نزول دفعي و تدريجي قرآن

امتیاز بدهید
(8 امتیاز)

شب قدر كه در قرآن كريم به عنوان شب مبارك، شب نزول دفعي قرآن و تنزل فرشتگان الهي از آن ياد شده ، ارزنده‎ترين شب‎ها و برتر از هزار ماه است. در اين نوشتار، درباره ماهيت و اهميت شب قدر، معناي نزول دفعي و تدريجي و چگونگي نزول دفعي قرآن در آن شب، زمان آن و راز نهفتگي‎اش در ميان ديگر شب‎ها سخن گفته شده است. همچنين درباره بهترين و مهم‌ترين رهاورد مبارك نزول قرآن، چگونگي استدلال با تنزل فرشتگان در ان، بر استمرار جريان خلافت و امامت انسان كامل الهي و برخي مباحث مهم تفسيري و كلامي ديگر بحث و بررسي اجمالي شده است.

آيت‎ الله جوادي آملي

شب پربركت

هر چه منشأ خير كثير باشد و بدون تسامح و مجازگويي، بتوان از آن به كوثر عجل الله تعالي فرجه الشريف در قبال تكاثر كه كثرت‎پنداري و موهوم است] ياد كرد. موجودي مبارك است كه از خداي متبارك تنزل مي‎يابد، مانند:

الف) قرآن حكيم «وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ» (انعام: 92) و «و هذا ذكر مبارك انزلناه». (انبياء: 50)

ب) انسان كاملي چون حضرت مسيح عليه السلام كه مي‎گويد: «وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ». (مريم: ‌31)

ج) كعبه كه قبله و مطاف پيروان اسلام است: «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًي لِّلْعَالَمِينَ». (آل عمران: 96)

د) مسجد الاقصي كه نخستين قبله مسلمانان بوده و هماره مورد تكريم پيروان قرآن است: «... الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَي الْمَسْجِدِ الأَقْصَي الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ». (اسراء: 1)

هـ) شب قدر كه ظرف نزول قرآن حكيم و تنزل فرشتگان رحمت و مبشران سلامت است: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ». (دخان: 3)

نزول قرآن، مايه شرافت ماه رمضان

از ماه‌هاي سال، فقط نام ماه رمضان در قرآن آمده است. از ماه‌هاي رجب، ذي‌قعده، ذي‌حجه و محرّم، با تعبير عام «الاَشهرُ الحُرُمُ» (1) و «منها اربعة حُرُمٌ»، (2) و از ما‌ه‌هاي حج؛ يعني شوال، ذي‌قعده و ذي‌حجه نيز به عنوان «اَشهُرٌ معلومات» (3) ياد شده است، نه نام ويژه آنها. (4) البته اجزاي زمان، به‌طور ذاتي يكسانند و مزيتي ذاتي بر هم ندارند، ولي گاه «متزمّن»، به زمان بها مي‎دهد، آنگاه آن زمان ويژه، براي برخي از امور خاص طرف قرار مي‎گيرد.

خداي سبحان، ماه رمضان را با نزول قرآن در آن معرفي مي‎كند: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ». (5) بنابراين، عظمت اين ماه بر تشريع حكم روزه مبتني نيست، بلكه معرف حقيقي ماه رمضان، ظرف نزول قرآن بودن آن است؛ قرآني كه حاوي اموزه‌ها و احكام فراواني است كه يكي از آنها روزه است؛ قرآني كه هدايت انسان‌ها را بر عهده دارد و شواهد هدايت و تفاوت ميان حق و باطل در آن تعبيه شده است.

رابطه نزول قرآن با تشريع وجوب روزه

برخي مفسران، تناسب ميان نزول قرآن و تشريع روزه در آيه 185 سوره بقره را اين‎گونه ترسيم كرده‎اند: «چون قرآن كه بزرگ‎ترين آيات ربوبي است، در اين ماه نازل شد، روزه كه بزرگ‎ترين آيات عبادي است، در اين ماه واجب شد».(6)

بر پايه تحليلي ديگر در اين‌باره، تفريع جمله «فمن شهد منكم الشَّهر» بر قبل، براي آن است كه بفهماند حال كه ماه رمضان، ماه نزول قرآن است، بر انسان است كه در اين ماه، از غير خدا و از خواسته‎هاي نفساني امساك كند تا نسيم روحاني بر او بوزد و درِ غيب به رويشان بازگردد. (7) حديث «لولا انّ الشيطان يحومون علي قلوب بني آدم لنظروا الي ملكوت السموات؛ (8) اگر شياطين بر فراز دل‌هاي مردم پرواز نمي‎كردند، فرزندان آدم به ملكوت آسمان‌ها مي‎نگريستند» نيز بيانگر اين تناسب است.

نزول دفعي و تدريجي قرآن

خداي سبحان، در سوره مباركه قدر مي‎فرمايد: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ؛ ما قرآن را در شب قدر نازل نموديم.» (قدر: 1) و در آيه‌اي ديگر، نزول قرآن را در شبي مبارك مي‎داند: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ.» (دخان: 3) جمع اين دو آيه و برخي آيات ديگر، نشان مي‎دهد كه قرآن كريم به صورت دفعي در شب مبارك قدر نازل شده است.

