این مقاله تلاشی است برای فهم پیوند میان توسل و توحید عملی، و تبیین آن برای نسل امروز که در جستوجوی ایمان آگاهانه است.
۱. مقدمه تحلیلی: از ایمان نظری تا توحید زیسته
توحید، ستون فقرات اندیشهی اسلامی است؛ اما آنچه جوهر دین را میسازد، نه شناخت زبانی از توحید، بلکه زیستن در پرتو آن است.
در جامعهی رسانهای امروز، جوان مؤمن بیش از همیشه در معرض نوعی «دوگانگی دینی» است: از یکسو ایمان درونی به خداوند، و از سوی دیگر، دلسپردگیهای پنهان به قدرتهای بیرونی، الگوهای مصرف، یا افراد خاص.
در نگاه قرآن، توحید تنها در اعتقاد نیست، بلکه در رفتار و نیت نیز باید ظهور یابد:
﴿قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ (انعام/۱۶۲)
«بگو نماز من، عبادت من، زندگی و مرگم، همه برای خداوند پروردگار جهانیان است.» (ترجمه المیزان، ج ۷، ص ۲۴۶)
از نگاه علامه طباطبایی، این آیه «نشان میدهد که توحید در مقام عمل یعنی خروج از هرگونه تعلق به غیر خدا» (۱).
اما چگونه میتوان در زندگی روزمره، از وابستگیهای پنهان رهایی یافت؟ پاسخ در «توسل» نهفته است؛ یعنی اتصال قلبی و عملی به اولیای الهی که مظهر تام توحیدند.
۲. شبهه: آیا توسل نوعی شرک در پرستش نیست؟
یکی از شبهات مشهور علیه آموزههای شیعی این است که توسل، نوعی واسطهتراشی میان انسان و خداست و با اصل توحید منافات دارد.
در فضای مجازی نیز این شبهه بارها با عنوانهایی چون «چرا با خدا مستقیماً سخن نمیگویید؟» یا «آیا امامان میتوانند دعا را مستجاب کنند؟» مطرح میشود.
ریشهی این شبهه در فهم سطحی از توحید و خلط میان وساطت وجودی و شریکسازی در الوهیت است.
قرآن، اصل وساطت را تأیید میکند، اما شرط آن را «بِإِذْنِ الله» میداند. همانگونه که فرمود:
﴿وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ﴾ (مائده/۳۵)
«بهسوی خدا وسیلهای بجویید.» (۱)
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه مینویسد:
«وسیلۀ الهی، تنها راه مشروع تقرب است؛ و توسل به اولیای الهی، چون در جهت رضای خداست، عین توحید است نه خلاف آن» (۲).
۳. تحلیل آکادمیک: توحید بهمثابه ساختار معنا و اعتماد
از منظر فلسفهی دین و روانشناسی ایمان، توحید صرفاً گزارهای ذهنی نیست، بلکه ساختار اعتماد وجودی انسان است.
اریک فروم در کتاب دین و روان مینویسد: «انسان بیخدا، ناچار به بتهای ذهنی خویش پناه میبرد؛ قدرت، پول، شهرت و حتی عشق را الهه میکند» (۳).
در این چارچوب، «توسل» به معنای بازگرداندن اعتماد از موجودات ناقص به منبع کامل هستی است. انسان، وقتی از طریق اولیای الهی به خدا میرسد، در واقع از مسیرِ «آینههای صافتر حقیقت» عبور میکند.
همانگونه که در عرفان اسلامی آمده است: «النبیّ مرآة الحقّ» — پیامبر، آینهی حق است.
در نتیجه، توسل نه شرک، بلکه درمان شرک درونی است؛ زیرا انسان را از اعتماد به نفسِ خودبنیاد، به اعتماد به خدا از طریق بندگان برگزیدهاش سوق میدهد.
۴. دیدگاه اهل سنت
در میان علمای اهل سنت، توسل به پیامبر(ص) و صالحان، در اصل امری مشروع و حتی مستحب دانسته شده است.
قاضی عیاض در الشفا مینویسد: «اجماع امت بر جواز توسل به پیامبر پس از وفات اوست؛ چه در دعا، چه در زیارت» (۴).
امام نووی نیز در الأذکار آورده است:
«مستحب است که دعاکننده، خدا را به حق پیامبر(ص) یا اولیای صالح یاد کند، زیرا آنان محبوبان خدا هستند و دعا به برکت آنان پذیرفتهتر است» (۵).
