عامل تحکیم بنیان خانواده در اسلام

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

زندگی مقدمه ی آخرت است و همچنین بنیان تکامل آن، لذا بسیار حساس و سرنوشت ساز بوده، نباید آن را دست کم گرفت.(١) یکی از محیط هایی که انسان اغلب از آغاز تا پایان زندگی رابطه ای تنگاتنگ و سرنوشت ساز با آن دارد کانون خانواده است.حال باید دانست برای موفقیت در زندگی خانوادگی کسب چه مهارت هایی ضرورت دارد.
بدون شک از جمله مهم ترین مهارت های زندگی خانوادگی، آشنایی نسبت به عوامل تحکیم بنیان خانواده و عمل براساس این مبانی است. خوش بختانه دین اسلام با دقت در تمام جوانب نیازهای انسان، در این مسئله هم مثل سایر موارد دیدگاهی کامل و روشن گرانه دارد.
شیوه های دین، آمیزه ای از شیوه های شناختی، عاطفی و رفتاری است. هم به نیازهای مادی توجه دارد و هم به نیازهای معنوی. هم بعد شناخت و عقلانیت را در برمی گیرد، هم بعد عاطفی و هم بعد رفتار را. بنابراین آموزه های دین، هم جامع نگرند و هم واقع نگر.(٢ )

مفهوم حقوقی خانواده:
خانواده یک واحد حقوقی است که لااقل از یک زن و یک مرد که بین آن ها رابطه ی زوجیت به وجود آمده ناشی می شود. ولی وجود زن و مرد اگرچه در ابتدا شرط حدوث آن است، ولی شرط بقای آن نیست. مانند خانواده ای که از یک مادر و یک فرزند تشکیل می شود(و پدر خانواده در قید حیات نیست.( به هر صورت وجود لااقل دو نفر، شرط تحقق یک خانواده است.(٣)

عوامل فراوانی در تحکیم بنیان خانواده و سرزندگی آن مؤثرند که در ذیل، به مهم ترین آن ها پرداخته شده است:

1. ایمان و فضیلت گرایی اعضای خانواده:

در قرآن توصیه های مکرری به تقوا در تشکیل خانواده شده است، چنان که می خوانیم: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَه وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا (4)؛ ای مردم! از مخالفت پروردگارتان بپرهیزید، همان کسی که همه ی شما را از یک انسان آفرید، و همسر او را از جنس او خلق کرد و از آن دو، مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت و از خدایی بپرهیزید که هنگامی که چیزی از یک دیگر می خواهید نام او را می برید از قطع رابطه با خویشان خود بپرهیزید، زیرا خداوند مراقب شماست.» همچنین خداوند در سوره ی بقره، شرط ازدواج با مشرکان را ایمان آن ها دانسته است: «وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّىٰ یُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ ...؛ و با زنان مشرک و بت پرست تا ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید، کنیز باایمان از زن آزاد بت پرست بهتر است، هر چند [مال و زیبایی او] شما را به شگفتی آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست در نیاورید تا ایمان نیاورده اند، یک غلام باایمان از یک مرد آزاد بت پرست بهتر است هر چند [مال و موقعیت و زیبایی او] شما را به شگفتی آورد... .»(٥)  استدلال قرآن در آیه چنین است که گرچه مشرکان به دلیل آزاد و زیبا بودن، برتری ظاهری دارند، اما چون زناشویی با آنان باعث لغزش های اخلاقی و عقیدتی فرد مسلمان می شود، کنیزان و بردگان مسلمان بر آنان ترجیح دارند. این امر برای جوانان که گاه سخت شیفته و شیدای جمال و زیبایی ظاهری یا موقعیت مادی و اجتماعی – طرف مقابل - می شوند و ارزش های دینی و معنوی را فدای آن می سازند، هشدار و ره نمون مناسبی است.