از ديگر سو، تاريخ مسلّم و شأن نزول آيات، نشان‌دهنده آن است كه قرآن به صورت تدريجي، طي 23 نازل شده و در خود قرآن نيز آياتي بر نزول تدريجي اجزاي آن تصريح دارند. خداوند فرموده است: «وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلَي مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلاً؛ قرآن را متفرق نازل كرديم تا تو آن را به تدريج دريافت و به تدريج، بر مردم تلاوت كني.» (اسراء: 106) در آيه ديگري، اعتراض كافران از نزول قرآن بيان شده است. كافران مي‎گفتند: چرا قرآن مانند تورات موسي، يك‌باره نازل نشده است؟ (9)

خداي سبحان در پاسخ اين اعتراض، خطاب به رسول اكرم صلي الله عليه و آله مي‎فرمايد: «كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا؛ نزول تدريجي قرآن، براي تثبيت قلب توست». (فرقان: 32)

بنابراين، ظاهر آيات قرآني، در مسئله كيفيت نزول قرآن متفاوت است. برخي از آنها بر نزول دفعي و يك‌باره قرآن در شب قدر و برخي ديگر بر نزول تدريجي و در طول زمان رسالت آن حضرت دلالت دارند، ولي براي هر يك از دو دسته آيات يادشده، محملي است كه با محمل ديگر هماهنگ است.

براي تبيين انسجام ميان اين آيات، مي‎توان گفت: قرآن كريم دو نزول داشته؛ يكي به صورت دفعي و ديگري به صورت تدريجي. هر دسته از اين آيات نيز بر يكي از اين دو گونه نزول دلالت دارند.

برخي براي جمع ميان اين دو دسته از آيات، گفته‎اند: قرآن كريم، فقط يك نزول تدريجي داشته است و آياتي كه بر نزول قرآن در شب مبارك قدر دلالت دارند، مربوط به آغاز نزول قرآن است كه در شب قدر صورت گرفته است؛ (10) زيرا شروع كارهاي مهم و متدرّج، مبدا تحقق آن به شمار مي آيد. بنابراين، پس از نظر مبدا نزول، گفته مي‌شود كه قرآن در شب قدر نازل شده است.

اين سخن با ظاهر قرآن سازگاري ندارد؛ زيرا ظاهر آنجا كه خداوند فرمود: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر: ‌1) و نيز در سوره مباركه «دخان» كه نخست به قرآن و كتاب مبين سوگند مي‎خورد و سپس مي‎فرمايد: «ما آن را در شب مباركي نازل كرديم»، مجموع قرآن مقصود است، نه بخشي از آن. افزون بر اين، خدا در قرآن مي‎فرمايد: قرآن در ماه مبارك رمضان نازل شده است: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ» (11) و چون شب قدر در ماه مبارك رمضان است، پس اگر منظور آغاز نزول قرآن باشد، آغاز رسالت بايد در ماه رمضان باشد، در حالي كه تاريخ مسلّم اماميه بر آن است كه بعثت حضرت محمد صلي الله عليه و آله در ماه رجب صورت گرفته است. همچنين اگر منظور، نزول بخشي از قرآن در ماه مبارك رمضان و شب مبارك قدر باشد، نه آغاز نزول وحي، بايد گفت امر نزول بخشي از قرآن، ويژه شب قدر نيست؛ زيرا هر بخشي از قرآن در زماني خاص نازل شده است.

بنابراين، ماه مبارك و شب مبارك قدر، ظرف نزول تمام قرآن است، به خصوص آيات آغازين آن وگرنه بايد مبدأ رسالت، ماه مبارك رمضان باشد، نه «ما اَصَبِّ رَجَبٍ» و نه بخشي از مجموع قرآن؛ زيرا در آن صورت، ميان ماه رمضان و غير آن فرقي نبود. (12)

راه حل علامه طباطبايي قدس سره

علامه طباطبايي قدس سره در تفسير وزين الميزان نگاشته است:

قرآن كريم، در دو مرتبه نازل شده؛ مرتبه‎اي از آن، بسيط و يك‌پارچه و مصون از تغيير است و مرتبه ديگرش به صورت تفصيلي و غيربسيط است و صلاحيت تغيير و تحول به گونه ناسخ و منسوخ و مانند آن را دارد. آنچه در شب مبارك قدر بر قلب مطهر رسول اكرم صلي الله عليه و آله نازل شده، همان مرتبه بسيط قرآن است و آنچه در طي دوران رسالت بر آن حضرت نازل شده، مرتبه تفصيلي و غيربسيط است كه با ناسخ و منسوخ همراه است». (13)

اين راه حل اگر چه با برخي شواهد قرآني و روايي تطبيق‌پذير است، نزول قرآن كريم در شب قدر، نمي‎تواند به صورت بسيط محض باشد؛ زيرا به فرموده خود قرآن، شب قدر، شبي است كه هر امر حكيم و يك‌پارچه‎اي، تفريق و تفصيل مي‎يابد: «فيها يُفرقُ كلُّ أمر حكيم». (14)

شب قدر، شب تقدير و اندازه‎گيري و گسترش است و چنين شبي، با آن مرتبه از قرآن كه بسيط محض است، تناسبي ندارد و قرآن، مانند ديگر امور، هم داراي مرحله حكيم بسيط، واحد و ثابت است و هم داراي مرحله تفريق تركيب، تكثير و تدريج. آنچه در شب مبارك قدر نازل مي‎شود، بايد مناسب با تفريق باشد، نه جمع؛ زيرا در آن شب، هر چيز حكيم و جمع، به صورت تفريق مطرح مي‎شود.

