یکی از مهمترین و اساسیترین موضوعات در عصر غیبت، موضوع ولایت و سرپرستی امور مسلمین است.
روشن است که از آغاز ظهور اسلام، مسئله ولایت و رهبری امّت، مطرح بوده و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و پس از او امامان معصوم علیهمالسلام علاوه بر اینکه دین و شریعت اسلام و معارف آن را بیان کردهاند، امام و ولّی و رهبر امت نیز بودهاند؛ یعنی همه مسلمین، مکلّف به اطاعت از آنها در همه امور فردی و اجتماعی بودهاند و هیچ مسلمان شیعهای در این حقیقت تردیدی ندارد.
سؤال اینجاست که پس از غیبت امام دوازدهم علیهالسلام، رهبری و امامت بر امّت به عهده چه کسی است؟ آیا فرد یا افرادی بر امت ولایت دارند؟ اگر ولایتی هست، محدوده آن چقدر است؟
در پاسخ این سؤال اساسی، از دیرزمان، بحث «ولایت فقیه» مطرح بوده است.
مفهومشناسی ولایت فقیه
«ولایت» از ریشه «ولی» است و در اصل به معنای قرار گرفتن چیزی کنار چیز دیگر ۱ همراه با وجود رابطهای میان آنهاست؛ از اینرو در معانی دوستی، یاری و پیروی به کار رفته است.
از مهمترین معانی آن که موارد کاربردش فراوان است، سرپرستی و تدبیر امور دیگری است. مطابق این معنا «ولی» کسی است که متولّی و عهدهدار کارهای دیگران است و در واقع، آنها را سرپرستی میکند. همین معنا در «ولایت فقیه» مراد و مقصود است.
«فقیه» از ریشه «فقه» و به معنای فهم و دانایی است که بیشتر در مورد علم به دین بکار میرود ۲ و «فقیه» به کسی میگویند که به معارف و احکام اسلامی آگاهی کامل دارد و در آن صاحبنظر است؛ یعنی با توجه به دانش وسیعی که در حوزههای مختلف علوم به دست آورده میتواند حکم خدا را در مسائل فردی و اجتماعی از قرآن و روایات اسلامی استخراج کند.
پیشینه نظریه ولایت فقیه
بعضی تصور میکنند که «ولایت فقیه» پدیده تازهای است که هیچ سابقهای در فقه و فقاهت اسلامی نداشته و از اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) سرچشمه گرفته است؛ در حالی که این، خطایی بزرگ است که به دلیل بیاطلاعی از «فقه» و نیز آثار معصومان علیهمالسلام است.
ولایت فقیه ریشه در کلمات معصومان علیهمالسلام دارد. آن بزرگواران به دلیل ضرورتهای دینی و اجتماعی، ولایت و اختیاراتی را برای فقها بیان کردهاند و پس از ایشان، پیوسته ولایت فقیه در آرای فقیهان بزرگ اسلام مطرح بوده است که نمونههایی را میآوریم:
شیخ مفید (م ۴۱۳ق) از بزرگترین فقهای شیعه میگوید:
هنگامی که سلطانِ عادل (همان امام معصوم علیهالسلام) برای ولایت وجود نداشت، بر فقیهان اهل حقِ عادلِ صاحب رأی و عقل و فضل است که ولایتِ آنچه را بر عهده سلطان عادل است، بر عهده گیرند.۳
شیخ طوسی (م ۴۶۰ق) که به عنوان شیخ الطائفه (بزرگ شیعه) شناخته شده است میگوید:
صدور حکم میان مردم، اقامه حدود و قضاوت میان کسانی که با یکدیگر اختلاف پیدا کردهاند، جایز نیست، مگر برای کسی که از طرف سلطان حق (امام معصوم علیهالسلام)، اجازه داشته باشد. چنین کارهایی، در زمانی که خودشان [امامان] امکان انجام آن را ندارند، بدون تردید به فقیهان شیعه واگذار شده است.۴
محقق ثانی، مشهور به محقق کرکی (م ۹۴۰ ق) میگوید:
فقیهان امامیه اتفاق کردهاند بر اینکه فقیه عادل شیعه که جامع شرایط فتوا باشد، در زمان غیبت، در تمام آنچه که قابلیت نیابت را داشته باشد، نایب امامان هدایت علیهمالسلام است.۵
ملّا احمد نراقی معروف به فاضل نراقی (م ۱۲۴۴ ق) میگوید:
هر آنچه که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امام علیهالسلام که حاکمان و حافظان اسلام میباشند بر آن ولایت و اختیار دارند، فقیه نیز همان ولایت و اختیار را دارد، مگر جایی که دلیلی بر خلاف آن وجود داشته باشد.۶
آیتالله گلپایگانی (ره) از فقهای بزرگ معاصر میگوید:
محدوده اختیار فقها، محدودهای عام است… محدوده ولایت فقیه جامع شرایط در امور مربوط به ریاست و اداره اجتماع، مانند محدوده اختیارات ائمه علیهمالسلام است، مگر در موردی که دلیل، خارج کند.۷
اینها تنها نمونههایی از کلمات فقهای شیعه در قرون مختلف است. صدها نمونه روشن دیگر نیز وجود دارد که نشان میدهد مسئله ولایت فقیه، همیشه در اندیشه و گفتار علمای شیعه مطرح بوده و مورد قبول عموم آنها قرار گرفته است.
فقیه بزرگ زمان و رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) با زمانشناسی و درایت کمنظیر، این نظریه اسلامی و دینی را آشکارا مطرح نمود و نظام اسلامی را بر اساس آن، پایهگذاری کرد؛ یعنی مسئله ولایت فقیه را در عرصه اجتماعی مسلمین، به اجرا درآورد و به عنوان کاملترین شکل حکومت دینی در زمان غیبت معرفی کرد.
این بحث ادامه دارد...
برگرفته از کتاب «نگین آفرینش»، با اندکی تغییر
-----------------------------------------------------------------------
۱. مفردات راغب، مادّه «ولی».
۲. لسان العرب، ج۱۳، مادّه «فقه».
۳. المقنعه، ص۶۷۵.
۴. النهایةو نکتها، ج۲، ص۱۷.
۵. رسائل، المحقق الکرکی، ج۱، ص۱۴۲.
۶. عوائد الأیّام، ص۱۸۷ و ۱۸۸.
۷. الهدایة الی من له الولایة، ص۷۹.