عزت و ذلت از دیدگاه قرآن

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
عزت و ذلت از دیدگاه قرآن

عزت و افتخار حسینى

بى شک عزت و افتخار حسینى در پرتو فرهنگ انسان ساز قرآنى، دست یافتنى است و دور ماندن از قرآن، زمینه ساز ذلت و خوارى فرد و جامعه به شمار مى رود.

آن چه در پى مى آید، نگاهى است به دیدگاه قرآن درباره ى عوامل عزت و ذلت به همراه بررسى عوام زدگى ـ یکى از مهم ترین عوامل ذلت ساز ـ که رسالت خواص در پیشبرد جامعه ى اسلامى را نیز بررسى مى کند.

عوامل عزت و ذلت از دیدگاه قرآن

«عزت» به معناى حالتى است که از شکست انسان پیش گیرى مى کند و «ذلت» همان نبود عزت و شرافت در انسان است. به همین دلیل، انسان ذلیل شکست را به راحتى مى پذیرد.[۱] علاقه مندى به «عزت» و تنفر داشتن از «ذلت»، امرى فطرى است که در نهاد همه ى انسان ها وجود دارد. شکوفایى«عزت» به پیدایش عواملى نیاز دارد که بى توجهى به آن ها سبب پذیرش ذلت و شکست در انسان مى شود.

انسانى که طعم شیرین عزت را بچشد، هیچ گاه به ننگ ذلت و خوارى، تن در نمى دهد. حضرت على(علیه السلام) مى فرماید:

کسى که نفس عزیز و شریفى دارد، آن را با پلیدى گناه، خوار نمى سازد.[۲]

اینک به عوامل عزت از دیدگاه قرآن کریم و روایات اسلامى مى پردازیم:

۱ـ عزّت خواهى از خداوند

خداوند متعال، سرچشمه ى عزت به معناى واقعى است و دیگر آفریده ها در ذات خود، فقیر و ذلیل هستند. آنان به خداوند نیازمندند و خداوند عزیز مالک همه ى آن ها است. قرآن کریم مى فرماید:

(مَنْ کانَ یُریِدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً)[۳]

کسى که خواهان عزت است [بداند]عزت یکسره از آن خداست.

سخن اصلى این آیه آن است که عزت جویان باید عزت را از خداوند متعال بخواهند; زیرا عزت در ملک خداوند است و انسان در پرتو پرستش خدا و تسلیم شدن در برابر او به عزت مندى مى رسد. پرستش خداى یگانه و کردار شایسته دو بال آدمى براى رسیدن به عزت است. خداوند متعال مى فرماید:

(اِلَیهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالُحَ یَرْفَعُهُ)[۴]

سخنان پاکیزه (باورهاى درست) به سوى او بالا مى رود و کردار شایسته آن را در بالاتر رفتن کمک مى رساند.

حضرت على(علیه السلام) نیز فرموده است:

العزیز بغیر الله ذلیل.[۵]

عزیزى که عزتش از غیر خدا باشد، ذلیل است.

۲ـ پاى بندى به قرآن کریم و دین مقدس اسلام

پاى بندى به قرآن کریم و یارى جستن از آن عامل عزت و سربلندى است. خداوند مى فرماید:

(تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ)[۶]

این کتابى است که از سوى خداوند عزیز و حکیم فرو فرستاده شده است.

چون خداوند متعال سرچشمه ى عزت و بزرگى است، پیروى از قرآن کریم که سخن اوست، در بردارنده ى عوامل عزت و بزرگوارى انسان است.

خداوند متعال مى فرماید:

(فَاستَمْسِکْ بِاَّلذِى اُوحِىَ اِلَیْکَ اِنَّکَ عَلی صِراط مُسْتَقِیمَ وَ اِنَّهُ لَذِکْرُ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوفَ تُسْئَلُون)[۷]

آن چه را بر تو وحى شده محکم بگیر; زیرا تو بر صراط مستقیم هستى و این، مایه ى یادآورى (و بزرگى) تو و قوم تو است و به زودى از شما پرسش خواهد شد.

۳ ـ پیروى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و اهل بیت(علیهما السلام)

رسول گرامى اسلام و اهل بیت عزیز آن حضرت(علیه السلام) مصداق کامل پیوند یافتن با خدا به وسیله ى ایمان آوردن و انجام کردار شایسته و عزت آفرینى هستند. پیامبر اسلام در مقام راه یافتن به سرچشمه ى کمال الهى به جایى رسید که خداوند درباره ى او فرمود:

(وَاِنَّکَ لَعلى خُلُق عَظِیم)[۸]

و تو اخلاق بزرگ و برجسته اى دارى.

