گرت پورتر: تهدیدهای نتانیاهو جدی نیست

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

دکتر گرت پورتر، مورخ و روزنامه نگارتحقیقی شناخته شده امریکایی می گوید " من فکر نمی کنم نتانیاهو به طور جدی مصمم به حمله به ایران باشد". او بر این باور است که بلند شدن صدای جنگ در این روزها ناشی از برتری طلبی اسرائیل در منطقه خاورمیانه است زیرا دستیابی ایران به توانایی های هسته ای منجر به کاهش برتری نظامی اسراییل درمنطقه خواهد شد.

گرت پورتراز مخالفان سر سخت جنگ و دخالت نظامی امریکا درجنوب شرقی آسیا و خاورمیانه بوده و هست. او همچنین مقالات بسیاری در باره ضرورت استفاده از دمکراسی و گفت و گو برای پایان دادن به بحران های کره، ویتنام، کامبوج، فیلیپین، عراق و ایران نوشته است. او اولین روزنامه نگاری بود که جزئیات پیشنهاد سری ایران به امریکا در سال 2003 برای عادی سازی روابط را منتشر کرد.

اجازه دهید مصاحبه را با نگاهی به سیر تحولات در خاورمیانه آغاز کنم . ما در یک برهه زمانی کوتاه، شاهد تحولات سریعی در جغرافیای سیاسی خاورمیانه هستیم ؛سقوط رژیم های صدام و قذافی؛ تغییر حاکمان مستبد در مصر و تونس و شاید بتوانیم سوریه را نیز در آینده نزدیک به این فهرست اضافه کنیم. آیامی توان تصور کرد که خاورمیانه در ۵ یا ۱۰ سال آینده چه ویژگی هایی خواهد داشت؟

در یک نگاه کلی به تحولات ژئوپلیتیکی در خاورمیانه می توان گفت که ما شاهد تضعیف آشکار مواضع ایالات متحده هستیم. یا شاید بتوان به صورت دقیقتر گفت که این تضعیف، حداقل در رویکردهای متعارفی که به قدرت آمریکا در منطقه مربوط می شود به وضوح قابل مشاهده است. ما شاهد بودیم که اشغال عراق و افغانستان توسط آمریکا به شکست انجامید. همچنین دیدیم که اسراییل نیز در اعمال موثر نیروهای نظامی اش در برابر حزب الله در جنوب لبنان با شکست روبرو شد. ما در تحولات اخیر شاهد شکست سیاست استفاده از نیروی نظامی برای کنترل خاورمیانه و اعمال فشار بر کل منطقه هستیم. درواقع آنچه از شرایط جدید می توان فهمید آنست که امریکا و اسرائیل دیگر توانایی و قدرتی راکه دهسال قبل برای کنترل واعمال فشار بر منطقه برخوردار بودند، دارا نیستند.به نطر من این مساله، مهمترین تحولی است که درجغرافیای سیاسی منطقه صورت گرفته است. شاید بتوان اینطور نتیجه گیری کرد که اصولا آن تفکر و ایده که ایالات متحده امریکا قادراست مساله ی هسته ای ایران را حل کند، در واقع توهم ناشی ازقدرتی است که تضعیف شده و روز به روز تعداد بیشتری در ایالات متحده به عدم کارآیی آن پی می برند.

اگر بپذیریم که فشارهای امریکا قادر به حل مساله هسته ای ایران نیست پس چرا این همه بر ضرورت تحریم های گسترده علیه ایران تاکید می شود؟ نکته ی مورد نطر من تاثیر منفی تحریم ها بر مردم ایران و جنبش دمکراسی خواهی آنان است. تاریخ گویای آنست که هرگاه کشوری با تحریم اقتصادی روبرو شده، بیشترین صدمات آن نه به طبقه ی حاکم که بر طبقه متوسط وارد شده که خود محرک اصلی جامعه مدنی برای دستیابی به دمکراسی و حقوق شهروندی است.

