تقلاي انگليس براي پنهان سازي انزوا

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

ادعاي خروج انگليس از اتحاديه اروپا نه به دليل قدرت رژيم سلطنتي انگليس، بلکه برگرفته از چالش هاي داخلي و تزلزل موقعيت آن در اتحاديه اروپا است که با حربه فرافکني، به دنبال پنهان سازي آن هستند.

اتحاديه اروپا زماني با ادعاي برتري اقتصادي در جهان تشکيل گرديد. اين اتحاديه 27 عضوي همواره تلاش داشته تا خود را اقتصاد برتر جهان معرفي کند و حضورش در معادلات جهاني را به ساير کشورها ديکته سازد. البته اين اتحاديه کارکرد ديگري نيز داشته و آن، تأمين منافع آمريکا در صحنه بين الملل است که بخش اقتصادي و سياسي آن در قالب پارلمان اروپا بوده و بخش نظامي آن نيز در چارچوب ناتو.

قاره اروپا اين روزها در کنار چالش هاي اقتصادي با مسئله اي به نام ادعاهاي انگليس مبني بر خروج از اتحاديه اروپا مواجه است. «ديويد کامرون» نخست وزير رژيم سلطنتي انگليس، ادعا کرده است که براي خروج اين کشور از اتحاديه اروپا همه پرسي برگزار خواهد کرد. هر چند دولتمردان انگليس ادعا دارند که براي مقابله با طرح هاي اقتصادي اروپا و به اصطلاح حفظ استقلال کشورشان به اين امر روي آورده اند؛ اما بررسي تحولات اروپا نکات قابل تأمل ديگري را آشکار مي سازد.

در صحنه تصميم گيري براي اتحاديه اروپا، اعتماد ها به انگليس بسيار کاهش يافته است به گونه اي که بسياري از اعضاي اتحاديه اروپا، اين کشور را عامل بحران و تفرقه در اروپا مي دانند. نمود اين تفرقه افکني را مي توان هنگام تصويب بودجه اتحاديه اروپا مشاهده کرد که به دليل اقدامات انگليس و ايجاد شکاف در اتحاديه، تصويب نگرديد تا اروپا بيش از پيش گرفتار بحران اقتصادي شود.

مجموع اين تحرکات و کارشکني هاي انگليس در اجراي طرح هاي اقتصادي اروپا موجب شده تا اعضا به جاي انگليس به کشورهاي آلمان و فرانسه تمايل داشته باشند؛ چنانکه اکنون بازيگر اصلي صحنه اروپا، اين کشورها هستند و معمولاً انگليس نقشي کمرنگ تر را ايفا مي کند.البته انگليس با کارشکني در روند اصلاحات ساختاري در اتحاديه، به ويژه در حوزه اقتصادي، به دنبال شکست محوريت فرانسه و آلمان است.نکته قابل توجه آنکه، اروپايي ها جنگ طلبي هاي انگليس و حمايت هاي آن از حکومت هاي غير دموکراتيک عربي را زمينه ساز افول جايگاه خود در جهان مي دانند و بر دوري از آن تأکيد دارند.

در حوزه منطقه اي نيز همگرايي اتحاديه اروپا با رژيم سلطنتي انگليس به شدت کاهش يافته است که نمود آن را در سکوت اروپا در قبال جدايي طلبي ولز، اسکاتلند و ايرلند شمالي از انگليس مي توان مشاهده کرد.در حالي رويکرد اين مناطق به جدايي و استقلال از انگليس افزايش يافته است که سران اروپا چندان تمايلي به حمايت از انگليس در برابر اين استقلال خواهي ها ندارند.

سکوت اروپا و حتي تأکيد برخي از اعضا مبني بر اجراي همه پرسي براي پايان سلطه انگليس بر اين کشور، نشانه دوري اروپا از لندن است. به عبارتي، اروپايي ها ديگر به حافظ منافع انگليس بودن، تمايل چنداني ندارند و برآنند تا خود را از اين حوزه خارج سازند، چنانکه در باب استقلال اين مناطق از انگليس مخالفت خاصي صورت نداده اند.نکته مهم ديگر آنکه، اتحاديه اروپا به خواسته هاي بين المللي انگليس چندان روي خوش نشان نداده است.

