نقش ياران حضرت و ضرورت وجود آنان براي تحقق ظهور

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
نقش ياران حضرت و ضرورت وجود آنان براي تحقق ظهور

قبل از پرداختن به نقش ياران حضرت و ضرورت وجود آنان براي تحقق ظهور، لازم است مقدمتاً اين مطلب را توضيح دهيم كه بنا به قواعد عقلاني و شواهد قرآني و روائي، واقعه ظهور امام عصر (عج) بايداز طريق اسباب و علل طبيعي و عادي به وقوع بپيوندد نه اينكه يك امري تحميلي و قهري از راه اعجاز و استخدام نيروي فوق طبيعي باشد. يعني اصل بر اين است كه رخداد ظهور داراي يك روند طبيعي است و اگر احيانا در مواردي از معجزه واسباب غير طبيعي استفاده شود، استثنائي و موردي است كه نمي تواند مبناي ظهور باشد.

دليل اين امر نيز روشن است؛ زيرا سنت عام الهي در مورد سرنوشت جامعه بشري، بر اين اصل استوار است كه بايد هر گونه تغيير و تحولي در عرصه حيات فردي و اجتماعي از مسير خواست و اراده خود انسان انجام گردد. اين سنت الهي را قرآن اينگونه بيان فرموده است «ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم»؛[1] خدا وضعيت هيچ قوم و گروهي را دگرگون نمي كند مگر اينكه خود چنين تغيير و دگرگوني بخواهند و به دنبال آن باشند. همچنين در احاديث آمده است «يأبي الله ان يجري الامور الا باسبابها»؛ خداوند ابا دارد از اينكه جريان امور بدون اسباب و علل طبيعي آن، پديد آيد.

بر اين اساس پديده ظهور نيز از اين قاعده مستثني نمي باشد و در پيدايش خود نيازمند به اسباب و علل طبيعي است چون خود انقلاب جهاني مهدوي براي دگرگوني شرايط جامعه بشري است و تحولات و كاركردهاي آن كاملا طبيعي است؛ لذا اين رخداد مهم در پيدايش خود منوط به شرايط طبيعي است و تا زماني كه اين شرايط و عوامل و اسباب فراهم نگردد، ظهور نيز به وقوع نخواهد پيوست از اين نظر واقعه ظهور امام مهدي (عج) پديده بسيار سترگ و بي نظيري است كه بشريت در طول تاريخ به انتظار آن نشسته اند. بديهي است اين رخداد بزرگ با اين همه ابعاد و آثار گسترده كه به همراه دارد، شرايط و مقدمات متناسب با خود را مي طلبد و الا اين هديه الهي به آساني نصيب جامعه بشري نخواهد شد. به همين جهت وقتي خدمت امام باقر ـ عليه السلام ـ مطرح مي شود كه وقتي امام مهدي (ع) قيام كند همه امور بر وفق مراد خواهد بود و مشكلات خود به خود حل مي شود! حضرت در ردّ اين پندار مي فرمايد: كلا و الذي نفسي بيده لو استقامت لاحد عفوا لاستقامت لرسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ...»[2] هرگز چنين نيست قسم به آن كسي كه جانم به دست اوست اگر بنا بود امور بدون مشقت حل و فصل شود اين امر به دست پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ واقع مي شد در حالي كه خون از پيشاني آن حضرت جاري شد و دندان هاي مبارك حضرت مجروح گرديد.

با اين توضيح، روشن مي گردد كه واقعه ظهور يك امراجتماعي و طبيعي است كه در بستر جامعه پديد مي آيد و تحقق آن مستلزم وجود زمينه ها و شرايطي است كه اين واقعه بدان بستگي دارد. ازجمله اين شرايط و زمينه ها، وجود اصحاب و ياران است تا حضرت را در آغاز حركت اصلاحي شان ياري رسانند و اهداف و منويات امام ـ عليه السلام ـ را به اجرا گذارند زيرا انقلاب جهاني مهدوي همانند ديگر انقلابات بشري است با اين تفاوت كه اين انقلاب تحت رهبري معصوم با اهداف بزرگ انساني و برنامه صددرصد اسلامي در پهنه گيتي به وقوع مي پيوندد اما از نظر روند كاري، همانند ديگر تحولات كوچك وابسته به نيروي انساني و حمايت مردمي مي باشد.

از جمله نيازمند به گروهي از ياران مومن، خالص، شجاع و با صلابت است تا بتوانند تحت فرمان حضرت، اهداف و برنامه هاي الهي امام ـ عليه السلام ـ را در جامعه تحقق بخشند.

بنابراين وجود ياران و اصحاب ويژه براي حضرت در هنگام ظهور، امري ضروري و لازم است. همان گونه كه هيچ انقلابي بدون كادر اوليه انقلاب كه بار اصلي انقلاب را به دوش مي كشند، ممكن نمي باشد. در انقلاب مهدوي نيز اين حركت بزرگ نيازمند مجموعه خاصي است كه در هسته اصلي انقلاب حضور داشته باشند و برنامه هاي حضرت را عملي سازند.

