1ـ غفلت زدایی و آگاهی بخشی
از جمله آثار یاد مرگ، رهایی از غفلت و هشیاری نسبت به حقایق مهم پیرامونی است. در واقع، ما انسانها از یاد مرگ میترسیم و فریب دنیا را میخوریم و به بازیچه سرگرم میشویم؛ در حالی که برای آخرت آفریده شدهایم؛ ولی این دنیا را که در آن هستیم دوست داریم. هیچ گاه نباید فراموش کنیم که زندگی ما نَفَسهایی است که شمرده میشود و چون نَفَسی بگذرد، قسمتی از آن کاسته شده و قدمی به مرگ نزدیک تر شدهایم. و باید گفت: «جثّههای خاموش، تو را موعظه میکند و مرده ساکت به تو میگوید، استخوانهای پوسیده و تنهای خفته سخن میگوید و قبر تو را که هنوز زنده ماندهای میان قبرها نشان میدهد. امام صادق علیه السلام، در مورد تأثیر عمیق یاد مرگ بر بیداری روح و جان آدمی میفرماید: «ذِکْرُ الْمَوتِ یُمِیتُ الشَّهَواتِ فِی النَّفْسِ وَیَقْطَعُ مَنابِتَ الْغَفْلَةِ وَیُقَوِّی النَّفْسَ بِمَواعِدِ اللّهِ وَیُرِقُّ الطَّبْعَ وَیَکْسِرُ اَعْلامَ الْهَوَی وَیُطْفِی ءُ نارَ الْحِرْصِ وَیُحَقِّرُ الدُّنْیا؛ یاد مرگ خواهشهای باطل را از دل زایل میکند و ریشههای غفلت را میکند و دل را به وعدههای الهی قوی و مطمئن میگرداند و طبع را رقیق و نازک میسازد و عَلَمهای هوا و هوس را میشکند و آتش حرص را فرو مینشاند و دنیا را حقیر و بی مقدار میسازد.(1)
به همین دلیل است، که هر امر مربوط به مرگ، میتواند عامل بیداری و دوری فرد از غفلت محسوب شود؛ همچنان که امام صادق علیه السلام می فرماید: «مَنْ کانَ مَعَهُ کَفَنُهُ فِی بَیْتِهِ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغافِلِینَ؛ کسی که کفنش با او در خانه اش باشد، از غافلان به شمار نمی آید.»(2)
و یا اینکه میفرماید: «اِذا اَنْتَ حَمَلْتَ جَنازَةً فَکُنْ کَاَنَّکَ اَنْتَ الْمَحمُولُ...؛ هنگامی که جنازه کسی را برداشتی، فکر کن که گویا تو خود آن کسی هستی که [در تابوت است و] آن را برداشته اند.»(3)
قلب و دل انسان بر اثر اشتغال به امور دنیوی زنگار غفلت و بی خبری به خود میگیرد و یاد مرگ میتواند زداینده این آلودگیها و روشنی بخش قلب و وجود آدمی باشد؛ همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در ضمن سؤالی به این موضوع اشاره فرمودند: «اِنَّ الْقُلُوبَ تَصدَأُ کَما یَصدَأُ الْحَدِیدُ. قِیلَ یا رَسُولَ اللّهِ وَما جَلاَؤُها قالَ قِراءَةُ الْقُرْآنِ وَذِکْرُ الْمَوْتِ؛ همچنان که آهن زنگ میزند، این دلها نیز زنگار میبندد. عرض شد: ای رسول خدا! صیقل دادن آنها به چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن و به یاد مرگ بودن.»(4)
2ـ زهد و بی رعبتی به دنیا
غفلت از مرگ، دنیا را در نظر انسان زیبا و با ارزش جلوه می دهد و او را سخت شیفته و واله خویش میکند، به طوری که عقل او را از درک هر حقیقت و واقعیتی همچون مرگ محروم میسازد؛ امّا انسان غافل، در راه رسیدن به خواستههای نفسانی از هیچ سعی و تلاشی فروگذاری نمیکند و از پای نمینشیند. یاد مرگ از جمله آثار یاد مرگ، رهایی از غفلت و هشیاری نسبت به حقایق مهم پیرامونمان میباشد.