گفتنی است بسیاری از ازدواج هایی که براساس زیبایی های ظاهری شکل گرفته، بعدها از هم فرو پاشیده است.(٦) در واقع این آیه تاکید بر ایمان، عقیده و فرهنگ مشترک است.(٧)

٢. وجود عشق، مهر و محبت میان اعضای خانواده:

انسان تشنه ی دوستی و محبت است. انگیزه-ی بسیاری از تلاش ها و زحمات طاقت فرسای زندگی، محبت است و وجود آن در خانواده، انسان را به فعالیت و کسب معاش وا می دارد. امام صادق(ع) می فرماید: «هر گاه کسی را دوست داشتی او را بدان آگاه ساز، زیرا این کار دوستی را در میان شما استوارتر می سازد.» (٨) حفظ حرمت و شخصیت دیگران، در گرو احترامی است که در برخوردها از انسان ظاهر می گردد. رعایت این مسئله خصوصاً از سوی کسانی که با هم انس و الفتی دارند باعث استحکام دوستی و گرمی روابط خواهد شد که بارزترین مصداق آن خانواده است.در واقع، اخلاق نیک به مثابه روغنی است که از سایش و فرسودگی قطعات انسانی در اثر برخورد و اصطکاک مداوم جلوگیری می کند.

همچنین امام صادق(ع) در سخن دیگری بر کوشش در مهرورزی نسبت به برادران دینی تأکید نموده و چه نیکوست که این امر از خانواده آغاز گردد: «شایسته است مسلمانان در ... و یاری بر مهرورزیدن به هم کوشا باشند که خدای عزوجل فرموده: "رحماء بینهم" (٩)  مهر و محبت اعضای خانواده به همدیگر سبب جلب رضایت و رحمت خدا می شود که بدیهی است چنین خانواده ای پایدار و سعادتمند است. در این رابطه پیامبر(ص) می فرماید: «هنگامی که مرد به زن خود با مهر و صفا بنگرد و همسرش همان سان به او نگاه کند، خدای فرزانه به آن دو به دیده ی مهر می نگرد.»(١٠)  اما در عین حال، حدود عواطف خانوادگی باید رعایت گردد.

هر گاه عضوی از خانواده به مرحله-ای از فساد و گمراهی برسد که راهی برای نجات او نباشد باید آن را از خانواده جدا و دیگر اعضا را از شر او محفوظ داشت؛ همچون عضوی که در اثر صدمه یا بیماری ناعلاج، از بدن جدا می گردد تا موجب عفونت و تباهی دیگر اعضای بدن نشود.فاتحان این میدان، نوح(ع) و لوط (ع) هستند که همسر و فرزند خود را به سبب فساد دینی ترک گفتند. آنان حدود عواطف خانوادگی را بر رعایت حدود الهی منطبق ساختند. آیات ٤٥، ٤٦ و ٨١ سوره ی هود بیانگر این حقیقت است، تا الگویی برای دیگر انسان ها ارائه شده باشد.

٣. آشنایی کامل اعضای خانواده با حقوق و وظایف خود:

حق و وظیفه از هم جدا نیستند، یعنی هر کس حقی داشته باشد، در مقابل وظیفه ای نیز دارد و بالعکس. این موضوع در مورد تمام افراد بشر ثابت است و تنها خداست که حقوقی دارد اما وظیفه ای بر او نیست.(١١)

بدیهی است که اعضای خانواده نیز نسبت به هم حقوق و وظایفی دارند:

