اثبات خالقیت خدا و پاسخ به شبهات طبیعت‌گرایان

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
اثبات خالقیت خدا و پاسخ به شبهات طبیعت‌گرایان

یکی از پرسش‌های بنیادین منکران خدا این است که اگر خدا وجود دارد، خالق او کیست؟ پاسخ این سؤال، روشن‌کننده ذات ازلی و ابدی خداوند و ضرورت وجود علت نخستین است که به هیچ مخلوقی نیاز ندارد.

 

هر چیز ساخته شده ای، سازنده ای دارد و این جهان، ساخته شده است. پس حتما سازنده ای دارد؛ برای مثال نفت خام وارد پالایشگاه می‌شود در آنجا به صورت نفت سفید، قیر، بنزین، گازوئیل و ... در می‌آید.

شیر مادر هم وارد دستگاه گوارش کودک میشود و در آنجا به صورت گوشت، خون، پوست مو دندان و .. در می‌آید. همچنان که نمی توان گفت پالایشگاه نفت سازنده ای نداشته است، نمی توان گفت دستگاه گوارش هم سازنده ای نداشته است.

 

سازنده جهان کیست؟

این پرسشی است که از دیرباز ذهن بشر را مشغول کرده و پاسخ به آن، کلید فهم عمیق‌تری از هستی و جایگاه ما در آن است. سازنده جهان، قدرتی فراتر از هر تصور، آگاه، حکیم و تواناست که ما او را خدا می‌نامیم.

اما برخی می‌گویند: «طبیعت» خود سازنده جهان است. پاسخ ما به این ادعا ساده اما عمیق است.

اگر منظور از طبیعت، نیرویی مرموز و ناشناخته است که جهان را آفریده، باید بگوییم این همان قدرت خداست که فقط نامش تغییر کرده؛ قدرتی که علم و حکمت دارد. چرا که اگر چنین حکمت و علمی نبود، هیچ‌گاه این همه نظم دقیق و پیچیدگی بی‌نظیر در جهان به وجود نمی‌آمد؛ همان طور که امام صادق(ع) به این نکته اشاره کرده است.

اما اگر بگویند: طبیعت همان آب، خاک، آتش و باد است، باید پرسید این عناصر ساده آیا عقل، شعور یا اراده دارند؟ قطعاً ندارند! پس چگونه ممکن است این عناصر بی‌جان و بی‌هوش، مخلوقاتی چون ما را که پر از عقل و شعور هستند، به وجود آورده باشند؟

ممکن است پاسخ دهند: «این عناصر وقتی ترکیب می‌شوند، خواص تازه‌ای پیدا می‌کنند، مثلاً اکسیژن و هیدروژن با هم ترکیب شده و آب را به وجود می‌آورند.» اما سوال این است: آیا این ترکیب بی‌نظم و تصادفی است یا حساب شده و هدفمند؟ اگر ترکیب‌ها بی‌برنامه بود، باید هر ترکیب باعث خلق هر خاصیتی می‌شد که اینگونه نیست. پس باید نیرویی حکیم و حسابگر باشد که این عناصر را با نظم و برنامه دقیق کنار هم گذاشته است.

اگر بگوییم این ترکیب‌ها خود به خود و بدون اراده انجام شده‌اند، پس باید هر بار که این عناصر کنار هم قرار می‌گیرند، نتیجه یکسانی بدهند، اما می‌بینیم که چنین نیست و خود به خود هیچ ترکیب هوشمندانه‌ای رخ نمی‌دهد. بنابراین، تنها توضیح منطقی این است که نیرویی برتر و آگاه، همان خداوند، این ترکیب‌ها را سازمان داده و به آن‌ها عقل، شعور و اراده بخشیده است.

به زبان ساده‌تر، جهان مانند ماشینی پیچیده است که نمی‌تواند بدون مهندس و سازنده‌ای ماهر وجود داشته باشد. این مهندس، همان خدایی است که علم و حکمتش، نظم و زیبایی جهان را رقم زده و هستی را به حرکت درآورده است. این حقیقت نه تنها عقلانی است بلکه مطابق با تجربه و مشاهده ما از جهان پیرامون است.

 

ریشه اشتباه طبیعت گرایان

ریشه اشتباه طبیعت‌گرایان در این است که مصالح ساختمانی را با سازنده اشتباه می‌گیرند. مثالی ساده می‌زنیم: کسی وارد ساختمان زیبایی می‌شود و می‌گوید این بنا از گچ، آجر، سیمان و سنگ ساخته شده، پس سازنده‌اش همان مصالح است. اما واقعیت این است که این مواد فقط اجزای ساختمان‌اند و سازنده اصلی، بنّا است. حتی اگر این مصالح هزار سال بمانند ولی بنّا نباشد، هرگز ساختمانی شکل نمی‌گیرد!