این میل و رغبت به دنیا را از دل انسان بیمار میشوید و میزداید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «اَکثِرُوا مِنْ ذِکْرِ الْمَوتِ فَاِنَّهُ یَزْهَدُ فِی الدُّنْیا؛ مرگ را بسیار یاد کنید؛ زیرا یاد مرگ از میل و رغبت به دنیا میکاهد.»(5)
ابیعبیده از امام باقر علیه السلام، تقاضای موعظه ای کرد، ایشان به عملی توصیه نمودند، که اثر آن زهد در دنیاست: «قُلْتُ لاَِبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، حَدِّثْنِی بِما اَنتَفِعُ بِهِ فَقالَ یا اَبا عُبَیدَةَ اَکْثِر ذِکْرَ الْمَوتِ فَاِنَّهُ لَمْ یُکْثِر الاِْنسانُ ذِکْرَ الْمَوتِ اِلاَّ زَهِدَ فِی الدُّنْیا؛ به امام باقر علیه السلام، عرض کردم: چیزی بفرمای که از آن سود برم. فرمود: ای ابا عبیده! زیاد مرگ را یاد کن! چه هر انسانی آن را بسیار یاد کند، نسبت به دنیا بی رغبت میشود.»(6)
رسول خدا صلی الله علیه و آله در تفسیر زهد میفرماید: «الزُهدُ فِی الدُّنیا قَصرُ الاَْمَلِ وَشُکرُ کُلِّ نِعْمَةٍ وَالْوَرَعُ عَنْ کُلِّ ما حَرَّمَ اللّه؛ زهد در دنیا [همان] کوتاه کردن آرزو و به جای آوردن شکر هر نعمت و پرهیز از تمامی محرمات الهی است.»(7)
مسلّم است، که آدمی با داشتن این اوصاف، دارای مقامی با ارزش میگردد و سزاوار مدح دیگران میشود و بدون آن از تمام ارزشها سقوط میکند. روایت شده است، که در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله از مردی یاد کردند و زیاد او را ستودند. پیامر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «کَیْفَ کانَ ذِکرُ صاحِبِکُمْ لِلْمَوتِ؛ رفیق شما با یاد مرگ چگونه است؟ آنها عرض کردند؛ «ما کُنّا نَکادُ نَسْمَعُ یَذْکُرَ الْمَوتَ؛ نشنیدهایم که از مرگ یاد کند.» آنگاه رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «فَاِنَّ صاحِبَکُمْ لَیسَ هُناکَ؛ رفیق شما دارای موقعیتی نیست که شما میگویید.»(8)
انسانی که دلبستگیهایی به دنیا پیدا کرده، بعضی از این دلبستگیها به دلبستگی دیگری میانجامد تا او را هلاک میکند؛ همچنان که حضرت عیسی علیه السلام فرمود: «مَثَلُ طالِبِ الدُّنیا مَثَلُ شارِبِ ماءِ الْبَحرِ کُلَّما اِزدادَ شُربا اِزدادَ عَطَشا حَتّی یَقْتُلَهُ؛ حکایت طالب دنیا، حکایت کسی است، که از آب دریا مینوشد. هر چه بیشتر بنوشد، بر عطش او افزوده شود تا او را بکشد.»(9)
با یاد مرگ، به تدریج دیدگاه انسان نسبت به دنیا تغییر میکند؛ به طوری که به مقدار اندکی از آن راضی میشود. امیر المؤمنین علیه السلام، در این باره میفرماید: «مَنْ اَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوتِ رَضِیَ مِنَ الدُّنْیا بِالْیَسِیرِ؛ کسی که بسیار یاد مرگ کند، به مقدار کمی از دنیا راضی میشود.»(10) همچنین، با کسب زهد که در اثر یاد مرگ پدید میآید تحمل سختیها و مشکلات دنیا بر او دشوار نمیباشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنیا هانَتْ عَلَیْهِ الْمُصِیبات؛ هر که دل از دنیا برکند، مصیبتهای آن بر او آسان میشود.»(11)
این خانه که خانه وبال است پیداست که وقف چند سال است
چون قامت ما برای غرق است کوتاه و دراز او چه فرق است(12)
3ـ کوتاهی آرزو
گاهی انسان در اثر فراموشی مرگ، غرق در دنیا و امور دنیوی میگردد و برای آنچه که هنوز به دست نیاورده، در دل، آرزوی وصال مینماید؛ اما هزار دریغ و افسوس که اجل به او مهلت نمیدهد و مرگ او را در کام خود فرو میکشد و آرزوهای دور و دراز را به خانه گور میبرد.