الف) حق والدین بر فرزندان: امام سجاد(ع) در رساله ی حقوق خود، حق پدر و مادر بر فرزندان را این گونه بیان می فرماید: «حق مادرت این است که بدانی او تو را حمل کرده آن گونه که کسی، کس دیگر را حمل نکند؛ و از شیره ی جانش تو را خورانده آن گونه که کسی دیگری را نخوراند؛ و به راستی، او با گوش و چشم و دست و پا و مو پوست و تمام اندامش تو را نگه داری کرده و از این نگه داری، خشنود و شاد و پیوسته کار بوده است؛ و هر ناگواری و رنج و سختی و نگرانی را تحمل کرده تا این که دست قهر[طبیعت] را از تو دور سازد؛ و تو را به دنیا آورده و آن گاه خشنود بوده که تو سیر باشی و او گرسنه باشد، تو پوشیده باشی و او برهنه ماند، تو را بنوشاند و خود تشنه ماند، تو را در سایه دارد و خود در آفتاب باشد، با تنگنایی خویش به تو نعمت بخشد، با شب بیداری تو را شیرینی خواب چشاند؛ و شکمش آوند وجود تو و دامنش پرورش تو و پستانش مشک نوشین تو و وجودش پرستار تو بوده. گرم و سرد دنیا را برای تو و به خاطر تو به جان خریده پس به اندازه ی این همه [تلاش مادر] سپاسش دار و جز به یاری و توفیق خداوند، تو را یارای آن سپاس داری نباشد.

حق پدرت این است که بدانی به راستی او ریشه ی توست و تو شاخه ی اویی و چون او نبود تو نیز نبودی. پس هرگاه در خویش چیزی دیدی که پسندیده آمد پس آگاه باش که این نکویی در تو، ریشه در پدرت دارد پس خدای را ستایش نما و به اندازه ی آن نکویی، سپاسش دار و لا قوۃ الا بالله.»(١٢)

از این جاست که انسان در می یابد چرا خداوند مسئله ی نیکی به پدر و مادر و شکر زحمات آن ها را مقدمه ای بر شکر خود شمرده است: و َوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا ۖ وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی؛ ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند ... می گوید: پروردگارا مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی به جا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود باشی و فرزندان مرا صالح گردان.(١٣)

ب)  حق فرزندان بر والدین: در این مورد نیز امام سجاد(ع) در رساله ی حقوق فرمودند: «حق فرزند تو این است که بدانی او از توست و در پسند و ناپسند دنیای زود گذر، دنباله روی توست؛ و به درستی که تو در تربیت نیکو و راهنمایی به سوی پروردگارش و یاری رسانی او در فرمان پذیری از خداوند نسبت به خویشتن و حق فرزندت پرسیده خواهی شد. پس [اگر وظیفه ات را به انجام رسانی] پاداش گیری و [چون کم کاری کنی] بازخواست شوی. پس کار فرزندت را چونان کسی که کارش را در این سرای زودگذر با نیکو ثمری بیاراید، انجام بده و در روابط تو و فرزندت به سبب نگه داری خوب و ثمر الهی که از او گرفته ای نزد پروردگار، عذرت پذیرفته باشد و لا قوۃ الا بالله».(١٤)

برای فرد بی قرار و بی تاب، هم آسیب ناشی از مصیبت می ماند و هم آسیب های ناشی از بی تابی-ها و لذا اگر بی تابی بر کسی چیره شود روی آسایش را نخواهد دید. پیامبر(ص) در این باره می-فرماید: «من استولی علیه الضجر رحلت عنه الراحه؛ کسی که بی تابی و تنیدگی بر او چیره شود، آسودگی از او رخت بربندد».

ج)  وظیفه ی هر یک از زن و مرد نسبت به کل خانواده: خداوند در قرآن کریم می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ؛ (١٥)  دستور امر به معروف و نهی از منکر یک دستور عام است که همه ی مسلمین نسبت به یک دیگر دارند ولی از این آیه و نیز روایاتی که درباره ی حقوق فرزند و مانند آن در منابع اسلامی وارد شده، به خوبی استفاده می شود که انسان در مقابل همسر و فرزند خویش مسئولیت سنگین تری دارد و موظف است تا آن جا که می تواند در تعلیم و تربیت آن ها بکوشد، آن ها را از گناه بازدارد و به نیکی ها دعوت نماید، نه این که تنها به تغذیه ی جسم آن ها اکتفا کند.(١٦)

امام علی(ع) در این مورد فرمودند: «اعلموا انفسکم و اهلیکم الخیر و ادّبوهم؛ خود و خانواده ی خویش را نیکی بیاموزید و آن ها را ادب کنید.»

پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز فرمودند: «بدانید همه ی شما نگهبانید و همه در برابر کسانی که مأمور نگهبانی از آن ها هستید، مسئولید ... مرد، نگهبان خانواده ی خویش است و در مقابل آن ها مسئول، زن نیز نگهبان خانواده، شوهر و فرزندان است و در برابر آن ها مسئول است.»(١٧) در آیه ی دیگری از قرآن می خوانیم خطاب خدا به پیامبرش را که: «وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ؛ خانواده ی خود را به نماز فرمان ده.»(١٨)

د)  حقوق و وظایف زن و شوهر نسبت به یک دیگر: طبق آیه ی: «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَه؛(19) همان طور که مرد بر زن حقوقی دارد، زن نیز بر مرد حقوقی خواهد داشت. یعنی طرفین نباید از حقوق خود سوء استفاده کنند بلکه بایستی حق یک دیگر را به صورت شایسته ادا کنند؛ چنان که در آیه از لفظ «بالمعروف» استفاده شده است.(20)  

در ادامه مهم ترین وظایف متقابل همسران اشاره شده است:

مهرورزی: همان طور که گفته شد، اساساً کانون خانواده براساس حس مهرورزی شکل می گیرد؛ مهرورزی با قلب، زبان و عمل. چنان که بنیاد خانواده براساس مهر و عشق ورزی است، بقا و ماندگاری آن نیز مرهون استمرار آن است و زندگی ای که براساس ارزش های روحی و معنوی شکل گرفته باشد ماندگار است چرا که زیبایی های معنوی پایان ناپذیرند.(21)

امام سجاد(ع) در مورد ضرورت مهرورزی به همسران چنین فرمودند: «حق همسرت آن است که بدانی خداوند عزوجل او را مایه ی سکون و همنشینی تو قرار داده است و باید بدانی که او نعمت خداوند بر توست. پس او را گرامی بدار و با او با رفق و مدارا برخورد نما و هر چند حق تو بر او بیشتر است، اما حق او بر تو این است که با او مهربانی کنی.»(22) علاوه بر همدلی و همراهی(23)، تقدس حق شوهر بر زن چنان والاست که هم ردیف شرکت در جهاد فی سبیل الله قرار گرفته، چنان که امیرمؤمنان(ع) می فرماید: «جهاد المراۃ حسن التبعل؛ جهاد زن، نیکو همسرداری کردن است.»(24)

خداوند در یک کلام، حق و وظیفه ی میان زن و شوهر را روشن نموده است: «هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ»(25) که حکایت از پیوند تنگاتنگ مرد و زن - چونان نزدیکی پیراهن و تن - دارد. خداوند بیان می دارد که همسران مایه ی زینت همند؛ عیب های یک دیگر را می پوشانند، یک دیگر را محافظت می کنند و از گناه باز می دارند. لذا این تعبیر نهایت نزدیکی همسران را نشان می دهد و مساوات آن ها را با به کار بردن لفظ و کلمات مشابه رعایت نموده است.(26)

مهر و محبت اعضای خانواده به همدیگر سبب جلب رضایت و رحمت خدا می شود که بدیهی است چنین خانواده ای پایدار و سعادتمند است.

در این رابطه پیامبر(ص) می فرماید: «هنگامی که مرد به زن خود با مهر و صفا بنگرد و همسرش همان سان به او نگاه کند، خدای فرزانه به آن دو به دیده ی مهر می نگرد.»

