خصوصیات اخلاقی امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
خصوصیات اخلاقی امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)

حجت الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی در یکی از سخنرانی های خود به موضوع «خصوصیات اخلاقی امام حسن علیه السلام» پرداخت که تقدیم شما فرهیختگان می شود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم؛ هنگامی که رسول خدا(ص) نگاهشان به سیمای نورانی امام مجتبی(ع) می افتاد، چنین فرمودند: «هذا ابنی، هذا ثمرة فؤادی، هذا نور عینی»؛ این فرزند، نور چشم من است، فرزند من است، ثمره دل من است. سپس افزودند: «من آذاه فقد آذانی»؛ هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است.

این سخنان، هم در منابع معتبر شیعه و هم در منابع اهل سنت ثبت شده است. دانشمندان بسیاری، اعم از شیعه و اهل سنت، کلمات و روایات پیامبر اکرم(ص) درباره امام حسن(ع) و ویژگی‌های اخلاقی ایشان را نقل کرده‌اند.

 

* امام حسن(ع): تجسم پیامبری و الگوی برجسته مردم‌داری

 

واصِل بن عطا درباره ایشان می‌نویسد: «علیه سیما الانبیا و بها الملوک»؛ چهره‌اش چهره پیامبران و هیبت و وقارش، هیبت پادشاهان بود.

اباهه، که از شخصیت‌های اهل سنت به شمار می‌رود و با اینکه رابطه خوبی با امیرالمؤمنین(ع) نداشت، اما در منابع اهل سنت از او نقل شده است که می‌گفت: «هرگاه حسن بن علی(ع) را در کوچه‌های مدینه می‌دیدم، به یادم می‌آمد که روزی او را در آغوش پیامبر دیدم.»

این اعتراف نشان می‌دهد که پیامبر(ص) همواره می‌خواستند جایگاه و حرمت امام حسن(ع) و اهل‌بیت خود را در نگاه اصحاب تثبیت کنند، چراکه می‌دانستند در آینده با آنان چگونه رفتار خواهد شد و می‌خواستند جایی برای تردید باقی نماند.

از این رو، گاهی در حضور اصحاب، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را بر دوش خود می‌نشاندند؛ یکی بر شانه راست و دیگری بر شانه چپ، و هنگامی که کسی عرض می‌کرد:

«یا رسول الله، اجازه دهید ما کودکان را حمل کنیم»، می‌فرمودند: «این‌ها سواره‌رانان خوبی هستند، بگذارید خودم آنان را حمل کنم.»

به اشکال مختلف، با بوسیدن، در آغوش گرفتن و حتی با بوئیدن آنان، پیامبر اکرم(ص) می‌خواستند به اصحاب بفهمانند که این فرزندان شایسته تکریم و احترام‌اند و نباید مورد آزار قرار گیرند.

اکنون از میان ابعاد مختلف زندگی امام حسن مجتبی(ع)، به یک جنبه بسیار مهم می‌پردازم و آن «مردم‌داری» آن حضرت است.

گاه ما عبادت را صرفاً در اعمال فردی چون نماز، روزه، دعا، ذکر و حج می‌بینیم، در حالی که بخش بزرگی از روایات، به موضوع مردم‌داری اختصاص یافته است.

مردم‌داری، تنها کمک مالی به نیازمندان نیست؛ بلکه شامل حفظ آبرو، پاسداشت شخصیت افراد، راهنمایی فکری، حمایت از جوانان، برطرف کردن بارهای سنگین از دوش مردم، رفع اختلافات خانوادگی، ایجاد صلح میان دوستان و همسایگان و هر عاملی می‌شود که زندگی اجتماعی مردم را سامان می‌بخشد.

مجموعه روایاتی که درباره ثواب این کارها نقل شده، به قدری فراوان است که به تعبیر یکی از بزرگان، اگر همه آنها گردآوری شود، می‌توان جلد دومی برای «مفاتیح‌الجنان» فراهم کرد.