بسياري از کشورهاي اروپايي تأکيد دارند که سياست هاي انگليس، آنها را به دام سلطه گري آمريکا در جهان مي اندازد و از سوي ديگر، سلطه گري و جاه طلبي هاي لندن به تزلزل منافع غرب در جهان منجر شده است. نگرش منفي اروپايي ها به سياست هاي جهاني انگليس را در عدم همراهي اين کشورها با طرح هاي ضد ايراني اين رژيم مي توان مشاهده کرد.

براي نمونه، هنگامي که انگليس سفير خود را از ايران اخراج و سفارتش را تعطيل کرد، تلاش داشت تا کارناوالي سياسي از سفراي معترض به راه اندازد و کشورهاي اروپايي را به تعطيلي سفارت خانه هاي خود در ايران متقاعد سازد. با تلاش هاي گسترده انگليس، در نهايت کشورها حتي در داخل اروپا حاضر به پذيرش خواسته هاي انگليس نشدند و بر حضور در ايران تأکيد کردند.

نمودي ديگر از «نه» کشورها به انگليس را مي توان در چارچوب مخالفت ها با تأکيدات لندن مبني بر افزايش تحريم ها و تهديدها عليه ايران مشاهده کرد که بسياري از اروپايي ها حاضر به اجراي تحريم ها و تهديد ها عليه ايران نشدند و آن را به منزله محروم ساختن خود از ظرفيت هاي ايران عنوان داشتند.با توجه به اين شرايط مي توان گفت انگليس عملاً با انزوا در ساختار اتحاديه اروپا مواجه شده است که هر روز ابعاد جديدتري مي گيرد.

اين امر هزينه هاي بسياري براي سران اين کشور به ويژه کامرون، نخست وزير محافظه کار که به دنبال حفظ قدرت است، به همراه خواهد داشت. بر اين اساس، آنها با فضاسازي مبني بر خروج از اتحاديه اروپا، از يک سو بر انزواي خود در اتحاديه اروپا سرپوش مي گذارند و از سوي ديگر، با ادعاي قدرت برتر بودن، به دنبال حفظ قدرت در برابر افکار عمومي در داخل کشورشان هستند.

به عبارت ديگر مي توان گفت ادعاي خروج از اتحاديه اروپا نه به دليل قدرت رژيم سلطنتي انگليس، بلکه برگرفته از چالش هاي داخلي و تزلزل موقعيت آن در اتحاديه اروپا است که با حربه فرافکني، به دنبال پنهان سازي آن هستند. در اصل مي توان گفت اروپا به نوعي انگليس را از جمع خود اخراج کرده است، اما براي حفظ ظاهر، از اتحاد با اين کشور سخن مي گويد.

انگليس نيز که از انزواي بيشتر خويش در هراس است، با آگاهي از حساسيت هاي اتحاديه اروپا مبني بر حفظ يکپارچگي اتحاديه، تلاش دارد تا با هزينه تراشي براي اروپا در قالب ادعاي خروج، از انزواي بيشتر خويش جلوگيري کند. برخلاف ادعاهاي مطرح شده از سوي سران انگليس، آنها به دنبال خروج از اتحاديه اروپا نيستند، بلکه با ادعاي خروج، به دنبال باج گيري از اتحاديه هستند که محور آن را عدم اخراج از اتحاديه و ايجاد فضاي بيشتر براي دخالت هاي اين کشور در امور کشورهاي اروپايي تشکيل مي دهد.

لندن برآن است تا با به چالش کشاندن وحدت و يکپارچگي اروپا، اين اتحاديه را به مولفه اي براي اجراي اهداف خود از جمله پذيرش طرح هاي اقتصادي اين کشور، حمايت از سلطه انگليس بر ولز، ايرلند شمالي و اسکاتلند، همنوايي با لندن در عرصه جهاني، به ويژه همراهي با آمريکا و صهيونيست ها و... وادار سازد. هر چند که اروپايي ها تاکنون در برابر اين طرح ها ايستادگي کرده و بر باج ندادن به لندن تأکيد کرده اند. در مجموع، انگليس براي پنهان سازي انزواي خود تقلا مي کند تا در ظاهر هم که شده، موقعيت سلطه گرايانه خود در جهان را حفظ کند.

خوانده شده 1386 مرتبه