4. تفاهم و همکاری میان اعضای خانواده:  

مهم ترین عاملی که سبب تفاهم و همکاری اعضای خانواده می گردد وجود روحیه ی مشورت در خانواده است که در عین ایجاد خانواده ای مستحکم و صمیمی، بهترین محافظ در برابر مشکلات و موانع زندگی نیز هست. مولی علی(ع) فرمودند: «و لا ظهیر کالمشاورۃ؛ هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست.»(27) در طول تاریخ زندگانی بشر نیز بهترین و مستحکم ترین کانون های خانوادگی، آن هایی بوده اند که در آن، زن و شوهر و فرزندان با همفکری و همکاری حرکت نموده اند.نمونه ی بارز و برترین الگوی آن، در زندگی امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) به چشم می خورد. اما خانواده هایی که اعضای آن در امور خیر و معنوی، همکار و همفکر نیستند چنین نیستند که در ذیل به سه نمونه اشاره می گردد:

الف) خانواده ای که مرد، خوب اما زن بد است، مثل لوط(ع) و نوح(ع) و همسران شان.

ب) خانواده ای که زن، خوب اما مرد بد است، مثل آسیه و فرعون.

ج) خانواده ای که در خبائث همفکر و همکارند نه امور خیر، مثل ابو لهب و همسرش.(28)

٥. وجود روحیه ی صبر و پایداری و متانت در فراز و فرودهای زندگی:  

فوری ترین و شایع ترین واکنش در برابر حوادث ناگوار و ناخوشایند، بی تابی کردن است. طبع اولیه ی انسان این است که در برابر ناخوشایی های زندگی بی تاب می گردد. قرآن می فرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا؛ همانا انسان حریص و بی تاب آفریده شده است، هرگاه بدی به او برسد بی تاب می-شود.»(29) امام کاظم(ع) فرمودند: «المصیبه للصابر واحدۃ و للجازع اثنتان؛ مصیبت برای شخص بردبار یکی است و برای شخص بی قرار دو تا»(30) و این از آن روست که برای فرد شکیبا تنها آسیب ناشی از مصیبت باقی می ماند که آن هم در اثر صبر، از هم فرو می پاشد. چنان که امام علی(ع) فرمودند: «الصبر یمحص الرزیه؛ شکیبایی مصیبت را از هم می پاشد.»(31) اما برای فرد بی قرار و بی تاب، هم آسیب ناشی از مصیبت می ماند و هم آسیب های ناشی از بی تابی ها و لذا اگر بی تابی بر کسی چیره شود روی آسایش را نخواهد دید. پیامبر(ص) در این باره می فرماید: «من استولی علیه الضجر رحلت عنه الراحه؛ کسی که بی تابی و تنیدگی بر او چیره شود، آسودگی از او رخت بربندد.»(32)

در قرآن نیز به صبر و بالا بردن سطح مقاومت بارها سفارش شده است: «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاه؛ (33) قرآن به صبر و شکیبایی فراخوانده و علاوه بر این، الگوهای صبری چون یعقوب(ع)، ایوب(ع) و پیامبر گرامی اسلام(ص) و ... را نیز معرفی می نماید.(34)

٦. برخورداری از روحیه ی گذشت و بزرگواری و تقویت آن:

گذشت عاملی مؤثر در تقویت و حتی ایجاد دوستی ها است، چنان که خداوند می فرماید: «وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ؛ هرگز نیکی و بدی یک سان نیست. بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است.»(35) و لذا اگر در دشمنی ها، گذشت و بزرگواری چنین تأثیری می-گذارد، بدیهی است در خانواده که به طور طبیعی روابط دوستانه وجود دارد عمیقاً کارساز خواهد بود.اما خود این گذشت ها و بزرگواری ها از ایمان و تقوای اعضای خانواده سرچشمه می گیرد چرا که امام سجاد(ع) فرمودند: «لاکرم الا بتقوی؛ بزرگواری جز به پرهیزگاری نباشد.»(36)

٧. حاکمیت صداقت در فضای خانواده

: بی صداقتی ابتدا روح و شخصیت خود فرد را تخریب می-سازد، سپس به خانواده و جامعه ی او زیان وارد می نماید. امام باقر(ع) فرمودند: «ان الکذب هو خراب الایمان؛ دروغ، ویران گر ایمان است.»(37) پس چگونه می توان انتظار داشت گناهی که ایمان را از بین می برد؛ به خانواده ای که باید بر مبنای ایمان شکل بگیرد، صدمه وارد نسازد!