پاسخ درست و راه حل نهايي

قرآن كريم، سه مرتبه عالي، متوسط و نازل دارد: مرتبه عالي قرآن، ام الكتاب و كتاب مكنون در مقام لدن و نزد ذات اقدس الهي است؛ مرتبه متوسط قرآن، همان است كه در دست فرشتگان مقرب و «كِرام بَرَرَه» است و مرتبه نازل آن، قرآن مدوّني شامل الفاظ و مفاهيم است و به صورت عربي مبين، تنزل يافته و جامعه انساني در خدمت آن است.

مرتبه نازله قرآن، به صورت تفصيلي و در طي ساليان نازل شده و اين نزول هم نزولي تدريجي است كه در اين قسمت، بحثي نيست. رسول اكرم صلي الله عليه و آله در مرتبه عاليه، قرآن را با مرتبه عاليه قلب دريافت كرده‎ و در مرتبه نازله، قرآن را با سمع و بصر قلب گرفته است و در شب قدر، با مرتبه متوسطه قلب.

مرتبه عالي قرآن كه در مقام لدن جاي دارد، حقيقتي بسيط و محض است كه هيچ‌گونه كثرت و تفصيلي در آن راه ندارد و نزول آن مرتبه بر وجود مبارك رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ، در شب معراج و بدون واسطه فرشتگان و به صورت مستقيم رخ داده است. حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله در مقامي، حقيقت مكنون قرآن را از خداوند دانسته است كه حتي جاي فرشته مقرب و جبرئيل امين نبود و خود او گفت: «لو دنوت أنملة لاحترقت؛ اگر بيش از اين نزديك شوم، خواهم سوخت.»(15) مقام لدن، مقام فضاي الهي است و همان مرتبه بسيط محض قرآن كه رسول خدا صلي الله عليه و آله آن را در مقام رفيع و بلند و بدون واسطه دريافت كرد. جبرئيل، قرآن را در شب قدر كه هر قضايي در آن قَدَر مي‎شود، بر قلب مطهر پيامبر نازل شد: «نَزَلَ به الرّوح الأمين علي قلبك لتكون من المُنذرين.» (16) البته در اين مرحله، مرتبه بسيط محض قرآن، از بساطت محض مقام لدن خارج شده است و نوعي تفصيل يافته كه متناسب با شب قدري است كه هر محكمي در آن تفصيل مي‎يابد: «فيها يُفرق كل أمرِ حكيم». (17)

بنابراين، آنچه در شب مبارك قدر نازل شده، مرتبه متوسطي است ميان مرتبه عالي بسيط و مرتبه نازلِ تفصيلي آن. از اين رو، چون بسيط است، با نزول دفعي در شب قدر متناسب است و چون بسيط محض نيست و نوعي تفصيل در آن وجود دارد، با تقديري بودن شب قدر و تفريق تناسب دارد. (18) با اين بيان، ابهام و اشكال ديگري نيز حل مي‎شود كه اگر شب قدر، شب اندازه‎گيري است و لازمه‎اش بساطت نداشتن قرآن است، پس چرا از كلمه انزال استفاده شده است؟

ماده نزل اگر به باب افعال برود، مي‎شود انزال و استفاده آن بدون قرينه، در امور دفعي است، نه تدريجي و تفصيلي. اگر اين ماده به باب تفعيل برود، مي‎شود تنزيل و استفاده آن بي‌شاهد و قرينه، در امور تدريجي و تفصيلي است، نه دفعي و يك‌پارچه و بسيط.

در آياتي كه نزول قرآن را در شب قدر بيان مي‌كند، از كلمه انزال استفاده شده، نه تنزيل و اين خود، مانعي براي اثبات نزول دفعي قرآن در شب قدر است؛ زيرا اگرچه كلمه انزال با نزول دفعي سازگار و متناسب است، با تقديري بودن و تفصيلي بودن شب قدر سازگار نيست.

رفع اين مشكل، با توجه به انچه گفته شد، روشن مي‎شود؛ زيرا گرچه قرآن نازل شده در شب قدر، امري بسيط و يك‌پارچه است، ولي در عين بساطت و اجمالي كه دارد، واجد نوعي تفصيل نيز هست كه با تقديري بودن شب قدر هماهنگ است و كلمه انزال اگر در اين باره نازل شده، به دليل بساطت قرآن در اين شب است. جمع ميان اجمال و تفصيل و نيز ميان بساطت و تركيب و جمع و تفريق، در بحث‌هاي آينده روشن مي‎شود.

بنابراين، نزول يك‌باره همه قرآن در ماه مبارك رمضان و شب قدر، ناظر به همين معناست، نه مانند الواح موسي عليه السلام كه به صورت كتابِ دفعي و مدوّن معنوي (نه صوري) بر رسول اكرم صلي الله عليه و آله نازل شده باشد. چنين نزول دفعي، اگرچه امتناع عقلي ندارد، با حكمت تدريجي بودن آن، ‌كه در برخي آيات بازگو شد، هماهنگ نيست. در نتيجه، حكمت‎هاي ياد شده (مانند تثبيت فؤاد و پاسخ‌گويي به اقتضائات زماني و مكاني متفاوت)، به امت اسلامي مربوط است، نه شخص رسول الله صلي الله عليه و آله.