یاد مرگ میتواند آرزوها را کوتاه کند و موجب بی قراری و کناره گیری از خانه فریب (دنیا) گردد و آدمی را برای سرای جاودان آماده سازد؛ زیرا که آرزوهای طولانی، انسان را بیشتر در دنیا غرق و او را اسیر هوا و هوس نموده، در نتیجه عملش را بد میسازد؛ همچنان که حضرت علی علیه السلام، به این نتیجه ناپسند اشاره و به عنوان یک قانون کلی مطرح مینماید. به همین علت، ایشان آرزوی طولانی را به عنوان یکی از مواردی که از گسترش آن در امت اسلامی ترس داشت معرفی نموده، میفرماید: «إنَّ اَخَوفَ مَا أخَافُ عَلیکُم خِصلَتَانِ، إتِّبَاعُ الْهَوَی وَطُولُ الاَْمَلِ، فَأمَّا إتِّبَاعُ الْهَوَی فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَأمَّا طُولُ الاَْمَلِ فَیُنسِی الاْآخِرَةَ؛ وحشتناکترین چیزی که از آن بر شما میترسم دو خصلت است: پیروی هوی و آرزوی دراز. پیروی هوی (شما را) از حق باز میدارد و آرزوی دراز، از یاد آخرت به فراموشی می اندازد.»(13)
در دستورات اسلامی نیز بر کوتاهی فکر و اندیشه در مورد ساعتهای آینده دنیا، و منع از مشغول ساختن ذهن به امور دنیایی آتی، و مغتنم شمردن فرصتها بسیار سفارش شدهاست؛ همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: «اِذَا أصبَحْتَ فَلاَ تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالْمَسَاءِ وَإذَا اَمسَیتَ فَلاَ تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِالصَّبَاحِ وَخُذْ مِنْ صِحَّتِکَ لِسُقمِکَ، وَمِنْ شَبَابِکَ لِهَرَمِکَ وَمِنْ حَیَاتِکَ لِوَفَاتِکَ، فَاِنَّکَ لاَ تَدْرِی مَا اسْمُکَ غَدا؛ چون به صبح میرسی درباره عصر فکر نکن و چون به عصر رسیدی درباره صبح فکر نکن. از سلامتی برای بیماریت و از جوانی برای پیریت، و از زندگی برای مرگت استفاده کن؛ زیرا نمیدانی فردا زندهای یا مرده.»(14) همچنین ذکر شدهاست که هرگاه کسی کاری را به زمان آینده محوّل میکرد، حضرت مسئله مرگ را به او یادآوردی میکرد و وی را سخت مورد توبیخ قرار میداد.
ابوسعید خدری نقل میکند که اسامة بنزید از زید بنثابت کنیزکی به بهای صد دینار و به مهلت یک ماه خرید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، هنگامی که از این مسئله مطلع شد، فرمود: «ألاَ تَعجَبُونَ مِنْ أُسَامَةِ الْمُشتَرِی إلَی شَهرٍ اِنَّ أُسَامَةَ لَطَوِیلُ الاْءمَلِ وَالَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ مَا طَرَفَتْ عَینَایَ إلاَّ ظَنَنتُ أنَّ شُفرَیَّ لاَ یَلْتَقِیَانِ حَتَّی یَقْبِضَ اللّهُ رُوحِی وَمَا رَفَعتُ طَرفِی وَظَنَنتُ أنِّی خَافِضُهُ حَتَّی أُقبَضَ وَلاَ تَلَقَّمتُ لُقمَةً إلاَّ ظَنَنتُ أنْ لاَ أُسِیغَهَا أنحَصِرُ بِهَا مِنَ الْمَوتِ ثُمَّ قَالَ یَا بَنِی آدَمَ إنْ کُنْتُم تَعْقِلُونَ فَعُدُّوا أنْفُسَکُمْ مِنَ الْمَوتَی وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إنَّمَا تُوعَدُونَ لآتٍ وَمَا أنْتُم بِمُعْجِزِینَ؛ آیا از اسامه در شگفت نیستید که خریدار تا یک ماه است؟ اسامه دراز آرزوست. به خدایی که جان محمد در قبضه قدرت اوست، چشمانم به هم نمیخورد، جز اینکه گمان میکنم پیش از آنکه مژههایم به هم رسد، خداوند جانم را بگیرد. و چشم باز نمیکنم، جز اینکه گمان میبرم پیش از آنکه چشم بر هم نهم جانم گرفته شود. و لقمهای بر دهان نمیگذارم، جز اینکه گمان میکنم پیش از آنکه آن را فرو برم، بر اثر مرگ گلوگیرم شود. سپس فرمود: ای فرزندان آدم! اگر خِرَد دارید، خود را در زمره مردگان شمارید! سوگند به آنکه جانم به دست اوست! آنچه به شما وعده داده میشود، خواهد آمد و شما نمیتوانید [خدا را] به عجز درآورید.»