٨. مدیریت و برنامه ریزی صحیح در خانواده:

خانواده به عنوان واحد کوچک اجتماعی نیازمند رهبری واحد است. قرآن روی سرپرستی مرد تأکید دارد و می فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ؛ مردان سرپرست و نگهبان زنانند.»(38)حضرت علی(ع) فرمودند: «از زنان بد بپرهیزید و مراقب نیکان شان باشید. در خواسته های نیکو همواره فرمان بردارشان نباشید تا در انجام منکرات طمع نورزند.»(39)

٩. رعایت اخلاق نیکو و رعایت ادب و احترام متقابل در خانواده:

دارا بودن اخلاق خوش یکی از اصول بسیار مهم و سرنوشت ساز در حیات انسان ها است.خوش اخلاقی در محیط زندگی، نه تنها انسان را از انواع نگرانی ها و تشنجات عصبی مصون می-دارد، بلکه عامل بسیار مؤثری برای پیروزی بر مشکلات و دشواری هایی است که برای انسان پیش می آید. امام صادق(ع) می فرمایند: «لاعیش اهنا من حسن الخلق؛ حیاتی خوش گوارتر از خوش خلقی نیست.»(40) حفظ حرمت و شخصیت دیگران، در گرو احترامی است که در برخوردها از انسان ظاهر می گردد. رعایت این مسئله خصوصاً از سوی کسانی که با هم انس و الفتی دارند باعث استحکام دوستی و گرمی روابط خواهد شد(41) که بارزترین مصداق آن خانواده است.در واقع، اخلاق نیک به مثابه روغنی است که از سایش و فرسودگی قطعات انسانی در اثر برخورد و اصطکاک مداوم جلوگیری می کند. آمارها نشان می دهد که یکی از مؤثرترین عوامل فروپاشی خانواده ها، سوء خلق همسران است.

برخی از مفسران مقصود از آیه ی: «فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ»(42) را که در توصیف همسران بهشتی است، زنان خیر، نیک منش، زیبارو و زیباسیرت دانسته اند. بر این اساس مقصود از «حسان» تنها زیبایی چهره و اندام نیست بلکه زیبایی سیرت نیز هست(43) که بالطبع خوش خلقی از برترین مصادیق آن است، چنان که در حدیث است: «البر حسن الخلق؛ نیکویی بر خوی نیکوست.»(44) بی صداقتی ابتدا روح و شخصیت خود فرد را تخریب می سازد، سپس به خانواده و جامعه ی او زیان وارد می نماید.

امام باقر(ع) فرمودند: «ان الکذب هو خراب الایمان؛ دروغ، ویران گر ایمان است.»37 پس چگونه می توان انتظار داشت گناهی که ایمان را از بین می برد؛ به خانواده ای که باید بر مبنای ایمان شکل بگیرد، صدمه وارد نسازد!

الف. احترام فرزندان به پدر و مادر: در قرآن کریم می خوانیم: «وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا ، وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا»(45) در این آیات، دستور احترام به پدر و مادر پس از مسئله ی توحید بیان گردیده و این نشان دهنده ی اهمیت این حکم است.

در این آیات همچنین سه دستور مهم در مورد نحوه ی رفتار با والدین آمده است:

١. به کار نبردن کمترین تعابیر بی ادبانه (یعنی «اف» چه رسد به فریاد زدن بر آن ها؛)

٢. خضوع در برابر پدر و مادر؛ ٣. دعا در حق ایشان.(46)

ب. احترام زن و مرد نسبت به یک دیگر: پایه و اساس خانواده، احترام و محبت زن و شوهر نسبت به هم و رعایت حقوق یک دیگر است. دین اسلام نیز در این زمینه بسیار سفارش نموده است،(47) چنان که امام باقر(ع) می فرمایند: «هر کس زن گرفت باید او را گرامی بدارد و بر او احترام کند»(48)

