روایات صریح اهل‌سنت بر خلافت امیرالمؤمنین(ع)

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
روایات صریح اهل‌سنت بر خلافت امیرالمؤمنین(ع)

احادیث گوناگونی از پیامبر صلی‌الله علیه و آله در بیان امامت و وصایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل شده است. برخی از این روایات به‌صراحت از مقام خلافت و جانشینی سخن می‌گویند و برخی باتوجه‌به قرائن و شواهد بر این موضوع دلالت دارند.

به نصوصی که به‌صراحت و بدون نیاز قرینه و شاهد، امامت را ثابت می‌کنند «نص جلی»، و به نصوصی که نیازمند قرینه عقلی یا لفظی هستند «نص خفی» گفته می‌شود.

برخی متکلمان شیعه، مانند سید مرتضی، جمله معروف و مشهور «مَن کُنتُ مَولا فَعَلی مَولاه» را از جمله نصوص خفی بر امامت امیرالمؤمنین علیه‌السلام دانسته‌اند.[۱]

همین موضوع، بهانه‌ای برای مخالفان امامت دست‌وپا کرده تا بگویند طبق اعتراف علمای شیعه، پیامبر صلی‌الله علیه و آله به‌صراحت از ولایت امام علی علیه‌السلام سخن نگفته و با این بهانه، امامت حضرت را انکار می‌کنند.

منظور سید مرتضی از نص خفی چه بوده است؟

همان‌طور که گفتیم نص خفی نصی است که لفظ آن قابلیت حمل بر معنایی غیر از ولایت و امامت را دارد. واژه «مولا» معانی گوناگونی دارد؛ دوست، محب، سرپرست و امام از جمله این معانی هستند.

شیعه معتقد است «مولا» در عبارت «مَن کُنتُ مَولا فَهذا عَلیٌ مولاه»، به معنای امامت و سرپرستی جامعه است. در مقابل برخی اهل‌سنت این واژه را به معنای دوست دانسته‌اند.

متکلمان شیعه و از جمله شیخ مفید با دلایل و شواهد متقنْ ثابت کرده‌اند که «مولا» در این کلام، به معنای ولی و سرپرست به‌کاررفته است.[۲]

بنابراین از آنجا که «مولا» معانی گوناگونی دارد و عده‌ای نیز در دلالت این واژه بر امامت و ولایت تشکیک کرده‌اند، سید مرتضی این فراز از حدیث را جزو نصوص خفی قرار داده است؛ اما این به معنای عدم دلالت حدیث غدیر بر ولایت امیرالمؤمنین نیست؛ بلکه طبق نظر سید مرتضی و تمام متکلمان شیعه، اگر کل ماجرای غدیر و تمام خطبه پیامبر صلی‌الله علیه و آله را منصفانه و بدون غرض نگاه کنیم، شکی باقی نمی‌ماند که مقصود پیامبر از «مولا» در این فراز، ولایت و سرپرستی بوده است.[۳]

نصوص جلی بر ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در منابع شیعه

امیرالمؤمنین

میان روایات شیعه، احادیث بسیاری وجود دارد که به‌صراحت از جانشینی و خلافت امیرالمؤمنین سخن می‌گویند؛ از جمله:

- شیخ صدوق از ابن عباس روایت کرده که پیامبر صلی‌الله علیه و آله به امام علی علیه‌السلام می‌فرمود: «ای علی! تو وصی من هستی. به امر پروردگارم تو را جانشين خود کردم. ای علی! سخن تو سخن من، و امر تو امر من، و اطاعت از تو اطاعت از من، و اطاعت از من اطاعت از خداست».[۴]

- رسول خدا صلی‌الله علیه و آله می‌فرمایند: «علی بن ابی‌طالب، امام امت من و جانشین من است».[۵]

در این باب احادیث فراوانی وارد شده است که ما فقط به دو نمونه از آن‌ها اشاره کردیم. همان‌طور که مشخص است در این تعابیر به‌صراحت از کلمات جانشینی، امامت و وصایت استفاده شده و شک و تردیدی در آن‌ها نیست.

اما جالب اینجاست که نظیر این نصوص را می‌توان در منابع اهل‌سنت نیز پیدا کرد.

نصوص جلی بر ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در منابع اهل‌سنت

فارغ از احادیثی مانند غدیر که برخی در دلالت آن بر امامت اشکال می‌کنند، در منابع اهل‌سنت می‌توان احادیثی پیدا کرد که به‌صراحت به مقام ولایت و جانشینی دلالت دارند؛ از جمله:

- ام‌سلمه از پیامبر صلی‌الله علیه و آله نقل می‌کند: «اين [علی] اميرالمؤمنين و سید المسلمین و ظرف علم و وصی من و بابی است که از آن به‌سوی من راه‌یافته می‌شود».[۶]

در این حدیث، امیرالمؤمنین علیه‌السلام سید و بزرگ مسلمانان و وصی پیامبر معرفی شده است.

- روایت دوازده جانشین (اثنی‌عشر خلیفه): در این روایت زیبا، پیامبر صلی‌الله علیه و آله جانشینان پس از خود را دوازده نفر معرفی می‌کنند که اولین آن‌ها امیرالمؤمنین علیه‌السلام است.

در این روایت آمده است: «پيامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمود: جانشين و اوصيای من و حجت‌ها‌ی خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند که اولين آنان برادرم و آخرين آنان فرزندم است. به پيامبر گفته شد: برادرت کيست؟ فرمود: علی بن ابی‌طالب».[۷]

نتیجه
برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرقی میان نص جلی (صریح) و خفی (نیازمند قرینه) وجود ندارد و هر دو ولایت و امامت حضرت را اثبات می‌کنند.

بااین‌وجود می‌توان در منابع اهل تسنن نیز روایاتی را یافت که به‌صراحت از جانشینی و خلافت امیرالمؤمنین علیه‌السلام پس از پیامبر صلی‌الله علیه و آله سخن گفته‌اند.

پی‌نوشت:
1. الشافی فی الامامة، ج۲، ص۶۷.
2. معنای کلمه «مولا» در واقعه غدیر.
3. اثبات ولایت امام علی در غدیر.
4. من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۷۹.
5. کمال الدین، ص۲۲۸، حدیث۷.
6. المحاسن و المساوی، ص۴۴؛ المناقب(خوارزمی)، ص۸۶.
7. فرائد السمطین، ج۲، ص۳۱۲.

خوانده شده 357 مرتبه