اقتدار ملی در اندیشه‌ی امام خمینی(2)

امتیاز بدهید
(2 امتیاز)

اقتدار ملی در اندیشه‌ی امام خمینی(2)اقتدار ملی در اندیشه امام خمینی (ره) از اهمیت بالایی برخوردار است؛ به‌گونه‏‌ای که رویکرد ذلت‌‏آور نظام ستم‌شاهی همواره در نوک پیکان حملات ایشان قرار داشت. اما مسئله این است که حضرت امام اقتدار ملی و سیاسی را در چه می‌‏دانند و عوامل مؤثر بر آن را چگونه تعریف می‌‏کنند؟

در قسمت اول این مقاله مفهوم اقتدار مورد بررسی قرار گرفت و در این قسمت به مهم‌ترین عوامل اقتدارزای ملی پرداخته خواهد شد.

اندیشمندان، عناصر قدرت و اقتدار ملی را متنوع می‌دانند و هرکدام بر عامل یا عواملی خاص تأکید داشته‌اند. برخی ایدئولوژی را مهم‌ترین عامل می‌دانند که از جهات گوناگون بر اقتدار ملی مؤثر است. یکی از موارد مهم نقش ایدئولوژی در افزایش قدرت ملی، بسط و گسترش حوزه‌ی مشروعیت نظام سیاسی است.

افزایش مشروعیت بر قدرت تصمیم‌گیری می‌افزاید و در عین حال، باعث تحدید و کنترل قدرت می‌شود. برخی بر عوامل جغرافیایی مثل آب‌وهوا و اقلیم و منابع طبیعی، وسعت خاک و موقعیت سرزمینی (از نظر دسترسی به دریا یا مجاورت با سایر کشورها) تأکید دارند.

عوامل انسانی و فرهنگی مثل حجم جمعیت، خصلت های ملی ، روحیه ملی و فرهنگ عمومی نیز همواره مورد توجه بوده‌اند. توان تکنولوژیک بخصوص توان تکنولوژی نظامی نیز یک عامل اقتدار ملی است. اما جالب اینکه حتی این عامل از نظر برخی الزاما منجر به اقتدار نمی‌شود بلکه ممکن است در مواردی باعث ضعف و یا عجز ملی بشود.

به‌عنوان مثال، کراس معتقد است تکنولوژی‌های اطلاعاتی موجب کاهش اقتدار دولت‌ها، کاهش احتمال جنگ و افزایش قدرت افراد می‌شود. لیفین نیز معتقد است که تکنولوژی‌های اطلاعاتی باعث قدرت‌یابی NGOها و گروه‌های مدنی و حتی گروه‌های تروریستی می‌شود.

رهبری قدرتمند و مدبر عامل مهم دیگر اقتدار ملی است که هم در ایجاد انسجام و اتحاد بین عناصر مختلف نقش دارد و هم در استفاده‌ی درست و به‌موقع از منابع و امکانات موجود. یک عامل دیگر، قدرت نظامی است که غالب صاحب‌نظران بر نقش آن تأکید دارند و در اسلام نیز مورد توجه است.

در مجموع صاحب‌نظران نقش عوامل زیر را در اقتدار ملی مهم می‌دانند: منابع طبیعی، وسعت خاک، موقعیت سرزمینی، جمعیت، قدرت نظامی، توان تکنولوژیک، خلقیات و روحیه‌ی ملی، سازمان‌دهی و رهبری، انسجام و اتحاد ملی و...

امام خمینی (ره) بر نقش عوامل گوناگون در تقویت اقتدار ملی تأکید دارند. اما آنچه بیشتر محل توجه ایشان است عوامل فرهنگی و روحی و اعتقادی است. مهم‌ترین این عوامل در منظر ایشان موارد زیر هستند:

 

1. استقلال و ثبات

از نظر امام، یکی از شروط اصلی کسب اقتدار ملی، عدم وابستگی و استقلال کشور است. ایشان نظام ستم‌شاهی را عاجز و ذلیل می‌دانستند، چون وابسته بود و دلیل این وابستگی را غارت منابع ملی توسط بیگانگان و وجود پایگاه‌های نظامی در سرحدات یا داخل کشور می‌دانستند:

«اگر چنانچه ایران مستقل بود و تحت نظر دیگران اداره نمى‏‌شد، دیگران در آن‏ دخالت نداشتند و قدرتمند بود و نظامِ آن پیوست به نظام دیگران نداشت، ثبات از براى ایران حاصل مى‏شد... ایرانى‌‏ها هم مى‌‏خواهند که ایران ثابت باشد، متزلزل نباشد، هر روز یک کسى در آن دخالت نکند، هر کارى مى‌‏خواهند به دست نوکرانشان اجرا نکنند، دخالت در مقدرات مملکت نکنند.»