بسیار روشن است، انسانی که همواره در یاد مرگ باشد، هیچ گاه عملی انجام نمیدهد که در قیامت نتواند پاسخگوی آن باشد و بدین سبب، عذاب الهی را بر خود هموار سازد؛ بلکه آرزوها را کوتاه نموده، سعی در طاعت و بندگی خدا خواهد داشت تا بهشت الهی را جایگاه خویش قرار دهد؛ همچنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به اصحاب خود فرمودند: «أکُلُّکُمْ یُحِبُّ أنْ یَدخُلَ الْجَنَّةَ. قَالُوا نِعَمْ یَا رَسُولَ اللّهِ. قَالَ قَصِّرُوا الاْءمَلَ وَثَبِتُوا آجَالَکُم بَینَ أبْصَارِکُم وَاسْتَحْیُوا مِنَ اللّهِ حَقَّ حَیَائِهِ؛ آیا همه شما دوست دارید وارد بهشت شوید؟ عرض کردند: آری ای پیامبر خدا؛ فرمود: آرزوها را کوتاه کنید، مرگ را پیش چشم خویش قرار دهید و از خداوند چنان که سزاوار است شرم کنید.»(15)
4ـ تعدیل و رهبری غرائز
مسئله تعدیل غرائز، مهمترین مسئله در فصول زندگی انسانها، بالاخص طبقه جوان میباشد. مثلا تمایلات جنسی در دختر و پسر در فصل بلوغ، تجلی میکند و در آغاز جوانی، به اوج قدرت میرسد. درست است که بقاء انسان در گرو اعمال این غریزه است، ولی موضوع قابل توجه این است، که غریزهی جنسی در برخی از فصول زندگی انسانها، برای خود حد و مرزی نمیشناسد.
در این موقع، اعتقاد به معاد و کیفرهای الهی این غریزه را مهار کرده و دارنده آنرا به صورت انسان وظیفه شناس تحویل اجتماع میدهد، و انسانی را پرورش میدهد، که در اطاق خلوت، در برابر زن جوان و بسیار زیبا که به او فرمان آماده باش میدهد و میگوید: «هیت لک» آماده باش سرسختانه مقاومت میکند و زن متجاوز را، پند واندرز میدهد و میگوید «معاذالله» بخدا پناه میبرم.»
در تاریخ زندگی انسانهای با ایمان، سرگذشتهای آموزندهای وجود دارد، که ما را به اهمیت اعتقاد به معاد رهنمون میباشد. حس غضب و خشم، از نظر قدرت، کمتر از غریزهی جنسی نیست، گاهی حس انتقام به اوج خود میرسد و میخواهد هر نوع مانع و رادع را، از پیش پای خود بردارد. در این مواقع جز ترس از انتقام الهی، و خوف از دوزخ، چیزی نمیتواند آتش خشم انسانها را خاموش سازد، و همچنین است دیگر غرائز اصیل انسانی.
5ـ پرورش فضائل اخلاقی
در نهاد ما یک سلسله فضائل اخلاقی وجود دارد که تحت شرایطی پرورش یافته و بارور میشود. ارشاد و راهنمائی علمای اخلاق، هر چند در پرورش فضائل اخلاقی مؤثر است ولی راهنمائی آنان، از دایرهی سخن گفتن و مذاکره دوستانه، گام فراتر نمیگذارد؛ ولی مذهب و اعتقاد به پاداشها و کیفرها، فضیلتهای اخلاقی را مانند انسان دوستی، ضعیف نوازی، مهربانی به یتیمان، دستگیری از درماندگان و...در انسان زنده میسازد و از اینجهت دانشمندان، مذهب را پشتوانه اخلاق میدانند. قرآن مجید با روش خاصی به این نکته اشاره میکند و انکار مبدأ و معاد را مایه کشته شدن عواطف انسانی میداند، تا آنجا که دل او سخت و پرقساوت میگردد و مهربانی و ترحمی نسبت به یتیم و مستمند و بی نوا ندارد، چنانکه میفرماید: «ارأیت الذی یکذب بالدین، فذلک الذی یدع الیتیم و لا یحض علی طعام المسکین» (سوره ماعون آیه 13)
«آیا دیدی کسی را که روز جزا را انکار میکند، او همان کسی است، که (با کمال بی رحمی)، یتیم را طرد مینماید، و افراد را به اطعام مستمندان دعوت و ترغیب نمینماید.»
1ـ بحار الأنوار(ط-بیروت) ج6، ص133، ح32.
2ـ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 3، ص 50، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
3ـ کلینی، كافى، ج3 ، ص 258.
4ـ نهج الفصاحه، ص 189، ح 934.
5ـ كنز العمّال: حدیث 42098 .
6ـ الكافي، ج 2، ص 131.
7ـ همان ج 5، ص 71.
8ـ مجموعه ورام، ج 1، ص 269.
9ـ همان، ص 149.
10ـ مستدرك الوسائل، ج 2، ص 103.
11ـ همان، ص 104.
12ـ معراج السعادة، ص 668.
13ـ تحف العقول، ص 224.
14ـ أمالي طوسي،ص526 -مكارم الأخلاق، ج 2 ص 364.
15ـ مجموعه ورام ،آدات و اخلاق در اسلام، ص 499.