واشنگتن در برابر معمای تهران

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

به نظر می رسد، مشکل آمریکا بیشتر با نظام سیاسی ایران و رویکردهای آن است. به سخن دیگر، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا دیگر نمی خواهد قدرتی منطقه ای یا جهانی مبتنی بر ایدئولوژی در سیاست جهانی اثر گذار باشد. لذا فشار و رویکرد تند نسبت به انرژی هسته ای ایران را می توان در همین راستا مورد بررسی قرار داد.

قبل از وقوع انقلاب اسلامی این کشور مهمترین حامی ایران در برنامه های هسته ای بوده و دیگر کشورهای غربی را تشویق به سرمایه گذاری در شکل گیری و ادامه برنامه گاهاً بلند پروازانه شاه می کرد. اما با وقوع انقلاب اسلامی سیاست ایالات متحده روند مخالفت آمیز بوده و بیشترین فشار را این کشور بر برنامه هسته ای ایران داشته است. در زمان حکومت شاه هیچ کس نمی پرسید نیازهای ایران به انرژی با گاز و نفت تأمین می شود و چه نیازی به انرژی هسته ای است. اما حالا این پرسش مطرح است. برخوردهای دوگانه آمریکا در مقابل برنامه هسته ای کشورها وقتی بیشتر مشهود می شود که رویکرد این کشور به برنامه هسته ای پاکستان را مورد توجه قرار دهیم. از همان ابتدا که پرونده انرژی هسته ای ایران مطرح شده است، دولت آمریکا یک رویکردی را در نظر قرار داده است و آن اینکه ایران تحت هیچ شرایطی به فناوری تولید سوخت هسته ای دست نیابد. واشنگتن مخالف دستیابی جمهوری اسلامی ایران به هر گونه تجهیزات تکنولوژی، دانش و مهارت در زمینه هسته ای حتی برای کاربرد صلح آمیز بود.

به اعتقاد آمریکایی ها، ایران اگر به تکنولوژی هسته ای دست یابد، در حد صلح آمیز آن متوقف نمی ماند و گرایش ذاتی به تولید سلاح هسته ای دارد. این سلاح می تواند امنیت اسرائیل را به صورت جدی تهدید کند و کشورهای همسایه ایران بویژه عربستان و ترکیه را وادار کند برای جلوگیری از هژمونی منطقه ای جمهوری اسلامی به سوی هسته ای شدن گام بردارند و این چرخه ممکن است رقابت تمام منطقه و احیاناً نظام های فرا منطقه ای را تحت تأثیر قرار دهد. از نظر آمریکایی ها رخ دادن هریک از این حالت ها (تهدید اسرائیل، رقابت برای هسته ای شدن)، می تواند دکترین منطقه ای ایالات متحده را که مبتنی بر «توازن وحشت» به نفع رژیم صهیونیستی) است، به هم بزند.

اسرائیل در دکترین امنیتی آمریکا، عمق استراتژیک این کشور در خاورمیانه به شمار می رود که تهدید آن، تهدید خاک اصلی انگاشته می شود و لاجرم از خطوط قرمز امنیتی است. طبق این انگاره، ایالات متحده تحت هیچ شرایطی حاضر به قبول جمهوری اسلامی هسته ای نیست. از نظر آمریکایی ها رخ دادن هر یک از این دو حالت (تهدید اسرائیل، رقابت برای هسته ای شدن) می تواند دکترین منطقه ای ایالات متحده را که مبتنی بر «توازن وحشت» به نفع اسرائیل است، به هم بزند از آنجا که اسرائیل در دکترین امنیتی آمریکایی عمق استراتژیک این کشور در خاورمیانه به شمار می رود، که تهدید آن تهدید خاک اصلی آمریکا انگاشته می شود و لاجرم از خطوط قرمز امنیتی است و طبق این انگاره، ایالات متحده تحت هیچ شرایطی حاضر به ایران هسته ای نیست.

ادعای تلاش ایران برای دستیابی به سلاحهای اتمی همراه با ادعای حمایت از تروریسم، نقض حقوق بشر و مخالفت با روند سازش خاورمیانه، چهار محور اصلی سیاست خارجی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران است. که واشنگتن با به راه انداختن جنگ سیاسی و تبلیغاتی گسترده و بهره گیری از موضوعات مطرح شده، سعی دارد، به اهداف خود دست یابد. تا ایران را در انزوای بین المللی قرار دهد اما در این خصوص ناموفق خواهد بود.

آمریکا برای ممانعت از دستیابی ایران به تکنولوژی سوخت هسته ای از دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون و در چارچوب سیاست مهار و سد نفوذ آغاز کرده است. واشنگتن درصدد است که با همان مدل و الگویی که در جنگ سرد بر علیه اتحاد شوروی به کار برد، سرانجام آن باعث فروپاشی شوروی شد. در مورد ایران نیز به اجرا گذارد و آن مدل مهار و سد نفوذ شوروی از طریق ناتو در اروپا، سنتو و سیتو در جنوب و جنوب شرقی آسیا و حوزه پاسفیک در اقیانوس اطلس می باشد و اجرا گذاشتن آن مدل و الگوی فرضی و خیالی از طریق شورای همکاری خلیج فارس در جنوب، پاکستان و افغانستان در شرق، عراق و ترکیه در غرب و کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز از شمال ایران می باشد.ایالات متحده آمریکا با برنامه هسته ای ایران مخالف است، می توان این مخالفت را برخاسته از ژئوپلیتیک ایران دانست. موقعیت جغرافیایی و اکثریت مذهبی شیعه تغییر نکرده، و آنچه و بعد از انقلاب تغییر کرده نظام انقلابی و نظام سیاسی حاکم در ایران می باشد. پس دلیل مخالفت آمریکا با برنامه هسته ای ایران در واقع حکومت تهران می باشد.

برای روشن شدن این مطلب می‌توان به گفته‌های هنری کیسینجر توجه نـمود. او در کـتاب اخـیر خـود بحث درباره ایران را با دو مفروض مطرح می‌کند. اول، هـیچ مـنطقه‌ای به اندازه خلیج فارس با آمریکا تعارض ندارد.دوم، موازنه سـنتی بـین ایران و عـراق هـم عـملی نـیست. ضـمناً، به گفته وی هیچ انگیزه ژئوپلیتیکی بـرای خصومت بین تهران و واشنگتن هم وجود ندارد، بلکه آنچه هست به اصل حکومت ایران مربوط می‌شود. بـه گفته کیسینجر سئوال این است که آیا اقدامات ایران ناشی از ماهیت رژیم است و یا آمریکا مـی‌تواند این اقدامات را با کارهای متقابل تغییر دهد.

آن‌گونه کـیسینجر مـی‌گوید، خـواسته‌های آمریکا از ایران نیز روشن است که عبارتند از: پـایان صـدور انـقلاب بـا زور، خاتمه دادن به ترور، پایان مداخله در دیپلماسی صلح خاورمیانه و خودداری از پیشرفت در زمینه موشک و سلاح اتمی. به نظر می رسد تا وقتی که تهران، منافع و نقش جهانی و مشروع آمریکا را نپذیرد و همچنان آمریکا را دشمن خونی خود بپندارد، آمریکا از اهرم‌های، مسئله‌ صلح خاورمیانه، نقض حقوق بشر، سلاح‌های کشتار جمعی و تروریسم برای فشار علیه ایران استفاده می کند.

خوانده شده 1540 مرتبه