«الآن قدرت ندارد ایران. مستقل هم نیست. قدرت ندارد براى اینکه تحت قدرت‌هاى دیگر دارد اداره مى‏شود. چهل‌و‌پنج هزار یا شصت هزار (یا در یک نوشته‌‏اى هم بود که هشتاد هزار) آمریکایى که مستشارهاى زیاد در آن‌ها هست، این‌ها دارند نظام ما را اداره مى‌‏کنند... الآن ایران قدرتمند نیست از باب اینکه نظامش، که نقطه‌ی اتکاى قدرت است... وابسته به دیگران است. هرکارى آن‌ها مى‏‌خواهند انجام مى‌‏دهند... ایران الآن مثل یک مملکتى است که در قبضه‌ی این قدرت‌هاست. پایگاه دارند. [در] کوهستان‌هاى طرف کردستان و آن سرحدات، این‌ها پایگاه‌ها دارند؛ پایگاه‌هاى زیرزمینى عظیم دارند. و یک همچو مملکتى یک مملکتى است که از آن طرف ذخایرش را دارند مى‏‌برند، از آن طرف پایگاه درست مى‌‏کنند براى خودشان! این ایران اگر یک ایران قدرتمند بود، نمى‌‏گذاشت که این کار بشود.»

 

2. اتکای حکومت به ملت

صورت دیگر استقلال از بیگانه، اتکا به مردم است. از نظر امام، اقتدار ملی در پیوستگی حکومت و مردم است. ایشان معتقدند یک دولت در صورتی می‌تواند مقتدر باشد که مورد حمایت مردم بوده و به توانایی‌های آن‌ها متکی باشد: «اگر چنانچه مثلاً دولت ایران اگر قدرتى داشته باشد براى خود ملت باشد، براى خود ایران باشد، اگر دولت‌ها دولت‌هاى ناشى از اراده‌ی ملت باشند، این‌ها نمى‌‏گذارند که شما این‌‌طور در ایران تصرف کنید و این طور هرج‌ومرج به بار بیاورید. ایران ثبات ندارد که این بساط شده است... ثبات، تابعِ قدرتمندى و استقلال است و ما قدرتمندى مى‏خواهیم و استقلال. قدرتمندى به این است که نظام‌مان را از گرفتارى‌‏اى که آمریکا برایش پیش آورده نجات بدهیم و یک نظام متکى بر ملت، ما ایجاد بکنیم، نه یک نظامِ متکى بر مستشارهاى آمریکا. و استقلالمان را هم حفظ بکنیم و یک مملکت مستقل باشیم، نه یک مملکتى که همه‌ چیز آن در دست دیگران است؛ تا به‌واسطه‌‌ی این، ثبات پیدا بکند مملکت ما.»