تبيين «اجمال در عين كشف تفصيلي»

مقصود از اجمال، همان بساطت و غير تفصيلي بودن است، نه به معناي خلاصه‎گيري و ابهام. خلاصه‎گيري از چيزي، همراه با ابهام است. براي مثال، اگر در آغاز بخش خبري گفته مي‎شود: خلاصه اخبار، اين خلاصه خبر، مبهم است و به شرحي نياز دارد كه در مشروح اخبار مي‎آيد و ابهامش را برطرف مي‌سازد. پس اجمالي كه درباره نزول قرآن در شب قدر گفته مي‎شود، از اين نوع نيست.

در علم اصول نيز علم اجمالي مطرح است و آن علمي است كه همراه با دو جهل باشد؛ زيرا در علم اجمالي، اصل جامع ميان دو طرف معلوم است، ولي هر يك از دو طرف، مجهولند. مقصود ما اين نوع اجمال نيست؛ زيرا در اجمال قرآن، هيچ‌گونه جهل و ابهامي وجود ندارد و يك‌پارچه نور و علم است كه فرمود: «و أنزلنا إليكم نوراً مُبينا».(19)

اجمال در اين بحث، در مقابل تركيب و تفصيل و به معناي بساطت است. براي مثال، مي‎توان از ملكه اجتهادي و علمي فقيه يا حكيم نام برد. ملكه اجتهاد، امري بسيط و مجلل و بي‌تركيب و تفصيل است، ولي مسائل تفصيل فقه، همگي از آن استخراج و استنباط مي‎شود و آن امر مجمل كه در قلب فقيه و حكيم وجود دارد، در عين حال كه مجمل و بسيط است، سرچشمه‎ همه‎ احكام تفصيلي فقه است.

حكيم نيز در مراحل عقل مستفاد، ملكه‎ مجملي دارد كه در عين اجمالش، همه مسائل جهان‌بيني فلسفي را دربردارد.

در شب قدر، همه آموزه‌هاي قرآن به طور مجمل و بسيط، مانند ملكه اجتهادي در فقه و مانند اقتدار حكيم بر جهان‌بيني فلسفي بر قلب مقدس رسول خاتم صلي الله عليه و آله نازل گرديد.

بنابراين، در قرآن كريم ممكن است دوگونه تفصيل باشد؛ يكي تفصيلي تدريجي كه در مرحله نازل قرآن است و ديگري تفصيلي كه در ضمن بساطت وجود دارد و در شب قدر نازل گرديده است. اين قرآن بسيط، در عين حال كه بسيط است، همه كمالات كثير را دارد، ولي اين كمالات كثير به نحو لف و بساطت در آن وجود دارند و در طول اين كثرت، وحدت است، نه در عرض آن. چنين نيست كه اجمال و تفصيلش هم‌عرض يكديگر باشند، بلكه يكي شامل و واجد ديگري است و بسيط است كه مفصل را در خود دارد و اگر چنين نبود، جمع بساطت و تركيب و اجمال و تفصيل از يك جنبه و در يك مرتبه ممكن نبود و منتهي به اجتماع نقيضين مي‎گشت.

زمان شب قدر

در قرآن كريم، زمان دقيق شب قدر مشخص نشده و فقط آن را ظرف نزول قرآن، تنزل فرشتگان و برتر از هزار ماه برشمرده است. روايت‌هاي نبوي و ولوي نيز هماره اين شب را ميان چند شب مردد گذاشته و زمان دقيق آن را معيّن نكرده‎اند.

با توجه به اينكه ظرف نزول قرآن در برخي آيات، ماه رمضان (شَهرُ رَمَضانَ الّذي اُنزِلَ فيهِ القُرآن) (20) و در آيه‌اي ديگر، شب قدر (إنّا أَنزَلناهُ في لَيلَةِ القَدر) (21) بيان شده است، مي‎توان نتيجه گرفت شب قدر بايد در ماه مبارك رمضان باشد، ولي همچنان، در زمان دقيق آن ميان شب نوزدهم، بيست و يكم و بيست و سوم ترديد وجود دارد. صلوة وسطي در آيه‎ كريمه‎ «حافِظُوا عَلَي الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الوُسطي» (22)نيز به گفته برخي مفسران، مانند اسم اعظم الهي، وليّ خدا، شب قدر و زمان استجابت دعا در روز جمعه، پنهان است و راز پنهان ماندن آن، ترغيب به اهتمام مسلمانان به همه‎ نمازهاي روزانه است،(23) همچنان‎ كه راز پنهان ماندن شب قدر، اهتمام به شب‌زنده‎داري و نيايش شبانه در ديگر شب‌ها و بهره‎برداري از بركات آن است، چنان‌كه وليّ خدا در ميان مردم نهفته است، تا هيچ انساني را تحقير نكنيم و از خواندن هيچ يك از اسماي ذات اقدس الهي غافل نباشيم شايد همان نام شريف، اسم اعظم پروردگار باشد و از دعا كردن در هيچ ساعتي كوتاهي نكنيم؛ شايد آن ساعت، زمان استجابت قطعي دعا باشد. شيخ بهائي قدس سره در اين باره چنين سروده است:

چون شب قدر از همه مستور شد لاجرم از پاي تا سر، نور شد

اسم اعظم كه كس نشناسدش روري بر «كلّ اسمٍ» باشدش (24)

بركت زمان، در گرو متزمن بوده و منزلت ليله‎ مباركه‎ قدر، مرهون بركت و ارج قرآن كريم است. از اين‌رو، اگر انساني به مقدار ميسور، قرآن را شناخت، از شب قدر نيز آگاه خواهد شد و آن را ادراك مي‎كند؛ زيرا شناخت فرع، پس از شناخت اصل، آسان است. شايد راز اختلاف نصوص در تعيين ليله قدر، به اختلاف درجات تقدير يا به اختلاف احوال سالكان شاهد بازگردد كه هريك به خودي خود، گاهي در معرض نفحه‎ قدس قرار مي‌گيرند و در آن فرصت، از قرآن بهره مي‎برند و در آن ظرف، ليله قدر مشهودشان مي‎گردد.