از جمله فضایل برجسته ى اخلاقى آن حضرت، عزت و شرافت نفس است. قرآن کریم با تاکید بر پیروى از پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) مى فرماید:

(یا أیُهَا الَّذِینَ آمَنُوا اطِیعُوا اللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولى الاَمْرِ مِنْکُمْ فَانْ تَنازَعْتُم فِى شَىْء فَرُدُّوهُ الَى اللّهِ والرَّسُولِ إنْ کُنْتُمْ تُؤمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَومِ الآخَر ذلِکَ خَیْرٌ وَ اَحْسَنُ تَأوِیلاً)[۹]

اى کسانى که ایمان آورده اید! از خدا و پیامبر خدا و اولوالامر، پیروى کنید. پس اگر در امرى، اختلاف داشتید، آن را به داورى خدا و رسول بگذارید اگر به خدا و قیامت، ایمان دارید، این کار نیکو و پایانش نیکوتر است.

بدین ترتیب، پیروى از پیامبر و جانشینان آن حضرت که هر کدام به سرچشمه ى عزت، پیوسته اند، مایه ى عزت مندى است.[۱۰]

پیامبر گرامى هیچ گاه از خود ذلت نشان نداد و از مؤمنان نیز خواست به ذلت تن درندهند. ایشان مى فرماید:

هیچ مؤمنى نباید نفس خود را خوار بشمارد.[۱۱]

هنگامى که از حضرت امام حسین(علیه السلام) درخواست شد سخنى را که خود از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)شنیده است، بازگوید، ایشان این گفته را فرمود:

خداوند کارهاى بزرگ و با شرافت را دوست دارد و کارهاى پست و ذلیل را خوش نمى دارد.[۱۲]

۴ـ پیوند با مؤمنان

پیوند یافتن با مؤمنان که افتخار بندگى خدا را دارند و عزت خویش را از سرچشمه ى اصلى ـ خداوند عزیز ـ گرفته اند، عامل عزت و مانع ذلت پذیرى است. قرآن کریم مى فرماید:

(وَللهِ العِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلکِنَّ الْمُنافِقیِنَ لا یَعْلَمُونَ)[۱۳]

و عزت از آن خدا و رسول او و مؤمنان است، ولى منافقان نمى دانند.

عزت و سعادت هیچ گاه با ولایت کافران و منافقان به دست نمى آید و خداوند هرگونه ولایت کافران و مشرکان را بر مؤمنان نفى کرده است. خداوند در قرآن مى فرماید:

(وَلَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبیلاً)[۱۴]

و خداوند هرگز براى کافران، راهى (براى چیرگى) بر مؤمنان ننهاده است.

در جایى دیگر مى فرماید:

همانانى که کافران را به جاى مؤمنان، دوست خود برمى گزینند، آیا مى خواهند از آنان عزت و آبرو بجویند، با این که همه ى عزت ها از آنِ خداست.[۱۵]

از آیات یاد شده برمى آید که کافران و مشرکان در منطق و گفتوگو و روابط نظامى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و... هیچ گونه برترى و ولایتى نسبت به مؤمنان و مسلمانان نخواهند داشت و حق هیچ گونه سلطه اى بر امور مسلمانان را ندارند.[۱۶]

۵ـ روزى حلال

پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) به دست آوردن روزى حلال را جهاد مى داند و مى فرماید:

خداوند دوست دارد بنده اش را در تلاش براى به دست آوردن روزى حلال ببیند.[۱۷]

انسان عزیز و شکست ناپذیر بر سر سفره هاى حلال پرورش مى یابند. امام حسین(علیه السلام)مى فرماید:

... سینه هاى پاکیزه اى که ما از آن شیر نوشیده ایم، ذلت را بر ما روا نمى داند.[۱۸]

از سخن امام حسین(علیه السلام) چنین برمى آید که به دست آوردن روزى حلال در عزت مندى انسان ها تاثیر دارد. لقمه ى حلال، آدمى را از مفاسد و خوارى هاى بسیارى، دور نگاه مى دارد و او را به انسانى شجاع و با شرف بدل مى کند. انسان شرافت مند باور دارد که باید با کوشش و توکل بر خداوند، روزى خویش را به دست آورد:

(هَلْ مِنْ خالِق غَیْرُ اللهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَالْاَرضِ)[۱۹]

آیا جز خدا آفریدگارى است که شما را از آسمان و زمین، روزى دهد؟

انسانى که با عزت نفس، روزى خود را تنها از خدا درخواست کند، همواره شرافت و عزت خویش را حفظ خواهد کرد. قرآن کریم مى فرماید:

(وللّهِ الْعِزَّةُ وُ لِرُسولِه وَلْلِمومِنِیِنُ...)[۲۰]

و عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است.

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید:

اگر به دیگران نیاز دارید، با عزت نفس از آنان بخواهید.[۲۱]

بنابراین، تلاش براى به دست آوردن روزى حلال، داشتن عزت نفس و توکل کردن بر خداوند متعال، عزت و شرافت مندى را براى انسان به ارمغان مى آورد.