امام قوای نظامی و انتظامی را مهم می‌دانند، اما قدرت قوای نظامی را تابع پیوستگی آنان با مردم و تواضع و خدمتگزاری در قبال آنان می‌‌دانند. از نظر ایشان، اگر مردم حامی قوای انتظامی نباشند و از آنان بترسند، این ضعف قدرت است: «این الآن براى شما و ما و همه‌ی قشرهاى دولت و ملت و خصوصاً قشرهایى که قواى انتظامى هستند، این باید یک سرمشق و یک الگو باشد که ببینیم که یک قدرت بزرگ وقتى پایگاه ملى ندارد، این قدرت نمى‌‏تواند بایستد سرپاى خودش. یک قدرت، ولو بزرگ نباشد، اگر پایگاه ملى داشته باشد، این غلبه مى‏‌کند. کوشش کنید که پایگاه ملى براى خودتان درست کنید. این به این است که گمان نکنید که شما صاحب مقام هستید، منصب هستید باید به مردم فشار بیاورید. هر چه صاحب منصب ارشد باشد باید بیشتر خدمتگزار باشد. مردم بفهمند که هر درجه‌‏اى که این بالا مى‌‏رود با مردم متواضع‌‌تر مى‏‌شود. اگر یک همچو کارى شد و یک چنین توجهى به مسائل شد و یک همچو عبرتى از تاریخ براى ما شد، هر قوه‏‌‌اى پایگاه ملى پیدا مى‌‏کند و پایگاه ملى حافظ اوست؛ حفظ مى‌‏کند او را. شهربانى هر شهرى اگر چنانچه در خدمت مردم باشد، این‌‌طور نباشد که مردم وقتى اسم کلانترى را بشنوند بلرزند به خودشان! وقتى بخواهند بروند طرف کلانترى مثل اینکه طرف حبس دارند مى‌‏روند یا طرف کشتارگاه مى‌‌‏روند! خیال کنند دارند طرف منزلشان مى‏‌روند یا طرف جایى مى‌‌‏روند که عدالت توى آن هست، جایى مى‌‏روند که ظلم در آن نیست، جایى مى‌‌‏روند که با مردم دوست هست، نه دشمن، اگر این‌‌‌طور شد، دل‌‌‌هاى مردم متوجه مى‏‌شود. مردم زود راضى مى‌‌‏شوند، مردم نفوس‌‌‌شان این‌‌‌طور است که زود راضى مى‌‌‏شوند. یک نوازش از یک نفر صاحب منصب براى مردم کافى است که تا مدت‌‌‌ها این‌‌‌ها دلشان راضى باشد از او.»

به همین دلیل، توصیه می‌کنند به جلب رضایت مردم: «کارى بکنید که دل مردم را به دست بیاورید. پایگاه پیدا کنید در بین مردم. وقتى پایگاه پیدا کردید، خدا از شما راضى است، ملت از شما راضى است، قدرت در دست شما باقى مى‌‏ماند و مردم هم پشتیبان شمایند... الآن ما از این تاریخ موجودى که بر ما گذشت باید عبرت بگیریم و بدانیم که اگر پایگاه داشت این مرد [شاه] بین مردم، اگر نصف قدرتش را صرف کرده بود براى ارضاى مردم، هرگز این قدرت به هم نمى‏‌خورد، هرگز مخالفت با او نمى‌‏شد، لکن مع‌الأسف همه‌‌ی قدرتش را روى هم گذاشت بر ضد مردم... او آن قدرت بالا بود فرق نمى‏‌کند، شما هم که در کاشان هستید و در آنجا یک اداره‌‏اى دارید همین معنا در آنجا هم جارى است، آن براى همه‌‌ی ملت بود، شما براى ملت کاشان هستید، قم هم براى قم هست، تهران هم براى تهران هست. این یک مسئله‌‌ی کلى است براى همه‌‌ی ما که فکر این باشیم (که براى ملتمان) بفهمد ملت که ما خدمتگزار ملت هستیم. ملت ادراک کند که ما خیر او را مى‏‌خواهیم. وقتى آن را ادراک کرد که ما همه خیر ملت را مى‌‏خواهیم، ملت هم پشتیبان ماست.»

امام نقطه‌ضعف اصلی کشورهای اسلامی را در دوری از اسلام و مردم می‌دانند. به همین دلیل، این کشورها از اقتدار ملی برخوردار نیستند و دائم شکست می‌خورند: «اگر بفهمند که طرفدارى ملت از یک دولتى چه معنا دارد، بفهمند این معنا را که اگر ملت‌ها را دلشان را به دست بیاورند و حکومت بشود یک حکومتى که مال خود ملت باشد، از خود ملت جوشش کند و عقاید، عقاید اسلامى باشد، احکام، احکام اسلامى باشد و زیر سایه‌ی اسلام بخواهند زندگى بکنند و ملت‌هایى که به اسلام عقیده دارند همراه آن‌ها بشوند، آن‌وقت مى‌‏فهمند که هیچ‌‌یک از دولت‌‌هاى بزرگ نمى‏‌توانند کارى انجام بدهند، چنانچه در اینجا نتوانستند.»

خوانده شده 2655 مرتبه