پاداش این اعمال در منابع دینی چنان عظیم بیان شده است که برای نمونه، امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «اصلاح ذات‌البین» ـ یعنی ایجاد صلح میان دو نفر ـ برتر از یک سال عبادتی است که همراه با روزه‌داری و شب‌زنده‌داری باشد.

 

* مردم داری و خدمت به خلق الله

 

یا در حدیث دیگری آمده است: «تبسم در چهره برادر دینی، صدقه محسوب می‌شود.» همچنین، سیراب کردن تشنگان، کمک به ازدواج جوانان، یا حفظ آبروی افراد، از اعمالی دانسته شده است که ارزش و ثواب آنها در روایات به مرتبه‌ای والا معرفی شده است.

با این همه، درباره این موضوع مهم، منابع مستقل اندکی وجود دارد. در حالی که علمای ما صدها کتاب دعا نگاشته‌اند، کتاب‌هایی که به تفصیل در باب ثواب خدمت‌رسانی، ازدواج آسان، رفع اختلافات و مردم‌داری سخن بگویند، اندک است.

امام حسن مجتبی(ع) فرمودند: هر کس با مال خود، یا با آبروی خود، یا با سخن نیکو، باری از دوش برادر مؤمنش بردارد، در روز قیامت در کنار پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان محشور خواهد شد.

برای روشن‌تر شدن معنا، نمونه‌هایی از زندگی امام حسن(ع) بیان می‌کنم. روزی فردی نزد آن حضرت آمد و گفت: گرفتار و بدهکارم. امام(ع) فرمودند: «من هزار درهم به تو می‌دهم.» سپس افزودند: «در منطقه شما شخصی ناصبی است که با امیرالمؤمنین دشمنی می‌ورزد و مردم را منحرف می‌کند. من می‌توانم استدلالی به تو بیاموزم تا با آن در برابر او بایستی. می‌خواهی این سخن را به تو بیاموزم یا پولی برای رفع بدهی‌ات بدهم؟»

آن مرد پس از اندکی تأمل گفت: «یابن رسول‌الله، همان استدلال را بیاموزید تا از گمراهی مردم جلوگیری کنم، بدهی‌ام را نیز خداوند برطرف خواهد کرد.»

امام(ع) فرمودند: «پاسخت زیبا بود؛ هم آن سخن را به تو می‌آموزم و هم هزار درهم را به تو می‌دهم.»

این نمونه‌ای است از اینکه چگونه امام(ع) هم با مال و هم با کلمه طیبه به یاری مردم می‌شتافتند.

 

* الگوی خدمت و یاری مؤمنان

 

نمونه‌ای دیگر: روزی امام حسن(ع) از کوچه‌های مدینه عبور می‌کردند و دیدند چند جوان مشغول شوخی‌های ناشایست‌اند. حضرت به آنان تذکر دادند.

در عین حال، ایشان نسبت به نشاط و شوخ‌طبعی بی‌اشکال و سالم، نه‌تنها مخالفتی نداشتند، بلکه خودشان هم گاهی با دوستان شوخ‌طبع مدینه همنشینی می‌کردند.

روایت شده است که روزی به دیدار یکی از همین افراد رفتند و از او حال پرسیدند. او پاسخ داد: «نه خدا از من راضی است، نه شیطان، و نه حتی خودم!»

امام لبخندی زدند و پرسیدند: «چرا چنین می‌گویی؟» او توضیح داد: «خدا می‌خواهد اطاعتش کنم، اما من کوتاهی می‌کنم؛ شیطان می‌خواهد پیرو محض او باشم، اما من نماز و عبادت را ترک نمی‌کنم؛ و خودم می‌خواهم همیشه جوان و سالم بمانم، اما ناچار پیر و بیمار می‌شوم و سرانجام از دنیا می‌روم.»