فقط در قرون اخیر، جریانهای سلفی (بهویژه ابنتیمیه و پیروانش) این سنت را بدعت دانستند، با این استدلال که «دعا باید مستقیم به خدا باشد». اما بسیاری از علمای الازهر، از جمله شیخ شلتوت، در پاسخ نوشتند که «توسل، شرک نیست؛ بلکه یادکرد محبوبان خداست و موجب تقویت محبت و اخلاص است» (۶).
۵. دیدگاه شیعی: توسل و توحید ولایی
در اندیشهی شیعی، توسل ریشه در معرفت به ولایت دارد. ولایت، تجلی توحید در انسان کامل است. امام علی(ع) فرمودند:
«نَحنُُ وَجْهُ اللَّهِ الَّذی یُؤْتی مِنهُ» (بحارالأنوار، ج ۲۵، ص ۲۲).
«ما همان چهرهی خدایی هستیم که از طریق ما باید به او روی آورند.»
در تبیین این معنا، علامه طباطبایی در المیزان میگوید:
«انسان کامل، مظهر صفات الهی است؛ و توسل به او، در حقیقت توجه به خدا از مجرای ظهور تامّ اوست» (۷).
آیتالله جوادی آملی نیز در تسنیم تأکید میکند که:
«توسل، نه تفویض قدرت به غیر خدا، بلکه بازشناسی جایگاه جریان فیض الهی در نظام هستی است. انکار آن، به نوعی نفی سنتهای الهی در عالم میانجامد» (۸).
در نتیجه، توسل در منطق اهلبیت(ع) یعنی حرکت از تعدد ظاهری به وحدت باطنی؛ همان جوهر توحید.
۶. روایت تربیتی از سیره
در زمان امام حسن عسکری(ع)، مردی از اهل سامرا برای دعا به حضور حضرت رسید و گفت: «از خدا بخواه فرزندم شفا یابد.»
امام تبسمی کرد و فرمود: «به درگاه خدا تضرع کن، و ما را وسیله قرار ده، که ما جز به اذن او کاری نمیکنیم.»
مرد چنین کرد و روز بعد خبر سلامتی فرزندش را آورد. امام فرمودند:
«سپاس خدای را که ما را باب رحمت خویش قرار داد، نه شریک در ربوبیتش.» (۹)
این روایت، جوهرهی توسل را روشن میکند: وساطت در رحمت، نه مشارکت در الوهیت.
۷. جمعبندی
توحید در عمل، یعنی اینکه انسان در همهی وجوه زندگی خود، وابستگی حقیقی را فقط به خدا بداند.
توسل، تمرینی است برای رهایی از شرک پنهان؛ زیرا به انسان میآموزد که قدرت حقیقی در دست خداست، اما رحمت او از طریق بندگان خاصش جاری میشود.
برای نسل امروز، فهم درست این آموزه، پاسخی است به بحران هویت دینی و گسست میان ایمان و زندگی.
کسی که از طریق اولیای الهی به خدا میرسد، در واقع خود را در مدار توحید قرار میدهد و از پرستش «من» رها میشود.
چنانکه امام صادق(ع) فرمودند:
«مَن أخلَصَ لله أربعینَ صباحاً، جَرَتْ ینابیعُ الحکمةِ من قلبهِ علی لسانهِ.» (۱۰).
«کسی که چهل روز برای خدا خالص شود، چشمههای حکمت از دلش بر زبانش جاری میگردد.»
توسل، راه همین اخلاص است؛ پیوندی میان بندگی، معرفت و توحید زیسته.
فهرست منابع
۱. علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۷، ص ۲۴۶، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۳ق.
۲. همان، ج ۵، ص ۳۱۶.
۳. اریک فروم، دین و روان، ترجمه اکبر تبریزی، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۸۴.
۴. قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج ۲، ص ۴۱، قاهره: دارالکتب، ۱۳۶۴ق.
۵. امام نووی، الأذکار، ص ۴۲۲، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
۶. محمود شلتوت، الفتاوی، ص ۳۴۹، قاهره: دارالنهضة، ۱۳۸۰ق.
۷. علامه طباطبایی، المیزان، ج ۲۵، ص ۲۲.
۸. عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج ۸، ص ۱۲۴، قم: مرکز نشر اسراء، ۱۳۹۷.
۹. شیخ صدوق، کمالالدین و تمامالنعمة، ج ۲، ص ۵۳۴، قم: دارالحدیث، ۱۳۸۱.
۱۰. کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۱۶، تهران: دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.