تحریم ها بیش از پیش مبهم و متناقض به نظر می رسند. می توان گفت که تحریم ها تنها راه و ابزاری است که دولت اوباما برای اعمال فشاربر ایران بدون استفاده از گزینه نظامی دراختیار دارد. من فکر نمی کنم که دولت اوباما به نتیجه بخش بودن حمله نطامی به ایران در این مرحله باور داشته باشد. درعین حال تردید های بسیاری نیز در مورد تاثیر گذاری تحریم ها مطرح است و طی ماه های اخیر این نگرانی ها به گونه ای به رسانه های خبری درز پیدا کرده است. در دولت اوباما نیز بر سر این موضوع که آیا تحریم ها می توانند ایران را به تغییر سیاست خود وادار کنند، تردید جدی وجود دارد.

نکته دیگر آنکه تحریم های اقتصادی در واقع نتایج دوگانه و درعین حال متناقضی دارند. به این معنا که تحریم ها از یک سو منجر به از دست رفتن مشتریان نفتی ایران، به ویژه اروپاییان خواهند شد و ازطرف دیگر با ایجاد تنش وبالا رفتن احتمال رویارویی، قیمت نفت در بازارهای جهانی رو به افزایش خواهد گذاشت. نتیجه ی غیر قابل انکار این وضعیت، سودبری اقتصادی ایران خواهد بود. به همین دلیل من معتقدم که تأثیر نهایی تحریم ها در اعمال فشار به ایران نه چندان واضح و روشن بلکه ابهام آمیز است.

همچنین باید اضافه کنم که یک دلیل سیاسی نیز در توضیح بی اثر بودن تحریم ها وجود دارد و مقامات عالی رتبه دولت اوباما نیز برآن واقفند؛ تمامی جناح های سیاسی قدرت در ایران- چه آنها که از احمدی نژاد حمایت می کنند، چه حامیان رهبر انقلاب و چه مخالفان و اعضای جنبش سبز- بر سر این موضوع توافق دارند که ایران نباید از حق خود دایر بر غنی سازی اورانیوم چشم پوشی کند. به اعتقاد من این مسأله، یک محدودیت جدی در توان ایالات متحده دراستفاده از تحریم ها برای تغییر موضع ایران در مذاکرات هسته ای محسوب می شود.

اسرائیل به دنبال حفظ موقعیت برتر نظامی در منطقه است

این روزها از هرگوشه صدای جنگ و حمله احتمالی اسرائیل به ایران شنیده می شود. هدف نهایی تل آویو از بیان اظهارات جنگ طلبانه چیست؟ آیا واقعا مساله حفظ بقا مطرح است؟ اهداف اقتصادی پشت این حرفها نهفته است؟ و یا واقعیت چیز دیگری است که برای ما روشن نیست؟

این مسأله به برتری طلبی دولت نتانیاهو و اسرائیل در منطقه خاورمیانه بازمی گردد. دستیابی ایران به توانایی های هسته ای- جدای از دستیابی به سلاح هسته ای- منجر به کاهش برتری نظامی اسراییل درمنطقه خواهد شد و چیدمان جدیدی را رقم خواهد زد.این به معنای آن خواهد بود که اسراییل دیگر آن آزادی عملی سابق را دراستفاده از تهدید و اعمال زورنخواهد داشت. این مسأله به ویژه طی ماه های اخیر بسیارمطرح شده، زیرا نتانیاهو و و دیگر حامیان جنگ ، تهدید نظامی را سیاستی منطقی و صحیح در برابر ایران می دانند. ولی با این حال، من فکر نمی کنم که نتانیاهو درنهایت به طور جدی مصمم به حمله به ایران باشد. یکی از مهم ترین دلایل برای تهدیدهای اسراییل این است که می خواهد با به کار بستن اهرم زور و قدرت، ایران را مجبور به عقب نشینی کند.

