مبارزه با انحرافات و پاسخ گویی به شبهات، دو خصیصه مهم امام هادی (ع)

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
مبارزه با انحرافات و پاسخ گویی به شبهات، دو خصیصه مهم امام هادی (ع)

۱۵ ذی الحجه، سالروز ولادت امام هادی علیه السلام است که به این مناسبت به انتشار برخی از فعالیت های این امام همام خواهیم پرداخت:

 

دوران امامت

امام هادی علیه‌السلام در نیمه ماه ذی‌الحجه سال دویست و دوازده در صریا، واقع در مدینه منوره متولد شد و در روایت ابن عیاش آمده که ایشان در روز سه‌شنبه، پنجم ماه رجب متولد شد، و وفات امام هادی هم در ماه رجب سال دویست و پنجاه و چهار در سامراء واقع شد، و در هنگام وفات، چهل و یک سال و چند ماه از عمرش گذشته بود.

متوکل عباسی، حضرت ابو الحسن هادی علیه‌السلام را به اتفاق یحیی بن هرثمه از مدینه بسامراء آورد، و در آنجا اقامت کرد تا هنگامی که از دنیا رفت، مدت امامت آن جناب سی و سه سال بود.

حضرت امام هادی علیه‌السلام به نقی، عالم، فقیه، امین، و طیب ملقب بودند و به آن جناب «ابو الحسن ثالث» هم می‌گفتند، ایام امامت آن حضرت مصادف بود با زمان خلافت معتصم و واثق و متوکل و منتصر و مستعین و معتز و در زمان خلافت معتز به شهادت رسیدند و در خانه خود در سامراء دفن شدند.

 

اوضاع اجتماعی- سیاسی عصر امام علیه السلام

هر چه دوران حکومت عباسی از استقرار و ثبات فاصله می‌گرفت، تنزل قدرت ایشان نیز مشهودتر بود و این امر دلایلی داشت، از جمله این دلایل می‌توان به گسترش نارضایتی اجتماعی و مفاسد هیئت حاکمه و شیوع فساد از سوی درباریان و نفوذ عناصر ناشایسته در هرم قدرت و حاکمیت از جمله عوامل زوال قدرت سلاطین مستبد عباسی اشاره کرد، در ابتدا عباسیان برای تضعیف دولت امویان شعار محبوبیت آل محمد و خونخواهی شهدای کربلا را سر دادند و توانستند با این شعار، قلوب مردم را به سوی خود جذب کنند، چنانچه در این عصر ایرانیان نقش اساسی داشتند و عباسیان توانستند با کمک ایرانیان امویان را از بین ببرند، چرا که عشق به اهل بیت (ع) از زمان حکومت علی بن ابیطالب علیه‌السلام در بین آنها ریشه کرده بود و امویان از همین عشق به اهل بیت ایرانیان استفاده کردند و امویان را سرکوب کردند، ایرانیان در پیشبرد علوم هم نقش بسزایی داشتند، لذا بیشتر تکیه عباسیان بر ایرانیان بود ، ایرانیان در انتقال علوم، نقش داشتند و از نظر دیوانی و تشکیلات اداری، بسیار قوی بودند و عباسیان از آنها الهام گرفتند و این تجربه را به حکومت عباسی انتقال دادند، مدیریت شایسته عناصر و خاندان ایرانی در تشکیل حکومت عباسی قابل انکار نیست، اما به تدریج که مدیریت ایرانیان از این تشکیلات کم می‌شد، اقتدار عباسیان رو به افول رفت ، روش نامناسب عباسیان نسبت با اهل بیت (ع) خصوصاً شهادت امام رضا علیه‌السلام موجب بدبینی ایرانیان به حکومت عباسی شد البته آن‌ها هم نسبت به ایرانیان بدبین شدند .