مؤمنان و زمام داران اسلامى نیز در امور حکومتى و اجتماعى نباید چیرگى بیگانگان را در عرصه هاى سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و... بپذیرند. آنان باید با الگوپذیرى از قیام امام حسین(علیه السلام)اصل عزت و افتخار را در همه ى امور کشوردارى اجرا کنند و در برابر ستم گران و سلطه جویان جهان، عزت نفس نشان دهند.[۲۲] حضرت امام حسین(علیه السلام) که الگوى عزت و شرافت در جهان است، در این باره مى فرماید:

موت فى عزّ خیر من حیاة فى ذل.[۲۳]

مرگ با عزت و شرف از زندگى همراه با خوارى، بهتر است.

هم چنین ایشان فرموده است:

هیهات منا الذلة.[۲۴]

خوارى از ما اهل بیت(علیه السلام) بسیار به دور است.

این فریاد پرخروش از حنجره اى برمى آید که در همه ى عمر، با قلبى سرشار از ایمان به خدا و کارنامه اى درخشان، با رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و مؤمنان در پیوند بوده و همواره از روزى حلال برخوردار گشته است. قرآن کریم درباره ى چنین افرادى که نَفسى با شرف و عزت دارند، مى فرماید:

یا أَیَّتهُاَ النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى الى رَبِّک راضِیةً مَرْضِیَّه فَادْخُلِى فِى عِبادِى وَ اْدخُلِى جَنَّتىِ.[۲۵]

تو اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت بازگرد، در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است. پس در سلک بندگانم و در بهشتم، وارد شو.

امام حسین(علیه السلام) مصداق روشن «نفس مطمئنه» است که خداوند او را عزیز دانسته و به سوى خویش فراخوانده است. بنابراین، هر فرد یا اجتماع و حکومتى اگر بخواهد در دنیا و آخرت، با عزت زندگى کند، باید به عوامل یاد شده چنگ زند. در غیر این صورت، به خوارى تن درخواهد داد. هر عامل دیگرى که با این عوامل در تقابل باشد، عامل خوارى به شمار مى آید.[۲۶]

پی نوشتها

[۱]. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانى، تهران، مکتبة المرتضویة، صص ۳۴۴ ـ ۳۴۵.

[۲]. غرر الحکم، عبدالواحد بن محمد تمیمى آمدى، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، ص ۲۳۱.

[۳]. فاطر، ۱۰.

[۴]. فاطر، ۱۰، نک: تفسیرنمونه، ناصر مکارم شیرازى و همکاران، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج ۱۸، صص ۱۸۷ ـ ۱۹۸.

[۵]. بحارالانوار، علامه مجلسى، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج ۷۵، ص ۱۰.

[۶]. زمر، ۱.

[۷]. زخرف، ۴۳ ـ ۴۴.

[۸]. قلم، ۴.

[۹]. نساء، ۵۹.

[۱۰]. تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۴۳۴.

[۱۱]. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملى، قم مؤسسه ى آل البیت(علیه السلام)، ج ۱۶، ص ۱۵۸.

[۱۲]. غوالى اللئالى، ابن ابى جمهور احسائى، قم، سیدالشهداء، ج ۱، ص ۶۷.

[۱۳]. منافقون، ۸.

[۱۴]. نساء، ۱۴۱.

[۱۵]. نساء، ۱۳۹.

[۱۶]. تفسیرنمونه، ج ۴، ص ۱۷۳.

[۱۷]. جامع الاخبار، تاج الدین شعیرى، قم، انتشارات رضى، ص ۱۳۹.

[۱۸]. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۷.

[۱۹]. فاطر، ۳.

[۲۰]. منافقون، ۸.

[۲۱]. شرح نهج البلاغه، عبدالحمید، ابن ابى الحدید، قم، کتاب خانه ى آیت الله مرعشى نجفى، ج ۲۰، ص ۳۱۷.

[۲۲]. تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا، صص ۲۱۱ ـ ۲۲۴.

[۲۳]. المناقب، محمدابن شهر آشوب، قم، انتشارات علامه، ج ۴، ص ۶۸.

[۲۴]. لهوف، سیدبن طاووس، تهران، انتشارات جهان، ص ۹۷.

[۲۵]. فجر، ۲۷ ـ ۳۰.

[۲۶]. المیزان فى تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ج ۲۰، صص ۴۱۳ ـ ۴۱۶; تفسیر نمونه، ج ۲۶، ص ۴۳۸. براى آگاهى بیش تر نک: انسان کامل، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا، ص ۲۴۲; و فلسفه ى اخلاق، مرتضى مطهرى، قم، انتشارات صدرا، ص ۱۹۰.

خوانده شده 1123 مرتبه

احادیث