گویند و ... .

ج – ولایت حق و باطل

بیان شد که "ولایت"، اختصاصی به اسلام ندارد، اختصاص به یک موضوع خاص مانند "حکومت" نیز ندارد؛ لذا اختصاصی به "ولایت جق" نیز ندارد، چه بسا ولایتی باطل باشد.

خداوند متعال در قرآن کریم، هم به ولایت حق تصریح نموده است و هم به ولایت باطل. می‌فرماید: الله جلّ جلاله، که خالق، مالک، ربّ و رازق تمامی مخلوقات و از جمله انسان می‌باشد، فقط و فقط، ولایتِ مؤمنان را می‌پذیرد و کافران [که مشرک هستند و از وحدت خارج شده‌اند]، نه یک ولیّ، بلکه انواع و اقسام اولیاء دارند که البته همگی از مسیر خارج شده و طغیان کرده‌اند.

«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (البقره، 254)

ترجمه: خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمت‌ها، به سوى نور بيرون مى برد (اما) كسانى كه كافر شدند، اولياى آنها طاغوت‌ها هستند؛ كه آنها را از نور، به سوى ظلمت‌ها بيرون مى‌برند؛ آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند.

ج – ولایت سلسله مراتب دارد

"ولایت"، یک امر جاری و ساری است؛ لذا چه حق باشد و چه باطل، در مصادیق گوناگون ظهور و بروز می‌یابد. لذا "ولایت"ها، چون حلقه‌های بزرگ یا کوچک یک زنجیر، به هم پیوسته هستند، تا برسد به حلقه آخر؛ یعنی در نتیجه تمامی حلقه‌ها، به او متصل شوند.

به عنوان مثال: ولایت پدر در اسلام، وصل است به ولایت امام که آن وصل است به ولایت رسول الله صلوات الله علیه و آله و آن وصل است به ولایت خداوند سبحان، بر بندگان مؤمنش. از این‌رو، در بسیاری از ادیان یا مکاتب، پدر حق و حقوقی دارد، اما ولایت ندارد!

ولایت طاغوت نیز سلسله مراتب دارد. به عنوان مثال در نظام سلطه، از سرمایه‌داران و صاحبان زر و زور شروع می‌شود و به ولایت احزاب می‌رسد و از آنجا به ولایت رئیس جمهور و دو مجلس می‌رسد، سپس در  ولایت فقه [قانون، احکام] تسری می‌یابد ... تا به ولایت زنجیره‌ی شبکه‌های خبری و حتی شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی می‌رسد ... و ممکن است حتی به ولایت الگوهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، نظامی، رفتاری، اخلاقی و حتی تقلید از مُد نیز برسد.

د – ریشه ولایت در اسلام

اصل و ریشه‌ی "ولایت در اسلام"، همان "ولایت خداوند سبحان، بر بندگان مؤمن" می‌باشد «‌وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ – الله، ولیّ مؤمنان است / آل‌عمران، 68» و سپس با سلسله مراتب، در والیانی که او تعیین کرده و به آنها حق ولایت داده، ظهور می‌یابد؛ حال خواه ولایت رسول الله و اهل عصمت صلوات الله علیهم اجمعین باشد، یا ولایت رئیس حکومت اسلامی، یا ولایت فرمانده، یا ولایت پدر، یا ولایت هر مؤمنی که با مؤمن یا مؤمنان دیگری نزدیک است و بر آنان ولایت دارد و بالتبع در مقابل آنها مسئول است:

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» (التوبه، 71)

ترجمه: مردان و زنان باايمان، ولىّ (يار، ياور و سرپرست) يكديگرند؛ امر به معروف، و نهى از منكر مى‌كنند؛ نماز را برپا مى‌دارند؛ و زكات را مى‌پردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت مى‌كنند؛ بزودى خدا آنان را مورد رحمت خويش قرار مى دهد؛ خداوند توانا و حكيم است!

د – ولایت، اعتقادی نیست، بلکه برگزیدنی است

واقع این است که "ولایت"، برگزیدنی (انتخابی) است، نه اعتقادی؛ اگر چه هر انتخاب و گزینشی، ریشه در جهان‌بینی، اعتقادات، اهداف و اخلاق آدمی دارد.

"ولایت حق" و "ولایت باطل"، هر دو وجود دارند، و هر شخص یا جامعه‌ای، متناسب با جهان‌بینی، باورها و اهداف خود، شخص یا گروهی را به ولایت خود برمی گزیند.

بسیاری خداوند سبحان را به عنوان خالق قبول دارند، اما ولایت طواغیت را گردن می‌نهند – بسیاری به حسب ظاهر، نام موحد یا حتی مسلمان و شیعه را حمل می‌کنند، اما در تمامی گزینش‌ها و انتخاب‌ها، مواضع و سبک زندگ، به ولایت کفار، فراعنه‌ی زمان و شیاطین جنّ و انس گردن نهاده‌اند!

  • - بنابراین، از جمله امور اختیاری انسان، انتخاب و گزینش ولایت بر خویش است. شخص می‌تواند ولایت الله جلّ جلاله را برگزیند، یا ولایت طواغیت را بر گزیند – ولایت رسول خدا و امامان او علیهم السلام را برگزیند، یا ولایت فرستادگان، پیشوایان و رهبران شیطان بزرگ را برگزیند و یا حتی ولایت هوای نفس حیوانی بر مملکت وجود را برگزیند!

ولایت فقیه:

معنای "ولایت"، اجمالاً بیان شد و حال دقت کنیم که "فقه" یعنی "شرع = قانون". بنابراین، فقه نیز اختصاصی به اسلام ندارد، بلکه هر دین، مذهب، مکتب یا گروهی، از فقه (قوانین) خود برخودارند.

اما "ولایت فقیه" در اسلام و به ویژه تشیع، یعنی باید ابتدا "ولایت فقه [قوانین و شرع اسلام] را برگزینی و گردن نهی، و سپس "ولیّ فقیه" را بشناسی و تابع باشی، چرا که تابع فقه اسلام هستی.

"ولایت فقیه" نیز اختصاصی به حکومت ندارد، چنان که هر مسلمانی مکلف است که یا خودش مجتهد و فقیه شود، یا از یک فقیه حایز شرایط مرجعیت، تقلید نماید و این یعنی همان پذیرش "ولایت فقهیِ فقیه" آن مرجع بر خود. چنان که در اصول دین تقلید جایز نیست و فقیه در اصول دین، ولایتی ندارد.

  • - اما وقتی در جامعه‌ای، حکومت اسلامی برگزیده شد و استقرار یافت، در رأس آن جامعه، باید یک "فقیه" قرار گیرد؛ چرا که "حکومت" نیز از احکام است و احکامی دارد و اداره کننده باید فقیه باشد.

بنابراین، از بین فقها، آن که بیشتر حایز شرایط می‌باشد، توانمندتر است، شناخته‌ شده‌تر و محبوب‌تر است و ...، برای پذیرش مسئولیت سنگین "ولایت" انتخاب می‌شود و به او "ولیّ فقیه" می‌گویند. یعنی آن فقیهی که مسئولیت "ولایت در حکومت" را عهده‌دار شده است.

  • - بنابراین، گزینش و پذیرش ولایت الله جلّ جلاله، و بالتبع ولایت رسول الله، حجج الله، ولایت فقه اسلامی و بالتبع ولایت فقیه، ابتدا یک "واجب عقلی" می‌باشد و شرع نیز مطابق با عقل است.
خوانده شده 1008 مرتبه