بر همين اساس، صاحب فتوحات مي‎گويد: «شب قدر در طي سال دور مي‎زند؛ زيرا من گاهي او را در ماه شعبان ديدم و گاهي در ماه ربيع و زماني در ماه رمضان يافتم و اكثر فرصت‌هايي كه او را مي‎ديدم، همانا ماه رمضان و در دهه آخر او بود و يك بار او را در دهه دوم رمضان در غير شب وتر يافتم؛ چنان‌كه در شب وتر هم مشاهده نمودم». (25)

هر اندازه سالك از حقايق قرآن آگاه گردد، به همان اندازه از فيوضات ليله قدر بهره‎مند مي‎شود؛ زيرا درجات نهايي شب قدر تعيين نشد؛ بلكه فقط افضل بودن او از هزار ماه بيان شد؛ «لَيلَةُ القدر خَيرٌ مِن ألفِ شَهرٍ» (قدر: 3) و خداوند شب قدر را برتر از هزار ماه قرار داد؛ نه برابر آن و مقدار برتري آن را هم روشن نكرد. (26)

اساس سلوك، همانا سير در منازل نفس است و حركت‌هاي جوهري به‌ويژه حركت تكاملي نفسِ زمان، مانند مسافت از عوارض تحليلي حركت و متحرك است و غير از تغاير مفهومي و تمايز عنواني، در خارج از ظرف تحليل جداي از هم نيستند. بنابراين، حقيقت ماه، به‌ويژه ماه رمضان كه آغاز سال سالكان است، به‌ويژه شب قدر كه مانند جهش در امتداد سير، ظهور مي‎كند، بيرون از حقيقت نفس متكامل نيست. صاحب فتوحات در اين‌باره مي‎فرمايد: «و اعلم أنّ الشهر هنا بالإعتبار الحقيقي هو العبد الكامل... فإذا انتهي سمّي شهراً علي الحقيقه لأنه قد استوفي السير و استأنف سيراً آخر... كما أن العبد يمشي في منازل الأسماء الألهيه و هي تسعه و تسعون، التاسع و التسعون منها الوسيله و ليست إلاّ لمحمّد صلي الله عليه و آله ...».(27)

گفتني است براي آنكه تمام روزها و شب‌هاي سال، فيض ظرفيت چنين رخداد مباركي را ادراك كنند، تقدير امور و تنزل معاني قرآن و مفاهيم عالي آن، برابر ماه‌هاي قمري توزيع شده است تا با تنوع و تحول همراه باشد و تمام شب‌هاي سال، از نظر گردش جام تقدير و كأس تنزيل و مُناوله آن بهره‎مند گردند و فيض سيال الهي راكد نگردد و اگر برابر سال شمسي تنظيم مي‎شد، چنين اداره كأسي و چنان مناوله‎اي ممكن نبود.

فضيلت فرا زماني شب قدر

مراد از فضيلت در اين مباحث، شدت درجه وجود يا تأكيد درجه ظهور است. بنابراين، اثر وجودي ليله قدر كه برتر از هزار ماه است، اين خواهد بود كه با آن عيار مي‎توان طي زمان كرد؛ چنان‌كه مي‎توان طي زمين كرد.

اگر سالكي به مقدار توان و استعداد، از حقيقت قرآن سهمي برد، توان پيمودن مسافت‌هاي طولاني و زمان‌بر ‌را در كوتاه‎ترين مدت دارد (قالَ الَّذي عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبلَ أن يَرَتَدَّ إِلَيكَ طَرفُك) (28) و در بيان شواهد آن به نقل برخي ره‎توشه‎هاي شاگردان قرآن ناطق، بسنده مي‌كنيم؛ زيرا آن بزرگان، يعني اهل‌بيت‌ عصمت و طهارت عليهم السلام ، برتر از آن هستند كه با مسئله طي مسافت طولاني، در كمتر از چشم به هم زدن و مانند آن شناخته شوند.

جناب شعراني (رضوان الله تعالي عليه) در پايان كتاب اليواقيت و الجواهر في بيان عقائد الأكابر كه تلخيص فتوحات مكيه ابن‎عربي است، مي‌نويسد: «اين كتاب را با سپاس الهي، در كمتر از يك ماه تأليف كردم و براي همه مباحث آن، فتوحات را مطالعه مي‎كردم... و هر روز بيش از دوبار همه مجلدات آن را از نظر مي‎گذراندم».(29)

آشنايان به گستردگي آن كتاب عظيم فخيم مي‎دانند كه مطالعه آن بدون طي زمان، ممكن نيست.