این شوخی، نشان‌دهنده نشاطی بی‌ضرر بود که امام(ع) نیز با لبخند آن را تأیید کردند.

باز در واقعه‌ای دیگر، کسی نزد امام حسن(ع) آمد و گفت: «فلان شخص پشت سر شما سخنانی گفته است.»

امام(ع) فرمودند: «با این کار، برای من زحمتی ایجاد کردی. حال باید برای او طلب مغفرت کنم و برای خودم نیز طلب آمرزش نمایم، زیرا تو سخن‌چینی کردی و من هم آن را شنیدم.»

سپس افزودند: «استغفر الله لی و له»؛ هم برای او طلب مغفرت می‌کنم و هم برای تو. این نمونه‌ای از بردباری و مردم‌داری امام(ع) است که به جای پاسخ تند یا کینه‌توزی، رفتار خود را بر اساس حلم و گذشت تنظیم می‌کردند.

این‌ها گوشه‌ای از سیره امام حسن مجتبی(ع) در عرصه مردم‌داری است؛ سیره‌ای که نشان می‌دهد عبادت تنها در عبادات فردی خلاصه نمی‌شود، بلکه خدمت به مردم و پاسداشت کرامت آنان، جایگاهی هم‌سنگ و حتی والاتر دارد.

 

* پنج محور مهم حلم و بردباری

 

این است که خدا می‌داند، اگر خلق‌وخو و سیره امامان معصوم(ع) ـ و به‌ویژه حلم و بردباری امام حسن مجتبی(ع) ـ در جامعه ما جاری شود، بسیاری از اختلافات و درگیری‌ها، حتی در سطح خانواده‌ها و روابط زناشویی، از میان خواهد رفت.

امام حسن مجتبی(ع) در برابر آزارها و بی‌مهری‌ها بردبار بود؛ حتی زمانی که در خانه همسر خود با دشمنی و بی‌وفایی روبه‌رو می‌شد، تحمل می‌کرد. در برابر زخم زبان‌ها و خطاب «یا مذل المؤمنین» نیز صبر پیشه می‌کرد. بارها با شمشیر به پای مبارکش آسیب رساندند، اما حلم و بردباری او ـ که پرتوی از صفت «حلیم» الهی است ـ همچنان در رفتار و سیره‌اش جلوه‌گر بود.

در اینجا می‌خواهم روایتی بسیار زیبا نقل کنم که مرحوم علامه مجلسی(ره) در جلد شصت‌وهشتم بحارالانوار آورده است.

اگر از همه سخنان این روزها چیزی در ذهن نماند، امید دارم که این روایت در خاطر بماند. پیام روایت این است که حلم و بردباری در پنج موقعیت خود را آشکار می‌کند.

فرمودند: «الحِلم یَدورُ علی خَمسِ مَواضِع»؛ بردباری بر پنج موقعیت می‌چرخد.

نخست باید میان دو نوع حلم تفاوت نهاد: حلمِ اجباری و حلمِ اختیاری.

حلم اجباری آن است که انسان چاره‌ای جز تحمل ندارد؛ مانند کسی که ناچار است در صف بانک یا نانوایی منتظر بماند، یا بیماری که باید یک ماه در بیمارستان بستری شود، یا زندانی که دو سال در سلول انفرادی است.

در این موارد، صبر ناگزیر است. اما آنچه در روایت آمده، حلم اختیاری است؛ بردباری‌ای که انتخابی و آگاهانه است.

 

امام(ع) فرمودند: جایگاه حلم پنج مورد است:

۱. عزیز بودن و ذلیل شدن: گاهی انسانی که روزی محبوب و عزیز جامعه بوده است، ناگاه به دلایلی دچار بی‌مهری و خواری می‌شود.

همان‌گونه که مسلم بن عقیل در کوفه ابتدا با هجده هزار نفر بیعت داشت، اما شب هشتم و نهم، کوچه‌های کوفه خالی شد و کسی حاضر نشد او را پناه دهد.