 

امام هادی(ع) و شرایط خاص سیاسی

دشمنی متوکل با اهل بیت (ع)و علویان به حدی بود که امنیت آن‌ها را به خطر انداخته بود، لذا امام هادی(ع) فعالیت‌های سرّی و پنهانی داشتند و حمایت‌های مادی و معنوی از ایشان می‌نمودند و از طریق نامه نگاری این امور انجام می‌شد، در آن روزگار امام(ع) در مدینه بودند و محوریت علمی در آن پایگاه بود بر اساس گزارش شیخ مفید امام در ده سال آخر عمر در سامرا و تحت نظر بودند، آن هم با سعایت یکی از حکام مدینه که به متوکل گزارش می‌داد که امام در حال جمع کردن نیرو و اسلحه است، لذا متوکل امام را به سامرا برد و اگر تدابیر علمی و سیاسی مدبرانه امام نبود مکتب اسلام در معرض خطر جدی بود[۱] اختناق شدید سیاسی، دسترسی به امام را مشکل نموده بود و در دسترس نبودن امام، خود زمینه ساز مشکلات عقیدتی در پی داشت که منجر به ایجاد فرقه‌های مختلف کلامی و ترویج عقاید سستی در جامعه می‌شد و دین اسلام در معرض شبهات شدید کلامی و.. قرار گرفته بود، از پیامدهای تلخ اختناق سیاسی، ایجاد تفرقه بین شیعیان بود و با تدابیر حضرت از این فرقه‌ها فقط نامی باقی ماند فرقه‌هایی مانند کیسانیه و اسماعیلیه و ... امام از طریق وکلای خود جامعه مسلمین را اداره می نمودند و در واقع مؤسس امر وکالت در این چارچوب، بودند و این امر در دوران غیبت به خوبی برجسته می‌شود .

 

وضعیت فرهنگی عصر امام هادی (ع) و پاسخ گویی به شبهات

عباسیان از نظر سیاسی درگیری‌های فراوانی داشتند و این درگیری ها و مخالفتها بنیان و ریشه های فرهنگی نیز داشت؛ تنها روش ایشان سرکوب بود و البته سرکوب نتیجه عکس می‌داد و موجب آشفتگی بیشتر ایشان می‌شد.

وضع فرهنگی در این شرایط بحرانی به گونه‌ای بود که جامعه مسلمین گرفتار فرقه‌های نوظهور و ساختگی باشد و در این ظلمتکده، اگر چراغ پر نور امامت نور افشانی نمی‌کرد و به شبهات گسترده در اصل دین و مکتب پاسخ نمی داد، مردم گمراه می‌شدند و اصل دین منحرف و دگرگون می شد؛ فرقه هایی برآمدند از این وضع اجتماعی و سیاسی و فرهنگی نامطلوب که لازم بود آنان را به مردم شناساند تا آموزه های دینی با این خرافات بی اساس آمیخته نگردد.

 

۱- صوفیه : در دوران حیات امام هادی علیه‌السلام فرقه‌های پیدا شدند که تفاسیر نادرست از شریعت بیان نموده ومردم را جذب حلقه های خود می نمودند ؛ گرایشاتی از صوفیه با افکار ونگاه خاص وبرداشتهای منحرف از دین رواج می دادند ومردم را اغفال و منحرف می نمودند ؛ امام(ع) با منطق و برهان، شیعه از ملحق شدن به آنان دور نمود ؛ صوفیه مردم را از ارتباط با امام برحذر می‌داشتند ؛ مکتب تصوف و فرقه‌های صوفیه که امروزه در میان برخی از جوامع اسلامی رایج است، خاستگاه درست دینی ندارد ؛در قرآن کریم و نه در متون روایی معتبر هیچ پایگاه و ریشه‌ای برای بسیاری از افکار واعمال تصوف و فرقه‌های منحرف آن وجود ندارد ، از دیدگاه تاریخی نیز این نتیجه بدست می‌آید که تا زمان حکومت عباسیان‌ اثری از صوفیه و تصوف و فرقه‌ها و اقطاب آن در میان مسلمین به چشم نمی‌خورد و بسیاری از محققین بر این مطلب اتفاق نظر دارند ؛ لذا تصوف وقطب سازی احتمال دارد همانند قضیه فقیه سازی در قبال محوریت ائمه شکل گرفته باشد که عباسیان فقهایی برساختند در مقابل زعامت علمی ودینی ائمه (ع) وچهار مذهب فقهی اهل سنت در همین زمان شکل گرفته است ؛ قطب سازی نیز از این مقولات است ؛ عباسیان به دو صورت در تشکیل صوفیه نقش داشتند مستقیم یا غیر مستقیم ؛ سخت گیری وسرکوب مردم می تواند به شکل گیری گروههای زیر زمینی منجر شود ؛ روش مستقیم نیز حمایت از آنان وشخصیت سازی در مقابل اهل بیت (ع) که هردو نیازمند تحقیق وتامل بیشتر است.