بهترين رهاورد شب قدر‎

بهترين رهاورد شب قدر، ‌سلامت از آسيب رخدادهاي ناگوار و گزند وسوسه ابليس يا فرمانروايي نفس اماره به سوء است. بيداران شب قدر، از چنين نعمت ويژه كه از ارزشمندترين زادراه فرشتگان است، بهره‌اي مي‌برند: (سلام هيَ حتي مطلع الفجر). (قدر: 5)

پايان كار صاحب‌دلان سالم‌قلب و نتيجه سير صاحب نظران سالم دل و عاقبت حركت صاحب‌بصران سالم‌روح، ورود به دارالسلام است كه خداوند منان داعي و هادي و ميزبان آن است (و الله يدعوا الي دار السلام). (30)


همتايي نيمه شعبان با شب قدر

وقتي امام معصوم عليه السلام به دنيا مي‌آيد و به عبارت ديگر انسان كاملي از مخزن غيب تنزل پيدا مي‎كند، مانند آن است كه قرآن كريم، از مخزن غيب الهي تنزل پيدا كرده و چون قرآن و عترت، دو ثقل ثقيل و وزنه سنگين نظام افرينش هستند كه از يكديگر جدايي ندارند، ازاين‌رو حكم هر يك مانند حكم ديگري است؛ زيرا اثر متزمن در زمان ظهور مي‎كند. بنابراين، اگر نزول قرآن، ليلة‌القدر را مبارك مي‎كند، ميلاد مبارك عصاره خلقت نيز نيمه شعبان را مبارك مي‎گرداند، چنا‎ن‌كه همين جدايي‎ناپذيري سبب مي‎شود عظمت ليله‎القدر و شب نيمه شعبان به يكديگر پيوندي نگسستني بخورند.

براساس روايات، همانگونه كه شب و روز قدر (31) در مقايسه با ديگر ليالي و ايام شهر الله المبارك، فضيلت يافته است، شب و روز نيمه شعبان‎المعظم نيز به بركت بروز و ظهور عصاره‎ آفرينش از خزانه غيب الهي، برجستگي خاصي در ميان ديگر ليالي و ايام شهر الرساله و النبوه پيدا كرده است. (32)

درباره شب قدر آمده است: در اين شب، دعاي كسي رد نمي‎شود، مگر عاق والدين، قاطع رحم، شراب‌خوار يا فردي كه در قلبش دشمني مؤمن باشد. (33) از امام صادق عليه السلام نيز نقل است كه «خدا در شب نيمه‎ شعبان، به اندازه موي گوسفندان قبيله بني‌كلب، بندگانش را مي‎آمرزد: «يغفر الله ليله النصف من شعبان من خلقه بقدر شعر معزي بني‌كلب». (34)

وقتي از خامس الحجج، حضرت باقرالعلوم عليه السلام ، درباره فضيلت شب نيمه شعبان سؤال شد، فرمود: «با فضيلت‎ترين شب پس از ليله‌القدر، شب نيمه شعبان است و خدا در اين شب، فضل خود را بر بندگانش ارزاني مي‎دارد و با منّ و كرم خود آنها را مي‎آمرزد. پس براي قرب به خداي سبحان، در اين شب بكوشيد؛ زيرا خدا سوگند ياد كرده است هيچ سائلي را تا زماني كه امر ناپسند و گناهي طلب نكند، محروم نگرداند. انگاه فرمود: اين شب، شبي است كه خداي سبحان براي ما اهل بيت قرار داده؛ به ازاي ليله‌القدر كه براي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله قرار داده است». (35)

بنابراين، شب نيمه شعبان نيز به تعبيري شب قدر است؛ چون اگر يكي از شب‎هاي سه‎گانه‎ ماه مبارك رمضان، ظرف نزول قرآن كريم است، نيمه‎ شعبان، ظرف تجلي قرآن ناطق از ماوراي طبيعت به نشئه طبيعت و جهان ماده است.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله در شب نيمه شعبان به عايشه فرمود: «آيا نمي‎داني اين شب چه شبي است؟ اين شب، شب نيمه شعبان است كه اجل‎ها در آن نوشته مي‎شود و ارزاق در آن تقسيم مي‎گردد. خداي (عزوجل) در اين شب، بيش از موهاي گوسفندان قبيله بني‌كلب، بندگان خودش را مي‎آمرزد. در اين شب، خداوند فرشتگاني را به آسمان دنيا و از آنجا به زمين نازل مي‎كند و در نازل شدن به زمين، نخست در مكه نازل مي‎شوند». (36)

تقسيم ارزاق، نوشته شدن مرگ‌ها و نزول فرشتگان به صورت ويژه، از ويژگي‌هاي شب قدر است. در روايت امام رضا عليه السلام ، در بيان سيره اميرمؤمنان علي عليه السلام به اين معنا اشاره شده است: «... و ليله النصف من شعبان و فيها تقسم الارزاق و الاجال و ما يكون في السنه». (37)

ميزبانان فرشتگان، در شب قدر

امامان عليهم السلام ميزبان تنزل و محل تردد فرشتگان در شب قدر و ديگر ليالي و ايام هستند. فرشتگان هنگام نزول، براي ماموريت‎هاي خود، در صحرا فرود نمي‎ايند، چنان كه بر دريا نمي‎نشينند، بلكه قلب مبارك انسان كامل هر عصري، محل نزول آنهاست يا اينكه خود انسان كامل، فرشته را از باطن جهان طبيعت، ظاهر و نازل مي‎كند.

بنابراين، همه فرشتگان براي نازل كردن هر امري يا بالا بردن هر عمل، اعتقاد يا اخلاق در هر زمان، از در ولايت امام معصوم همان زمان، وارد و خارج مي‎شوند و بين عالم غيب و شهود رابطه برقرار مي‎كنند:

«ما من ملك يهبطه الله في امر ما يهبطه الا بدا بالامام فعرض ذلك عليه و آن مختلف الملائكه من عندالله تبارك و تعالي الي صاحب هذا الامر؛ هيچ فرشته‎اي را خداوند براي كاري نازل نمي‎كند، جز انكه نخست بر امام وارد مي‎شود و ماموريت خويش را بر او عرضه مي‎دارد. (38)به يقين محل آمد و شد فرشتگان، ميان خداي تبارك و تعالي و ميان صاحب اين امر است.