10.  وجود اعتماد در خانواده و پرهیز از سوء ظن:

اعضای خانواده باید از سوءظن نسبت به هم بپرهیزند و اگر موضوعی ذهن شان را به خود مشغول نمود، با صراحت و صداقت آن را مطرح نمایند تا درستی یا نادرستی آن بررسی گردد.(49)

١١. پرهیز از آفت حسد:  

همه ی اعضا بایستی یار هم در مسیر پیش رفت باشند چرا که سعادت خانواده در گرو سعادت فرد فرد آن است و حسد آفتی در روابط خانوادگی محسوب می گردد. چنان که در خانواده ی یعقوب(ع)، حسادت برادران یوسف(ع) بر او، موجب جدایی اعضای خانواده از همدیگر - هم به لحاظ بعد مکانی و هم بعد روحی و روانی - گردید؛ یوسف(ع) از کانون خانواده جدا شد و یعقوب(ع) سال ها از پسرانش دل رنجیده بود.در حدیثی از مولی امیر المؤمنین(ع) آمده: «الحسد ینکه العیش؛ حسد زندگی را تنگ سازد.»(50)

١٢. وفاداری اعضای خانواده نسبت به یک دیگر:

رازداری یکی از مهم ترین شروط وفاداری همسر است که در آیه ی: «وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَىٰ بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ ۖ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هذا ۖ قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ»(51) به آن اشاره شده است.این نکته نیز بسیار اهمیت دارد که آتش خیانت، تمام خانواده ها را تهدید می کند چرا که انبیایی چون نوح(ع) و لوط(ع) از سوی همسران خود به آن مبتلا گردیدند: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ ۖ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا و َقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ.»(52)

در هر صورت وفاداری اعضای خانواده سبب ایجاد صمیمیت و محبت می گردد و نیز سپری است محکم در برابر مشکلات و سختی ها و پشتیبانی است پای دار جهت استحکام بنیان خانواده.

 

نتیجه گیری:

انسان همواره به شناخت آن چه در طول زندگی با آن در ارتباط است نیاز دارد. از مهم ترین آن-ها خانواده است که نحوه ی تشکیل و بقای آن نقش مهمی در سعادتمندی افراد، جوامع و ملت ها دارد و لذا باید در تحکیم بنیان های خانوادگی بسیار کوشید.دین اسلام در این عرصه نیز همچون سایر ابعاد و عرصه ها آموزه های متعالی و حیات بخشی را ارائه می نماید و بر عواملی چون وجود ایمان و تقوا، عشق و محبت، وفاداری، اعتماد متقابل، صبر و شکیبایی، مدیریت صحیح، اخلاق نیکو، شناخت حقوق و وظایف و ... در اعضای خانواده تاکید دارد.

 

پی نوشت ها:

١ – عباس پسندیده، رضایت از زندگی، قم، دار الحدیث، ١٣٨٤، ص٧.

٢ – پیشین، ص٩.

٣ – عبدالکریم بهجت پور، محمدعلی رضایی اصفهانی، ابراهیم کلانتری، علی نصیری، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، معارف، ١٣٨٥، ص٢٥٧.

٤ – نساء/١.

٥ – بقره/٢٢١.

٦ – عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، معارف، ١٣٨٥، ص٢٤٨.

٧ – عبدالمجید معادی خواه، فروغ بی پایان قرآن کریم، ذیل لغت خانواده.

٨ – عباس اسماعیلی یزدی، فرهنگ تربیت، قم، دلیل ما، ١٣٨٥، ص٢٥٧.

٩ – محمد بن حسن حر عاملی، آداب معاشرت از دیدگاه معصومین(ع) [برگزیده ی وسائل الشیعه]، ترجمه: محمدعلی فارابی و یعسوب عباسی علی کمر، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، ١٣٨٦، ص١٦٠.