امام هادی ـ علیه السّلام ـ در مسجد النبی ـ صلی الله علیه و آله ـ نشسته بود، گروهی از صوفیه وارد شدند امام ـ علیه السّلام ـ به اطرافیان خود فرمود به آن‌ها توجه نکنید... آنگاه اضافه کرده و فرمودند: همه صوفیان از مخالفین ما هستند و راه و مسلک آن‌ها مغایر با راه و مسلک ما می‌باشد و این‌ها نصارا و مجوس این امت هستند.

شیخ مفید به سند صحیح از امام علی النقی ـ علیه السلام ـ روایت کرده است، محمد بن حسین می‌گوید: در مسجد النبی خدمت امام علی النقی بودم که جمعی از اصحاب شرفیاب حضور حضرت شدند؛ در میان ایشان «ابوهاشم جعفری» نیز بود. او که مردی بسیار بلیغ و نزد آن حضرت مقام و منزلت عظیمی داشت، چون اصحاب در کنارش قرار گرفتند به ناگاه جمعی از صوفیه داخل مسجد شدند و حلقه زدند و مشغول ذکر گردیدند، حضرت فرمود: به این حیله گران اعتنا نکنید زیرا جانشینان شیاطین و خراب کننده قواعد دین می‌باشند زهد ایشان برای راحتی بدن‌هایشان و تهجّد و شب زنده داری شان برای صید کردن عوام است، عمری را در گرسنگی به سر بردند تا عوام و نادانان را مانند خرها پالان کنند و زین بر پشت آن‌ها گذارند. ذکر نمی‌گویند مگر برای فریب مردم و خوراک خود را کم نمی‌کنند مگر برای پرکردن قدح و ربودن دل احمقان، با مردم دم از دوستی خدا می‌زنند تا ایشان را به چاه اندازند، اوراد ایشان رقص و کف زدن و غنا و آواز خوانی است و هر کس به زیارت یکی از آنان در حال حیات و یا بعد از مرگ برود، مانند آن است که به زیارت شیطان و بت پرستان رفته باشد. و هر کس یاری‌شان کند گویا یزید و معاویه و ابوسفیان را یاری کرده است.

در همان موقع یکی از اصحاب آن حضرت عرض کرد: «و ان کان معترفاً بحقوقکم؟» و اگر چه آن کس به حقوق شما اقرار داشته باشد؟ حضرت نگاه تندی به او کرد و فرمود: این سخن را ترک کن، مگر نمی‌دانی هر کس حق ما را بشناسد مخالفت امر ما نمی‌کند، آیا نمی‌دانی ایشان پست‌ترین طوائف صوفیه می‌باشند، و فرقه‌های صوفیه عموماً مخالف ما هستند و طریقه آنان باطل و برخلاف طریقه ما است. و این گروه نصاری و مجوس این ملت هستند و آنان سعی در خاموش کردن نور خدا (محو اسلام) می‌کنند و خداوند نور خود را تمام می‌کند، گرچه کافران خوش ندارند.[۲]

 