ازاين‌رو، ائمه دروازه فيض الهي هستند: (اين باب الله الذي منه يؤتي) (39) و در زيارت ال ياسين، خطاب به امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف چنين آمده است؟ «السلام عليك يا باب الله». (40) افزون بر اين، فرشتگان تحت فرمان انسان كامل هستند و براي گرفتن دستور و شرح وظايف خود بر او نازل مي‎شوند.

بدين ترتيب، روشن مي‎شود كه فرشتگان، پيوسته در حال رفت و آمد به حضور انسان كامل هستند و او مختلف الملائكه است. همچنين، دروازه فيض الهي است كه هميشه پرتردد است.

از ويژگي‌هاي برجسته شب قدر، نزول فرشتگان در آن شب است: (تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ). (41) البته نزول فرشته، به شب قدر اختصاص ندارد، بلكه آنان براي انجام دادن مأموريت‎هاي خود، مدام در حال رفت و امد به زمين هستند. آنچه شب قدر را از اين جهت ممتاز مي‎كند، نزول استثنايي و ويژه فرشتگان در آن شب است؛ زيرا براساس قرآن، تمام فرشتگان مربوط به كارهاي زمين و اهل زمين در آن شب نازل مي‎شوند. (42) روح كه همان جبرئيل يا فرشته‎اي بزرگ‌تر از اوست نيز در آن شب نازل مي‎شود. مأموريت همه اين فرشتگان آن است كه تمام امور مربوط به يك سال را در آن شب بر انسان كامل كه امام معصوم عصر است، عرضه كنند.

امام صادق عليه السلام مي‎فرمايد: «پس از رحلت رسول اكرم صلي الله عليه و آله ، جبرئيل عليه السلام همواره به حضور فاطمه زهرا عليه السلام مي‎آمد. به او تسليت و تعزيت مي‎داد، از حال پدرش مي‎گفت و اخبار آينده را به او ابلاغ مي‎كرد و اميرمؤمنان علي عليه السلام آنها را مي‎نوشت. اين، همان چيزي است كه مصحف فاطمه عليه السلام نام گرفت». (43)

همين محادثه و سخن گفتن جبرئيل عليه السلام و ديگر فرشتگان با حضرت زهرا، سبب شد آن حضرت محدثه لقب بگيرد.

گفتني است تعبير «كان جبرئيل يأتيها؛ جبرئيل عجل الله تعالي فرجه الشريف در اين 75 يا 95 روز، مرتب پيش او مي‎آمد»، به همان معناي تنزل و تردد فرشتگان بر انسان كامل است.

احتجاج با سوره‎ قدر بر ولايت معصومان عليهم السلام

از مصداق‌هاي برجسته و آشكار نزول وحي و تنزل فرشته بر ائمه اطهار عليهم السلام ، وقايع شب قدر است. ازاين‌رو، به پيروان خود فرمودند: با سوره مباركه قدر بر امامت ما احتجاج كنيد و بدانيد كه در بحث و استدلال، پيروز مي‎شويد؛ چون پس از رسول اكرم صلي الله عليه و آله ، حجت خدا بر خلق او همين سوره، است. اين سوره سرور دين و بزرگ‌ترين دليل مذهب شما و نهايت داشتن ماست. امام باقر عليه السلام نيز فرمود: «يا معشر الشيعه! خاصموا بسوره (انا انزلناه) تفلجوا، فوالله آنها لحجه الله تبارك و تعالي علي الخلق بعد رسول الله صلي الله عليه و آله و آنها لسيده دينكم وانها لغآيه علمنا...». (44)

آن بزرگواران، روش استدلال را اين‎گونه آموخته‎اند كه: به منكران امامت ما بگوييد آيا با رحلت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله ، شب قدر نيز از بين رفت يا باقي است؟ بي شك، بايد بگويند باقي است. (45)

پس از آن بگوييد: اگر هر سال، شب قدر دارد و فرشتگان در آن نازل مي‎شوند و اسرار سالانه (من كل امر) را با خود مي‎آورند، فرشتگان بر چه كسي نازل مي‎شوند و چرا اين اسرار را مي‎آورند؟ اگر اين اسرار را ميآورند كه برگردانند، چرا مي‌آوردند و چرا نازل مي‌شوند؟ و اگر اين اسرار را به قصد دادن به كسي مي‎آورند، آن فرد كيست؟ ناچار بايد بگويند انسان كامل و ولي آن عصر، محل نزول فرشتگان و ميزبان آنان است و فرشتگان، اسرار سالانه را مي‎آورند تا به او بدهند. (46)

نزول ملائكه در شب قدر و شرفيابي آنها به حضور امام معصوم عليه السلام ، چنان زياد است كه در روايتي از امام باقر عليه السلام آمده است: «ان الملائكة يطوفون بنا فيها؛ همه فرشتگان در شب قدر به دور ما طواف مي‌كنند طواف مي‎كنند». (47)

اگر اين همه فرشته بر امامان معصوم عليه السلام نازل مي‎شوند و اين همه علوم را براي آنان مي آورند، ناگزير ايشان «مُخْتَلَفُ الْمَلائِكَة» و «مَهْبَطُ الْوَحْيِ» و «خُزّان العلم» خواهند بود.