تعداد اصحاب ويژه حضرت 313 نفر ذكر شده است. اين ها همان كساني اند كه امام مهدي ـ عليه السلام ـ آنان را فرمانروايان گوشه گوشه جهان قرار مي دهند. امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: اصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا عدة اهل بدر و هم اصحاب الولاية و حكام الله في ارضه علي خلقه»[3] اصحاب مهدي ـ عليه السلام ـ سيصد و سيزده مرد است به تعداد ياران رسول خدا در جنگ بدر، آنان صاحبان ولايت و فرمانروائي اند و حاكمان خدا در زمين بر مردمان اند. در حديث ديگر آمده است: حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ يارانش را به سراسر جهان گسيل مي دارد و با امر به اجراي عدالت و رفتار نيك، آنان را فرمانروايان كشورها قرار مي دهد.[4] «بهم يفتح شرق الارض و غربها»؛[5] بوسيله آنان شرق و غرب را فتح مي كند.

اين 313 نفر اصحاب ويژه حضرت كه در آغاز ظهور به حضرت مي پيوندند، داراي چنين مقام ارجمندي هستند كه نقش كليدي در پيروزي و بسط حكومت عدل جهاني مهدوي خواهند داشت و لذا وجود اين تعداد از ياران خاص حضرت يكي از مهم ترين شرايط وقوع ظهور مي باشد چنان كه در روايات اشاره شده است. بنابراين تأثير و نقش اين افراد در تحقق ظهور واضح و روشن است. البته كسي غير از حضرت، زمان رسيدن به حدّ نصاب را نمي داند.

اما اينكه چرا تعداد آنان به عدد 313 تعيين شده است؟ فلسفه و حكمت تعيين عدد 313 در روايات بيان نشده است آنچه در روايات بر آن تأكيد شده است وجود اين افراد با اين عدد است كه به عنوان شرط ظهور مطرح شده است.

البته اين به معناي محدود بودن ياران حضرت به عدد 313 نيست بلكه اين افراد داراي ويژگي هاي برجسته اند كه در نخستين لحظات ظهور فراخوانده مي شوند و در ادامه كار نيز مهم ترين مسئوليت ها بر عهده آنان گذارده مي شود چنان كه در روايات قبلي بدان اشاره گرديد. ديگر ياران حضرت كه تعداد آنان تا ده هزار نفر در روايات عنوان شده است نيز در انقلاب جهاني امام مهدي ـ عليه السلام ـ نقش دارند اما آنان كساني اند كه در مرحله بعد به حمايت از حضرت مي پردازند و به سپاه حضرت مي پيوندند و امام ـ عليه السلام ـ را در حركت انقلابي ايشان ياري مي رسانند.

امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: ابو بصير مي گويد: امام صادق فرمود: حضرت قائم خروج نمي كند مگر وقتي كه حلقه كامل گردد. از حضرت سئوال كردم: با چه تعداد حلقه كامل مي شود؟ حضرت فرمود: ده هزار نفر.[6] اين روايت ناظر به آغاز حركت حضرت از مكه به سوي مدينه و كوفه است يعني امام مهدي ـ عليه السلام ـ بعد از ظهور و پيوستن 313 اصحاب منتظر مي ماند تا تعداد بيشتري از حاميان حضرت به سپاه وي بپيوندد آنگاه قيام خود را آغاز مي نمايد كه در آن لحظه حداقل تعداد ده هزار نفر به جمع ياران حضرت مي پيوندند و در انقلاب جهاني حضرت سهيم مي شوند.

نکته دیگری که باید به آن اشاره شود و در متن سؤال نیز مطرح شده است این است که آیا با گذشت سالیان متمادی، مخصوصا امروزه با وجود علما و مراجع تقلید بسیاری که وجود دارد، 313 نفر تکمیل نشده است تا حضرت مهدی(عج) ظهور نماید؟

پاسخ این است که تحقق 313 نفر یکی از علائم ظهور حضرت مهدی(عج) است نه تنها علامت. بنابراین باید همه علائم تحقق پیدا کند و چه بسا 313 نفر وجود داشته باشد اما چون سایر علائم و شرایط ظهور هنوز تحقق پیدا نکرده است، ظهور حاصل نمی‌شود.

 

[1] . رعد : 11.

[2] . الغيبة النعماني، ص294. الزام الناصب، ج2، ص112.

[3] . بصائر الدرجات، ص311، کمال الدين، ص673، الخصال، ص649.

[4] . روزگار رهائي، ج2، ص63.

[5] . الغيبة النعماني، ص252.

[6] . الغیبة النعمانی ،ص 320

خوانده شده 746 مرتبه