اما در صورت تحقق حمله نظامی باید به نقاظ ضعف اسرائیل نیز توجه داشت. براساس اطلاعات موجود، سیستم دفاع موشکی اسراییل قادر است که مسیر موشک های ایرانی را ردیابی کرده و مانع اصابت آنها به هدف شود. ولی کارشناسان می گویند که امکان ردیابی و خنثی سازی تمامی موشک های شلیک شده از سوی ایران توسط اسرائیل تقریبا غیر ممکن است. به عنوان مثال اگر حتی ۵ تا ۱۰ موشک ایرانی - که هر یک حداقل حامل پنج کلاهک هستند- بتوانند از کمند رادارهای اسرائیلی بگریزند، تعداد موشک هایی که عملا در شهرهای اسرائیل فرود خواهند آمد و موجب خرابی و خسارت خواهند شد بین ۲۵ تا ۱۲۵ موشک خواهد بود.به سادگی می توان گفت که اسراییل آمادگی مقابله با چنین وضعیتی را ندارد. همان طور که "میر داگان" رییس سابق موساد اظهار داشت، این نوع درگیری می تواند به معنی پایانی برای حکومت اسراییل باشد. به اعتقاد من نتانیاهو نیز از این واقعیت آگاه است و آن را به عنوان یک واقعیت پذیرفته است. من هرچه بیشتر در موضوع اسراییل و تهدیدهای آن بررسی می کنم بیشتراین حس بر من غالب می شود که تهدید های اسرائیل، آن طور که تل آویو وانمود می کند، جدی نبوده و عملی نخواهدشد.

چرا مقامات آمریکایی و اسراییلی در مورد ضرورت استفاده از گزینه نظامی تا این حد اختلاف نظر دارند؟ اخیرا "ژنرال ویلکرسون" رئیس کارکنان وزارت امورخارجه امریکا در زمان صدارت "کولین پاول" به مجله ی "ونیتی فر" گفته است که نتایج حاصل از حمله نظامی اسرائیل به ایران فاجعه آمیز خواهد بود.

دلیل آن، تفاوت منافع سیاسی دو دولت در این موضوع است. اسراییل خواهان حفظ جایگاه برتر استراتژیک خود در خاورمیانه به عنوان قدرت اول نظامی است. دولت اوباما اما به پیامدهای این اقدام اسراییل که برای حفظ موقعیتش درمنطقه صورت می گیرد واقف است. آمریکا می داند که وقوع هرگونه جنگ با ایران برای نیروهای نظامی آمریکایی در منطقه خاورمیانه، به ویژه نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس و تنگه هرمز، خطرناک خواهد بود. به همین دلیل است که دو تن از فرماندهان عالی رتبه آمریکا، "دریاسالار مولن" و" ژنرال دمپسی"، به شدت با اتخاذ گزینه نظامی علیه ایران ازطرف ایالات متحده یا اسراییل مخالفت کرده اند. آنها معتقدند که این گزینه به هیچ وجه به نفع نظامیان آمریکایی نیست و برای همین فشار زیادی را به دولت آمریکا وارد می کنند. این دو همچنین درتلاشند تا با فشار بر دولت اسراییل، سران این کشور را از تحریکات نظامی برحذر دارند.

تحریم ها، برنامه اتمی ایران را نظامی خواهند کرد

ژنرال ویلکرسون همچنین بر این باور است که اعمال تحریم های فلج کننده اقتصادی، جمهوری اسلامی را به سوی نظامی کردن برنامه های هسته ای اش سوق خواهد داد. نظر شما چیست؟

دقیقاً همین طور است. هرچه تحریم ها طولانی تر شود، تأثیر آنها در ایجاد بی ثباتی در اقتصاد ایران بیشتر خواهد شد. یکی از استدلال های کسانی که معتقدند ایران درحال گام برداشتن به سوی تولید سلاح اتمی است، همین نکته است. البته من با اینکه اطلاع مشخصی از سیاست های داخلی ایران ندارم ولی می توانم بگویم که اگر چنین مسأله ای واقعاً وجود داشته باشد، اصلاً جای تعجب نخواهد بود. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که هرچه فشارهای وارده به ایران افزایش یابد- نظامی یا اقتصادی- موضع کسانی را که درجمهوری اسلامی خواهان دستیابی به سلاح اتمی هستند، تقویت خواهد کرد. درحقیقت من فکر می کنم که جمهوری اسلامی می خواهند وقوع یک رویارویی نظامی را به تأخیر بیندازند. چرا که اگر حمله نظامی آغاز شود، دیگر بازی تمام شده تلقی می شود و ایران موضعی شبیه به موضع کره شمالی اتخاذ خواهد کرد.

