حج نه تنها یک فریضه عبادی، بلکه تجربهای روحانی است که در آن معاد بهوضوح و با تمام وجود به نمایش درمیآید. این سفر معنوی، نه تنها همگان را در یک مکان فیزیکی گرد هم میآورد، بلکه یک همراستایی عمیق درونی میان انسانها ایجاد میکند. در اینجا، تفاوتهای نژادی، زبانی و اجتماعی رنگ میبازد و همه در برابر حقیقت واحدی که همان خداوند است، گرد هم میآیند. حج معاد مجسم است؛ تجربهای که در آن انسان به بازگشت به اصل و حقیقت خود پی میبرد و در دل خاک، به پیشواز قیامت میرود.
حج، معاد مجسم است، نه فقط به این معنا که فرد در آن لحظه، جسم خود را در کنار دیگر انسانها در سرزمینی مقدس میبیند، بلکه به این دلیل که حج عمق و معنای قیامت را در دل خود دارد. در میان آن گرداب بیپایان انسانها که به سمت خانه خدا روانهاند، آنچه که بیش از همه چشمها را به خود جلب میکند، حضور یک حقیقت است. حقیقتی که در لحظه به لحظه این عبادت به چشم میآید؛ انسانها با همه اختلافات ظاهریشان، به یک هدف مقدس پاسخ میدهند.
این صحنه، گویی که یک تجربهی عینی از روز قیامت باشد. در حج، همانطور که در روز حشر، همه انسانها در یک صف واحد برای پاسخگویی به ندای پروردگار جمع میشوند، در این سرزمین نیز همه با یک نیت و در پاسخ به ندای الهی، خود را در یک مسیر و یک اراده واحد میبینند. در آن لحظه که قلبها به یک نقطه وصل میشوند، تمام تعلقات دنیوی فرو میریزد و آنچه باقی میماند، فقط حقیقت انسانیت و ارتباط با خداوند است.
در حج، انسان نه تنها از نظر جسمی در کنار دیگران قرار میگیرد، بلکه از نظر روحی نیز در یک همراستایی عمیق با دیگران قرار میگیرد. این یکی از زیباترین و دلنشینترین جنبههای حج است؛ همگان در یک جریان روحانی غرق میشوند، بدون آنکه از یکدیگر سوالی درباره هویت، نژاد، رنگ یا مقام اجتماعی بپرسند. در اینجا تنها یک حقیقت وجود دارد و آن، حقیقت بندگی است. حقیقتی که میگوید هیچ انسانی، هیچ چیزی جز بندگی و تسلیم در برابر خداوند نخواهد بود.
حج، در واقع، تجربهای است که به انسان یادآوری میکند که زندگی چیزی جز یک سفر به سوی حقیقت نیست. در این سفر، انسانها، بیخبر از همهی تفرقهها و برچسبهای دنیوی، در دل خاک به دنبال آن حقیقت ناب میگردند. در این لحظه، گویا تمام انسانیت در یک نقطه به هم میپیوندد و در برابر خداوند سر فرود میآورد.
این روحانیت عمیق و تجربهگرایانه در حج، در حقیقت فراتر از یک فریضه عبادی است. این یک بازگشت به اصل است، بازگشتی به حقیقتی که در درون هر انسان نهفته است. در این سفر، فرد به جایی میرسد که دیگر هیچ چیزی در برابر عشق الهی و حقیقت بزرگتر از وجودش معنای واقعی ندارد. آنچه در حج رخ میدهد، درک انسان از وحدت و اتصال به تمام هستی است.
و شاید یکی از بزرگترین پیامهای حج برای انسانها همین باشد: اینکه در نهایت، در پیشگاه خداوند، هیچ تفاوتی وجود ندارد. در برابر او، همه انسانها از جنس یک حقیقتاند، بیهیچ مرز و هیچ فاصلهای. هر کسی به سوی او بازخواهد گشت، بدون اینکه از پیشینهاش یا چیزی که در این دنیا داشته، خبری باشد. آنچه باقی میماند، تنها حقیقتی است که در دل انسانها جاری است و در آن روز بزرگ، در برابر خداوند، تمامی انسانها در یک صف، دست در دست هم، به سوی حقیقت حرکت میکنند.
حج، این معاد مجسم، به ما نشان میدهد که زندگی، سرشار از آزمونها و تجربیات مختلف است، اما در نهایت، همه چیز به یک نقطه خواهد رسید. در آن لحظه، فقط حقیقت باقی میماند و ما خواهیم دانست که این حقیقت، همانطور که در روز قیامت، در هر نفسی وجود دارد، در هر لحظه از زندگی و در هر تجربهای که انسان در مسیر خداوند قرار میگیرد، حاضر است. این همان "بازگشت به خداوند" است که حج ما را به آن میبرد؛ سفری که از دل خاک آغاز میشود و به حقیقت بیکران در آسمانها میرسد.