پي‌نوشت‌ها:

1. نک: توبه: 5؛ مجمع البيان، ج 5 و 6، ص12.

2. نک: توبه: 36؛ مجمع البيان، ج 5 و 6، ص42.

3. بقره: 197.

4. مجمع البيان، ج 1 و 2، ص523.

5. نک:‌ بقره: 185.

6. التفسير الکبير، ج5، ص89.

7. تفسير بيان السعاده، ج1، ص173.

8. بحارالانوار، ج60، ص32 و ج 67، ص59.

9. نک: فرقان: 32.

10. نک: تفسير منهج الصادقين، ج1، ص480؛ روح المعاني، ج2، ص92؛ تفسير المنار، ج2، ص161 و بسياري از تفسيرهاي متقدمان و متأخران.

11. نک: بقره: 185.

12. نک: تفسير تسنيم، ذيل آيه 185 سوره بقره.

13. الميزان، ج2، صص15 ـ 18.

14. نک: دخان: 4.

15. بحارالانوار، ج18، ص382.

16. نک: شعراء: 193 و 194.

17. نک: دخان: 4.

18. شايد بتوان اين مطلب را از بحث استاد علامه رحمه الله درباره آيه اول سوره هود استفاده کرد.

19. نک: نساء: 174.

20. نک: بقره: 185.

21. نک: قدر: 1.

22. نک: بقره: 238.

23. وسائل الشيعه، ج4، ص23؛ الجامع لاحکام القرآن، ج3، صص193و 194.

24. کليات شيخ بهايي، ص7 (نان و حلوا).

25. فتوحات مکيه، ج1، ص658.

26. همان.

27. همان.

28. نک: نمل: 40.

29. اليواقيت و الجواهر في بيان عقايد الاکابر، ص201.

30. نک: يونس: 25.

31. مرحوم ميرزا جواآقا ملکي تبريزي مي‌فرمايد: «در اخبار ائمه علیهم السلام وارد شده که شرافت روز و شب، ملازم يکديگر است؛ بدين معنا که شرافت شب به روز سرايت مي‎کند، چنانکه شرافت روز نيز به شب تسري مي‎يابد. از اين جهت روزهاي قدر را مثل شب‌هاي آن بايد قدر دانست. المراقبات، ص156.

32. البته اين سخن درباره همه امامان معصوم علیهم السلام و مولد آنان صادق است. ليکن چون عصاره چهارده معصوم و عصاره همه انسان‌هاي کامل، خاتم الاوليا و خاتم الاوصيا، حضرت بقيه‌الله (ارواح من سواه فداه) است، اين کلام درباره مولد او وارد شده است.

33. المراقبات، ص145.

34. بحارالانوار، ج94، ص86.

35. دستور به خواندن صلوات مخصوص «اللهم صل علي محمد وال محمد شجره النبوه و موضع الرساله و مختلفت الملائکه...» در شب نيمه شعبان که در آن به برخي از فضايل ائمه علیهم السلام اشاره شده، در اين موضوع قابل توجه است.

36. مکه از آن جهت که نقطه آغازين نزول وحي بود و دحو الارض از آنجا شروع شد و کعبه معظمه، که مقابل عرش و بيت المعمور است، در آنجا قرار دارد و نقطه ظهور نجات‎بخش آن ذخيره خداي سبحان خواهد بود و... بهترين نقطه زمين است، وجود گرامي حضرت ولي عصر علیه السلام در آن شب بابرکت در آن سرزمين مقدس حضور خواهند داشت و فرشتگان در انجا بر او نازل خواهند شد.

37. وسائل الشيعه، ج8، ص110.

38. الكافي، ج 1، ص 394.

39. مفاتيح الجنان، ص884 دعاي ندبه.

40. همان، ص863، زيارت آل ياسين.

41. قدر: 4.

42. چون «ملائکه» جمع محلا به « ال» است و دلالت بر عموم مي‎کند، ولي عموميت آن به اندازه خودش است. براي مثال، اگر گفته شود تمام متخصصان در فلان همايش پزشکي شرکت کردند، معنايش اين نيست که متخصصان رشته‎هاي علوم مختلف شرکت کردند، حتي به معناي شرکت متخصصان رشته‎هاي مختلف پزشکي نيست، بلکه بدين معناست که متخصصان همان رشته خاص پزشکي شرکت کردند. در اينجا نيز وقتي گفته مي‎شود همه فرشتگان به زمين نازل مي‎شوند، فرشتگان مربوط به زمين و اهل زمين، مراد است، ولي نسبت به ديگر فرشتگان نفياً و اثباتاً دلالتي ندارد و درباره آنان بايد به سراغ ادله ديگر رفت.

43. الکافي، ‌ج 1، ص‌41.

44. همان، ص249.

45. «تنزل» فعل مضارع است و دلالت بر استمرار مي‌کند. ابوذر (رضي الله عنه) نيز مي‎گويد: از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسيدم: ايا ليلة القدر اختصاص به عصر انبيا دارد و پس از انان از بين مي‎رود يا ادامه دارد؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: تا روز قيامت باقي است. نورالثقلين، ج5، ص620.

46. نك: الکافي، ج1، ص249).

47. نورالثقلين، ج5، ص639، ح105.

خوانده شده 8007 مرتبه