اسرائیل و مداخله در انتخابات امریکا

برخی تحلیلگران معتقدند که نیت تندروهای اسرائیلی از تهدیدهای نظامی علیه ایران، اعمال فشار به کاخ سفید و گرفتن امتیازاتی برای گسترش شهرک های یهودی نشین است. آیا این تحلیل درستی است؟

اسراییل نا خشنودی خود را از اینکه دولت اوباما سیاست های تل آویو درمورد شهرک های یهودی نشین را زیر سؤال برده به وضوح نشان داده است. شکی نیست که اسرائیل ازهر ابزاری در صحنه سیاسی امریکا برای تأثیرگذاری برسیاست ایالات متحده استفاده کرده و خواهد کرد تا مواضع دولت اوباما نسبت به گسترش شهرک های یهودی نشین را همسو با دولت نتانیاهو کند و یا حداقل مخالفت آن را اندکی ملایمتر سازد. ولی من فکر می کنم اولین وسیله ای که نتانیاهو و حزب لیکود و همچنین تمامی جناح های راست افراطی در اسراییل بدان متوسل می شوند بهره گیری از کنگره آمریکا و حزب جمهوریخواه برای تغییر سیاست امریکا در مساله ی شهرک سازی هاست. آنها امیدی برای تأثیرگذاری بر رییس جمهور اوباما ندارند، بلکه صرفاً می خواهند قدرت لابی های اسراییلی درواشنگتن را افزایش دهند تا کنگره آمریکا مجاب به برداشتن گام هایی در راستای این سیاست ها شود . آنها همچنین تلاش می کنند تا از حزب جمهوریخواه به عنوان وسیله ای برای تغییر سیاست های آمریکا استفاده کنند. کاملاً مشخص است که درحال حاضراستفاده از حزب جمهوریخواه در نظرنتانیاهو اولین گزینه است. اوهمچنین امیدوار است که قیمت نفت تا تابستان سال جاری به شدت افزایش یابد تا رییس جمهور اوباما درگیر پیامدهای سیاسی ناشی از آن شود. یکی از پیامدهای افزایش قیمت نفت آن خواهد بود که نامزد حزب جمهوریخواه در رقابتهای انتخاباتی برای ماه نوامبر، توانمند و منتقد ظاهر شده و شانس پیروزی جمهوریخواهان افزایش خواهد یافت. این یک مداخله ی سیاسی غیر عادی از سوی رئیس یک دولت خارجی در انتخابات ریاست جمهوری امریکاست.

همچنین باید اضافه کنم که جدا از افزایش قیمت نفت به عنوان یک نکته سیاسی منفی برای اوباما، امید دیگر نتانیاهو بحران ایجاد شده در مورد ایران و تهدیدهای نظامی اسراییل است. چرا که با شدت بخشیدن به این بحران می توان آن را به موضوع اصلی رقابت های انتخاباتی آمریکا تبدیل کرد. مرکز مطالعات "بگین سادات" دراسرائیل که مواضعی نزدیک به دولت نتانیاهو دارد، اخیراً در گزارشی آورده بود که اسراییل این توانایی را دارد که بحران در خاورمیانه را به موضوع اصلی انتخابات آمریکا در پاییز تبدیل کند. من فکر می کنم که این یکی از ایده هایی است که نتانیاهو در سر دارد.

در رابطه با انتخابات آمریکا، برخی از جمهوریخواهان معتقدند که در صورت نامزد شدن هر یک از سه کاندیدای این حزب، آنها به رییس جمهور اوباما رأی خواهند داد، زیرا خواستار وقوع جنگ با ایران نیستند. نظر شما در این باره چیست؟

واضح است که آمریکایی ها خواهان جنگ با ایران نیستند و آن را غیرضروری می دانند. تا حدی که گفته می شود مدرکی دال بر تصمیم ایران برای دستیابی به تسلیحات هسته ای وجود ندارد. نظر سنجی های انجام شده نیز موید آن است که اکثریت امریکائیان مخالف حمله نظامی به ایران هستند. به نظر من این موضوع هرچه بیشتر تکرار شود، مخالفت مردم آمریکا با حمله علیه ایران نیز بیشتر خواهد شد.

خوانده شده 1704 مرتبه