١٠ – علی کرمی فریدنی، نهج الفصاحه، قم، حلم، ١٣٨٥.

١١ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣٦٢، ج٢، ص١١٠-١١١.

١٢ – ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن زاده، قم، آل علی، ١٣٨٧، ص٤٦٠-٤٦١؛ محمدباقر مجلسی، توحید مفضل، ص٢٥.

١٣ – احقاف/١٥.

١٤ – ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن زاده، قم، آل علی، ١٣٨٧، ص٤٦١.

١٥ – تحریم/٦.

١٦ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣٦٢، ج٢٤، ص٢٩٣.

١٧ – پیشین، ص٢٩٤.

١٨ – طه/١٣٢.

19 – بقره/٢٢٨.

20 - ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣٦٢، ج٢، ص١١٠-١١١.

21- عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، معارف، ١٣٨٥، ص٢٦٠.

22– پیشین؛ ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن زاده، قم، آل علی، ١٣٨٧، ص٤٦٠.

23 - عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، معارف، ١٣٨٥، ص٢٦١.

24 – نهج البلاغه، حکمت ١٣١.

25 – بقره/١٨٧.

26 –ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣٦٢، ج١، ص٦٥٠.

27 –نهج البلاغه، حکمت٥٤.

28 –محسن قرائتی، چهارصد نکته از تفسیر نور، تدوین: عباس باباییان، تهران: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، ١٣٨٨ ، ص١٨٠.

29 – معارج/١٩-٢٠.

30 - ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن زاده، قم: آل علی، ١٣٨٧، ص٧٥٤.

31 – عبد الواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه: محمدعلی انصاری، قم: امام عصر، ١٣٨٥، ص٥٠، ح٦٩٧.

32 – عباس پسندیده، رضایت از زندگی، قم: دار الحدیث، ١٣٨٤، ص٢٢٨، به نقل از شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه ، ج٤، ص٣٥٥، ح٥٧٦٢.

33 – بقره/٤٥.

34 - عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨٥، ص٢٠٣.

35 – فصلت/٣٤.

36 – محمد بن علی بن بابویه [شیخ صدوق] الخصال، ترجمه: صادق حسن زاده، [بی جا]: ارمغان طوبی، ١٣٨٧، ج١، ص٣٦ و ٣٧، ح٦٢.

37 - محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، اصول کافی، ج٢، ص٣٣٩ ، ح٤.

38 - ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم: دار الکتب الاسلامیه، ١٣٦٢، ذیل آیه ی ٣٤ سوره ی نساء.

39 – نهج البلاغه، خطبه ی ٨٠.

40 – عباس اسماعیلی یزدی، فرهنگ تربیت، قم: دلیل ما، ١٣٨٥، ص٢٥٩.

41 – پیشین، ص٢٥٨. 42 – الرحمن/٧٠.

43 – عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨٥، ص٢٥١؛ محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج١٩، ص١٨٧، ترجمه: محمدباقر موسوی همدانی.

44 – قاضی قضاعی، شهاب الاخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم)، [بی جا]: علمی، ١٣٦١، ص١٧، ح٤٣.

45 – اسراء/٢٣-٢٤.

46 – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم: دارالکتب الاسلامیه، ١٣٦٢، ج١٢، ص٧٥-٧٦.

47 – مجتبی حسینی، احکام روابط زن و شوهر (پرسش ها و پاسخ های دانش جویی، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، دفتر نشر معارف، ١٣٨٨، ص٥٥.)

48 – پیشین، به نقل از بحار الانوار، ج١٠٣، ص٢٢٤. 49 – پیشین، ص٥٢.

50 – عبد الواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه: محمدعلی انصاری، قم: امام عصر، ١٣٨٥، ح٨٥١.

51 – تحریم/٣. 52 – تحریم/١٠.

 

‌ماهنامه پیام زن شماره 241

 

خوانده شده 3242 مرتبه

احادیث