طبیعت‌گرایان نیز وقتی به این جهان نگاه می‌کنند، همانند کسی هستند که فقط مصالح ساختمانی را می‌بینند؛ آنها می‌گویند چون این جهان از آب، خاک، آتش و باد تشکیل شده، پس سازنده‌اش همین عناصر است. اما حقیقت این است که این عناصر تنها مصالح اولیه‌اند. سازنده واقعی، قدرتی عالم، حکیم و تواناست که با دانش و تدبیر، این جهان پیچیده و منظم را آفریده است. وجود نظم، زیبایی و کارکرد دقیق در هر جزء جهان، گواه روشن بر این حقیقت است که سازنده، تنها یک قدرت برتر و آگاه می‌تواند باشد، نه خود مصالح ساده و بی‌جان.

 

بیانی دیگر برای اثبات وجود خدا

انسان در وجود خود هیچ شک و تردیدی ندارد که علت هستی‌اش باید از یکی از چند گزینه باشد: خداوند، خود انسان، پدر و مادر، طبیعت یا تصادف.

اما هیچ‌کدام از این‌ها نمی‌توانند علت اصلی وجود انسان باشند، جز خدا؛ زیرا:

* خود من نمی‌توانم خالق خودم باشم، چون این امر تناقضی محال است. باید در یک لحظه هم وجود داشته باشم و هم وجود نداشته باشم! باید وجود داشته باشم تا خود را خلق کنم، و همزمان باید نباشم چون هنوز خلق نشده‌ام. این محال است. به عبارت دیگر، باید پیش از وجودم وجود داشته باشم تا بتوانم خودم را بیافرینم؛ اگر چنین باشد، دیگر خلق خود معنا ندارد.

* پدر و مادر نمی‌توانند خالق حقیقی انسان باشند؛ زیرا فاعل دو نوع است:
فاعل موجد: کسی که با اختیار کامل می‌تواند هر آنچه بخواهد خلق کند؛
فاعل مُعِد: کسی که تنها وسیله و زمینه‌ساز است.

پدر و مادر فاعل موجد نیستند؛ زیرا گاهی فرزندی پسر می‌خواهند ولی دختر به دنیا می‌آید، زیبایی می‌خواهند ولی نقص دیده می‌شود، بینایی می‌خواهند ولی نابینا به دنیا می‌آید و ...

بنابراین پدر و مادر تنها وسیله‌اند، مانند قیچی که برش می‌دهد ولی اختیار برش زدن با انسان است!

*طبیعت نمی‌تواند خالق انسان باشد؛ چون ذات بی‌شعور هرگز نمی‌تواند موجودی با شعور خلق کند.

*تصادف نیز کاملاً مردود است؛ زیرا هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که حتی یک قلم روی کاغذ خود به خود حرکت کند یا یک ساختمان بدون عامل سازنده، خود به خود ساخته شود.

پس روشن است که موجد و خالق بشر، کسی جز خدا نیست.

از امام رضا علیه‌السلام پرسیدند دلیل بر حدوث عالم و وجود خدا چیست؟ حضرت فرمود:

«أَنتَ لَمْ تَکُنْ ثُمَّ کُنْتَ وَ قَدْ عَلِمْتَ أَنَّکَ لَمْ تُکَوِّنْ نَفْسَکَ وَلَا کَوْنَکَ مَنْ هُوَ مِثْلُکَ»۲

تو نبودی، سپس به وجود آمدی و می‌دانی که خودت خود را نیافریده‌ای و هیچ‌کس مانند تو نیست که بتواند تو را بیافریند. پس معلوم می‌شود که در این جهان قدرتی عالم، حکیم و توانا وجود دارد که تو و امثال تو را آفریده است.

خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید:

«کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»۳

«چگونه به خدا کافر می‌شوید؟ در حالی که شما مرده بودید، او شما را زنده کرد، سپس می‌میرانَد، سپس بار دیگر شما را زنده می‌کند و در نهایت به سوی او باز می‌گردید.»

باید دانست که پدیده حیات یکی از بزرگ‌ترین دلایل اثبات وجود خداوند است و گرفته شدن آن نیز گویای این است که دیگری این حیات را به انسان عطا کرده است.