یا امام حسن مجتبی(ع) که روزی مردم با شور و جمعیت انبوه در کنار او بودند، اما در کوچه‌ها او را با تعبیر «یا مذل المؤمنین» خطاب می‌کردند. اینجا جای حلم است.

۲. راستگویی و متهم شدن به دروغ: گاهی انسان حقیقت را بیان می‌کند، اما جوّ اجتماعی و شایعات چنان قوی است که سخن راست او باور نمی‌شود.

نمونه آن ماجرایی است که فردی کیسه پول خود را گم کرد و امام صادق(ع) را به دزدی متهم نمود. امام(ع) در حالی که در حال نماز بودند، اتهام را تحمل کردند و برای آرام‌کردن او دستور دادند هزار درهم به وی بدهند.

آن مرد وقتی به خانه بازگشت و کیسه‌اش را یافت، فهمید که امام(ع) با حلم، هم اتهام را تحمل کردند و هم کرامت نشان دادند.

۳. دعوت به حق و خوار شدن: زمانی که کسی مردم را به حق دعوت می‌کند، اما جامعه یا جوّ حاکم، او را خوار و تحقیر می‌سازد.

در تاریخ معاصر نیز چنین نمونه‌هایی بسیار دیده شده است. کسانی که در راه حق سخن گفتند، گاه با بی‌مهری و ناسزا روبه‌رو شدند. این نیز جای حلم است.

۴. آزار دیدن بی‌جرم: گاهی انسان بی‌آنکه جرمی مرتکب شده باشد، مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرد؛ ممکن است زندانی شود یا کتک بخورد، در حالی که بی‌گناه است. اینجا نیز صبر و حلم لازم است.

۵. طلب حق و مخالفت دیدن: گاهی انسان به‌حق خود مطالبه می‌کند، اما طرف مقابل منکر می‌شود و با او مخالفت می‌ورزد.

این نیز موقعیتی است که حلم و بردباری معنا می‌یابد.

در پایان روایت آمده است: «إن أتیْتَ کُلَّها حقَّهُ فقد عُصِبَ عِصابةً»؛ اگر انسان در همه این پنج موقعیت حق حلم را ادا کند، حقیقتاً بردبار است.

این ویژگی برجسته در زندگی امام حسن مجتبی(ع) به روشنی دیده می‌شود. از همین رو در روایات آمده است که حلم، یکی از صفات ارزشمندی است که سبب سیادت، آقایی و رشد انسان می‌شود.

 

* بردباری (حلم)؛ کلید آرامش فردی و اجتماعی

 

هدف از این سخن آن است که نشان داده شود، اگر صفت حلم و بردباری در زندگی ما نقش عملی بیابد، جامعه آرام‌تر خواهد شد. نه اینکه تنها خوب بشنویم و خوب بگوییم، اما در عمل، هنگام مواجهه با یک ناسزا در تاکسی یا خیابان، چند برابر پاسخ دهیم.

ثمره این بحث آن است که حتی اگر اندکی، مثلاً پنج یا ده درصد، درجه بردباری ما افزایش یابد، آستانه تحمل ما بالاتر رود.

زیرا واقعیت این است که در جامعه نمی‌توان همه مردم را مطابق میل خود یافت.

در محیط خانه نیز ممکن است با فرزند نوجوان یا همسر یا حتی پدر و مادر، اختلافاتی پیش آید. چه‌بسا انسان یقین دارد که حق با اوست، اما طرف مقابل سخنش را نمی‌پذیرد یا رفتاری خلاف انتظار دارد. اگر توانستیم این سلایق و اختلاف‌ها را با بردباری مدیریت کنیم، این همان حلم است.

البته دشوار است، اما شدنی است. و امید آن است که خداوند متعال به همه ما توفیق عطا کند تا در زندگی، به این خصلت الهی آراسته شویم، ان‌شاءالله.

 

خوانده شده 8 مرتبه