۲-غلات : در اصطلاح شیعه عبارت است از گروهی که امیر المؤمنین و امامان و فرزندان او را به اولوهیت و نبوت توصیف می‌کنند و در حق آنان از حد اعتدال تجاوز کرده‌اند. و در عین حال خود را شیعه می‌پندارند. ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام چنین شیوه‌ای را شدیداً انکار نموده‌اند و آن‌ها را مذمت نموده‌اند، مرحوم مجلسی در بحار، حدود صد روایت در مذمت و کافر بودن آن‌ها از امامان شیعه بیان می‌کند .این فرقه از دیر باز در میان جامعه مسلمین وجود داشتند و امام هادی ( علیه السلام ) ایشان را از خود راند، البته برخی هدایت شدند، امام هادی ـ علیه السّلام ـ همچون دیگر معصومین که پرچمدار هدایت اسلامی بودند، از یک سو مردم را به مبانی قرآنی با تفسیر اهل بیت راهنمایی می‌کردند و از دیگر سو، انحراف غلات را به جامعه اعلام کرده و از آن‌ها بیزاری جسته و مورد لعن قرار می‌دادند و از شیعیان نیز می‌خواستند که از آن‌ها دوری گزینند. ؛ امام علیه‌السلام تفکر ایشان را از جامعه زدود و تکلیف شیعه در برخورد با آنها را روشن نمود و فهماند که در کار شیعه غلو نیست « قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیلِ ؛ مائده ۷۷ »

 

۳-ثنویان : ایشان قائل به قدیم بودن نور و ظلمت بودند این افکار از اندیشه های ادیان ایرانی و هندو ها و...در میان جوامع اسلامی رسوخ یافته بود ؛ امام هادی با این افکار نیز مقابله نمود و شیعه را از آلوده شدن به این اوهام وافکار باز داشت .

 

۴- مجسمه : این فرقه بیشتر در بین اهل سنت ، اهل حدیث و حنابله رویش یافته بود که آثار آن در اندیشه های ابن تیمیه واکنون در افکار وهابیت که فرقه استعماری است نمود دارد وآنها به جسمانیت خداوند معتقد بود ودر گفتگوهای خود به آن تصریح دارند ؛ امام هادی در آن زمان به شیعیان از طریق وکلای خود نامه نوشتند و از هم‌نشینی با ایشان بر حذر داشتند روش امام(ع) بهره گیری از نظام وکالت و نامه‌نگاری بود و تکلیف شیعیان را مشخص فرمودند.

 

۵- جاعلان حدیث : گروه دیگری که امام با ایشان مقابله می‌نمود جاعلان حدیث بودند که درباره غاصبان خلافت و حکومت اهل بیت (ع)جعل حدیث می‌کردند و امام با آن‌ها مناظراتی داشته‌اند و حضرت با پاسخگویی به شبهات مانند پدری مهربان از ماهیت مکتب واصلت آن صیانت ‌نمودند و پیروان واقعی دین ومکتب اهل بیت(ع) را در برابر انواع خطرات بیمه کردند .

امام (ع) در مقابل همه این انحرافات فکری موضع گرفت و اصل مگتب را از این انرافات تمایز داد ومردم راهنمایی فرمود وگاهی تصریحا مردم وپیروان اهل بیت را از نزدیک شدن به این گروهها منع فرمود ؛ ودر مقابل این قطب سازی و قطب بازی فقها ونمایندگان خود را در میان مردم گماشت و به مردم فرمود که به آنان در امور دین مراجعه نمایند.[۳]

 

پی نوشت ها:

[۱] . شیخ مفید ، الارشاد ج۲ص ۳۱۲

[۲] . حر عاملی، الاثنی عشریه، قم، دارالکتب العلمیه، بی تا، ص۲۸.

[۳] . بر گرفته از شکوه سامرا: مجموعه مقالات درباره امام هادی و امام عسگری (ع) مقاله تحلیلی بر اوضاع سیاسی معاصر امام هادی(ع)

خوانده شده 404 مرتبه