امیر مؤمنان امام علی علیه‌السلام می‌فرماید:

«وَلَوِ اجْتَمَعَ جَمِیعُ حَیَوَانِهَا مِنْ طَیْرِهَا وَبَهَائِمِهَا وَمَا کَانَ مِنْ مُرَاحِهَا وَسَائِمِهَا وَأَصْنَافِ أَسْنَاخِهَا وَأَجْنَاسِهَا وَمُتَبَلِّدَةِ أُمَمِهَا وَأَکْبَاسِهَا عَلَی إِحْدَاثِ بَعُوضَةٍ، مَا قَدَرَتْ عَلَی إِحْدَاثِهَا وَلَا عَرَفَتْ کَیْفَ السَّبِیلُ إِلَی إِیجَادِهَا وَلَتَحَیَّرَتْ عُقُولُهَا فِی عِلْمِ ذَلِکَ وَتَاهَتْ وَعَجَزَتْ قُوَاهَا وَتَنَاهَتْ وَرَجَعَتْ خَاسِئَةً حَسِیرَةً، عَارِفَةً بِأَنَّهَا مَقْهُورَةٌ، مُقِرَّةً بِالْعَجْزِ عَنْ إِنْشَائِهَا» ۴

اگر تمام موجودات زنده از پرندگان و چهارپایان و حتی موجودات کودن و ناتوان، گرد هم آیند تا پشه‌ای را خلق کنند، قادر به انجام آن نیستند و راه ایجادش را نمی‌یابند و متحیر و عاجز می‌مانند؛ در نهایت در حال شکست و حسرت، بازمی‌گردند و اقرار می‌کنند که از آفریدن آن عاجزند.

قرآن نیز می‌فرماید:

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ لَوْ کَانُوا لَهُ نَصِیرًا» ۵

ای مردم! مثالی زده می‌شود، پس گوش دهید! کسانی که غیر از خدا را می‌خوانید، هرگز نمی‌توانند حتی مگسی را خلق کنند، حتی اگر همه دست به دست هم دهند و متحد شوند.

واقعیت این است که سر منشأ حیات برای همه مجهول است و هرگز قابل شناخت کامل نیست؛ اما آثار آن در انسان و حیوانات کاملاً مشهود است. ذات خالق حیات شاید برای ما قابل فهم نباشد، اما آثار و نشانه‌های آن به روشنی دیده می‌شود.

 

اشکال منکران خدا

یکی از اشکالات اساسی منکران خدا این است که می‌پرسند: «اگر خدا وجود دارد، پس خالق خدا کیست؟»

برای پاسخ به این سؤال باید ابتدا دو نوع پاسخ را تفکیک کنیم:

 

پاسخ حلی (ذاتاً غیرمخلوق بودن خدا)

خداوند، موجودی است که ذاتاً و به‌لحاظ ماهوی ساخته نشده است. یعنی وجودش ازلی و ابدی است؛ ازلی به این معنا که هرگز آغاز نداشته و ابدی یعنی هرگز پایان نخواهد داشت.
بنابراین خداوند موجودی است که نیازی به خالق ندارد و این صفت از ضروریات وجود اوست. چون اگر خدا مخلوق می‌بود، خود نیازمند به خالقی دیگر می‌شد که این خود موجب تسلسل بی‌نهایت و دور باطل می‌گردد، و چنین چیزی قابل قبول عقل و منطق نیست.

 

پاسخ نقضی (دفع تسلسل علت‌ها)

منکران وجود خدا طبیعت یا ماده را به عنوان علت‌العلل معرفی می‌کنند. وقتی از آنها پرسیده می‌شود: «طبیعت را چه کسی خلق کرده است؟» هر پاسخی که بدهند، باید همان پاسخ را برای آن علت نیز ارائه دهند و این پرسش تا بی‌نهایت ادامه خواهد داشت.
از این رو، تسلسل در علت‌ها در نهایت باید به موجودی منتهی شود که خود مخلوق نباشد، یعنی علت نخستین و علت العلل. این موجود تنها می‌تواند خداوند باشد.

 

اصل عقلانی و فلسفی:
هیچ زنجیره علتی نمی‌تواند بی‌نهایت به عقب برود، چرا که وجود علت‌ها مشروط به علت نخستین است. اگر همه علت‌ها مخلوق باشند، پس هیچ علت اولی وجود نخواهد داشت و به تبع آن، هیچ معلولی نیز ایجاد نمی‌شود.

 

پی‌نوشت:

۱. بحار الانوار، ج ۳، ص ۶۷.

۲. حق الیقین، شبر، ص ۷ توحید، صدوق، ص ۲۹۳

۳.بقره/۲۷

۴. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۸

۵. حج/ ۷۳

خوانده شده 5 مرتبه
مطالب بیشتر از این مجموعه: « حجاب زن حقی الهی است؛ نه حق زن